مقالات

نقش عالمان دين در رسالت جهاني اسلام (با تكيه بر مسائل قفقاز)

نقش عالمان دين در رسالت جهاني اسلام

(با تكيه بر مسائل قفقاز)

رضامحمدی پور-پژوهشگرمسایل قفقاز

چكيده

پس از اينكه اسلام در نيمه ی دوم قرن هفتم ميلادي از سرزمين عربستان به اقصی نقاط آسيا و آفريقا گسترش يافت، در بادي امر صرف نظر از انگيزه ها و تمايلات مبارزين مسلمان در گسترش اين دين، نقش عالمان دين در نحوه ی گسترش و ماندگاري اسلام در سرزمينهاي مفتوحه نقش اساسي را ايفا نمود. گواينكه در قرنهاي اوليه و خصوصاً در زمان خلفاي راشدين هنوز طيف روحاني و عالمان دين، در جامعه ی نوپاي اسلامي به شكل امروزي تشكيل نيافته بود. ليكن اين امر توسط نمايندگان خلفا در قالب مبلغين مذهبي، با آشنايي كافي و وافي كه از اسلام و قرآن داشتند صورت مي گرفت. در اين مقاله با توجه به محوريت قفقاز و نقش عالمان دين در گسترش اسلام و بررسي چگونگي ورود اسلام به آن ناحیه و اهميت راهبردي آن و همچنين نقش علما و روحانيون در گسترش اسلام در قفقاز، بررسي خواهد شد.

واژه هاي كليدي:  قفقاز- اسلام- علما- روحانيون- پادشاهان- شيعه- مسلمانان

مقدمه:

سرزمين قفقاز:  قفقاز سرزميني است، حد واسط بين درياي خزر از جانب شرق و درياي سياه از جانب مغرب، رشته كوههاي قفقاز كه از شمال غرب به سمت جنوب شرق امتداد پيدا كرده است به طول 1200 كيلومتر به مثابه ی سدي استوار حايل بين قفقاز شمالي و جنوبي مي باشد. تاريخ گواهي مي دهد كه همواره قفقاز داراي اهميت زيادي بوده است. از آن جهت هميشه مورد طمع حكومتهاي ايران و روم در قبل از ميلاد مسيح و بعد از اسلام هم ،ايران، عثماني و روسيه بدان سرزمين چشم طمع داشتند. قفقاز مركزي و شرقي همواره در طول تاريخ تا اوايل قرن نوزدهم ميلادي جزء جدايي ناپذير ايران بوده است، كه با انعقاد معاهدات ننگين گلستان (1813) و (تركمان چاي1828) براي هميشه به روسيه ی تزاري ملحق شد. اهميت راهبردي قفقاز كه محل اتصال قاره اروپا و آسيا و مركز ثقل تجارت و تقابل اقوام، فرهنگها و مذاهب است، بر كسي پوشيده نيست. تنوع زباني- قومي و فرهنگي-مذهبي در قفقاز بيشتر از هر جاي جهان است. (به تناسب وسعت و جمعيت منطقه) دينهاي عمده ی آن اسلام (52%) و مسييحيت است و يهوديت و اديان ديگر كه در اقليت هستند. تعدد قومي و زباني از جنبه ی مثبت آن باعث شكوفايي تمدن بشري و تبادل فرهنگ و علوم است و از جنبه منفي آن باعث ايجاد بستري مناسب جهت بروز درگيري هاي قومي و مذهبي مي گردد.( مناقشه ی قره باغ بين آذري ها و ارمني ها نمونه آن است).

گستره ی ديني قفقاز قبل از ورود اسلام: قبل از ورود لشكريان اسلام به منطقه ی قفقاز، مردمان اين مناطق در ناحيه غربي پيرو آيین مسيحيت بودند. ارمنستان اولين كشور جهان بود كه حاكميت آن دين مسيحيت را پذيرفت(301م).پس از ارمنستان گرجستان هم توسط حكومت بیزانس به دين مسيحيت گرايش پيدا كرد. در قفقاز شرقي كه جزيي از خاك ايران بود آئين زرتشتي رواج داشت. وجود آتشگاههاي متعددي در خاك جمهوري آذربايجان گوياي اين مدعاست كه همچنان با تلفظ فارسي «آتشگاه» كاربرد دارد و نمونه ی آن آتشگاه روستاي كوينه سوراخاني (كهنه سوراخاني) در حومه ی باكو مي باشد كه محل نيايش زرتشتيان بوده است. ساسانيان، چون كه آئين زرتشتي با اهدافشان سازگاري داشت از آن حمايت مي كردند و مخالفين اين دين را به شدت سركوب مي كردند . ساسانيان با مسيحيان «آلبانیای »كه مركز آن ابتدا شركا والاك بود و بعداً به شهرٍٍِِِِِِِ« بردع» نقل مكان كرد، مخالف بودند و هر از چند گاهي كليساهاي آنان را ويران مي كردند وتعدادزیادی مبلغين زرتشتي يا مغان را به آن ناحيه گسيل مي كردند. در قرن هفتم ميلادي، اسلام وارد قفقاز شد و با توجه به اختلافي كه بين كليساي گريگوري ارمنستان با كليساي بردع وجود داشت، به سرعت درآن نواحي خصوصاً مركزي و شرقي و شمال قفقاز نفوذ كرد. در دشتها كار براي مسلمانان راحت تر بود ولي در كوهستانها كمي ديرتر اسلام فراگير شد.

قفقاز پس از ورود اسلام به آن سرزمين: اسلام در زمان خليفه ثاني وارد ايران شد و به مرزهاي جنوبي قفقاز رسيد. در نيمه ی دوم قرن نخست هجري قمري و در زمان بني اميه، اسلام وارد قفقاز شمالي شد و در قرنهاي بعدي گرايش به اسلام تكميل شده و تا مناطق سيبري و قازان در شمال درياي خزر پيش رفت. در قرنهاي چهارم تا هفتم قبايل بيابانگرد آسياي مركزي هر از چند گاهي به مناطق اسلامي در آسياي مركزي و ايران حمله مي كردند و در اين حملات در فرهنگ اسلامي ايران ادغام گشته و به دين اسلام مي گرويدند و خود عامل توسعه آن نيز بودند. اردوي زرين (قزل اردوي مغولي) و سلاجقه و مغولها از جمله ی آن هستند كه بعدها به قفقاز هم لشكر كشيدند.

دوليت روسيه تزاري كه همواره به سرزمين قفقاز نظر داشت در ابتداي قرن نوزدهم قفقاز را به شرحي كه در بالا ذكر شد، ضميمه ی خاك خود كرد. ليكن تصرف كامل آن چندين دهه طول كشيد زيرا مردمان و حاكمان مسلمان آن با توجه به داشتن هويت قومي اسلامي به آساني زير بار استيلاي روس نرفتند و با روسهاي متجاوز جنگيدند. قیام شيخ شامل از جمله ی آنهاست.

  عوامل مؤثر در گسترش اسلام در قفقاز :

1)  علما و روحانيون: تاريخ گواه اين است كه در قرنهاي اوليه ورود اسلام به منطقه ی قفقاز علي رغم لشكر كشي هاي مسلمانان و جنگ  گريز با مردمان منطقه، نقش اساسي را عالمان و روحانيون مذهبي داشتند، به طوري كه به هر مكاني مي رفتند با كمترين مشكل اسلام را عرضه مي كردند و مردم آن نواحي پذيراي اسلام مي شدند. فرضيه اينكه اسلام به ضرب شمشير وارد قفقاز شد صحيح نمي باشد، چه اينكه، ايرانيان و عثماني ها هر دو به يك اندازه بر مردم ارمنستان و گرجستان ستم كردند ولي آنها مسلمان نشدند. گو اينكه در سرزمين آنها مسلمانان هم جمعيت قابل تومجهي دارند ولي از جمله كشورهاي اسلامي محسوب نمي شوند.علمایان اسلامی همواره در ارمنستان وگرجستان فعال بودند واسامی حدود 40تن ازانان با پسوند های التفلیسی ویا تبلیسی درمنابع اسلامی امده است. با توجه به جمعيت 80 درصدي شيعه در جمهوري آذربايجان كه بيشتر در دوران صفويه به اين مذهب گرايش پيدا كردند، زمينه ی گرويدن شيعه در قرنهاي قبل از آن مهيا شده بود زيرا برخي از سادات شيعه به جهت دور ماندن از قتل عام و آزار و اذيت حاكمان عباسي به مناطق قفقاز و گيلان و مازندران كوچ مي كردند. در ضمن اين كار باعث گسترش فرهنگ اسلامي در آن ديار مي گردید. وجود مزارات امام زادگان در مناطق شمالي ايران و قفقاز گوياي اين مدعاست. از جمله اماكن مقدس منطقه ی قفقاز مي توان از بي بي هیبت (خواهر امام رضا) در شش كيلومتري جنوب باكو و بي بي رحيمه (خواهر ناتني امام رضا) در نارداران واقع در 25 كيلومتري حومه باكو و امام زاده ابراهيم از فرزندان امام صادق(ع) در شهر گنجه مي توان نام برد.

2)  ادبا و شعرا: بدون ترديد نقش شاعران و اديبان در نثر و فرهنگ ديني حائز اهميت زيادي است. حدود 90 درصد شاعران قفقازي ذهنيت ديني داشته اند و اين ادعا در آثارشان پيداست. شاعران بزرگ و متعددي در قفقاز با الهام از فرهنگ غني اسلامي شعر سروده اند كه سهم قفقاز مركزي بيشتر از ساير مناطق است. پس از ورود اسلام به ايران و فروپاشی امپراطوري ساساني، حكومت مناطق قفقاز تا برآمدن شاه اسماعيل صفوي در دست شروانشاهان بود. هر چند منشأ اين سلسله عربي بود و در قرنهاي بعدي پس از ورودشان، رنگ و بوي ايراني گرفتند و اسامي باستاني ايراني برگزيدند ولي از فرهنگ اسلامي دست نكشيدند و در ايامي كه شاعران زيادي براي دستيابي به مطامع مادي به سمت غزنويان در شرق سرازير می شدند و مدح شاهان مي گفتند، در شروان در شمال جمهوري آذربايجان به مركزيت شهر شمافي، شعراي زيادي با حمايت شروانشاهان به سرودن شعر با بن مايه هاي ملي- مذهبي مشغول بودند. از جمله ی آنان ابوالعلاء گنجوي (پدرزن خاقاني)، خاقاني شرواني، نظامي گنجوي،مجیرالدین بیلقانی و… مي توان نام برد. نظامي گنجوي در شعري خطاب به پیامبر مي گويد:

اي مدني برقع و مكي نژاد                                 سايه نشين چند بود آفتاب

دين تو را در پي آرايشند                                  در پي آرايش و پيرايشند

و يا در غزلي مي گويد:  همچو محمل بر آفات به  غفلت بگذار

در جهان بي خبر از كفر و زاسلام بخسب

همچنين در خواب ديدن خسرو پيامبر اكرم(ص) را، كه در ديوان خاقاني مذكور است. در مجموع بيش از 30 مرتبه واژه اسلام در ديوان خاقاني آمده است.

البته بعد از الحاق قفقاز به روسيه، بودند شاعران و نويسندگاني كه آب در آسياب دشمن مي ريختند و به نوعي عمله ی ظلم مي شدند. مثل سيد عظيم شيرواني با اينكه در طفولیت یتيم شد و 10 سال را در داغستان نزد پدر بزرگ مادري خود كه روحاني بود، دانش عربي و فارسي و ديني فرا گرفته بود و خود هم به عتبات و دمشق براي تحصيل رفته بود و به سه زبان شعر مي گفت. ليكن اشعاري در منقبت عزاداري امام حسين(ع) و حتي اسلام سروده بود و پس از شكايت مردم به نماينده تزار در تفليس، نه تنها با وي برخوردي نكردند، بلكه چون انديشه هاي سيد عظيم همسو بااهداف روسيه تزاري بود، به وي مدال نقره ی سلطنتي تزار رانیز، دادند. و 10روز پس ازاين واقعه در ميان جمعيت مسلمانان، زير دست و پا جان سپرد. همچنين است صمد ورغون (ورغون =عاشق) كه يك شاعر دولتي و در خدمت كمونيزم بود ولي دولت وي را شاعر خلق معرفي كرده بود. در حالي كه مردم «علي آقا واحد» را شاعر خلق مي دانستند و يا علي اكبر طاهر زاده صابر،هموکه می گفت«هارداموسلمان گورورم قورخیرم»یعنی هرجامسلمان می بینم می ترسم.

و هنگامي كه تلاشهاي بي وقفه ی وي در ايجاد شبهه در بين مسلمانان در نگرفت، در شهر شماخي كارگاه صابون پزي داير كرد و مي گفت كه من خواستم ذهن مردم را بشورم ولي در اين كار توفيق چنداني حاصل نكردم، پس صابون توليد مي كنم تا بتوانم دست كم تن مردم را بشورم. البته ناگفته نماند وجود برخي نقاط ضعف و برخي خرافات در دين شيعه كه به علت سادگي و بي آلايشي مردمان آن ناحيه كه بعدها وارد تشيع گرديد باعث اين شد كه برخي از شعراء و نويسندگان كه در بالا نامشان آمد بنام روشنگري و مبارزه با خرافات، کلیت دين اسلام را نيز زير سؤال ببرند. بسياري از اين خرافات مثل عزاداري هاي خياباني ايام محرم به شكل اردو كشي همراه با طبل و سنج و بوق و كرنا و قمه زني اتفاقاً از همين ناحيه ی قفقاز وارد ايران شده است. پس جا دارد كه علماي اعلام اسلامي-شيعي براي تذهيب اين امور، ملاحظات سياسي، اجتماعي را كنار نهاده و براي اعتلاي شيعه و دين اسلام جديت بيشتري به خرج دهند. زيرا در دنياي كنوني و با رشد فناوري هاي جديد و هجمه هاي تبليغاتي دشمنان قسم خورده اسلام، بايد هوشيار بود. اين رسالتي است كه فقط و فقط نبايد از روحانيون و علما انتظار داشت، بلكه قشر تحصيل كرده، متدين و با ايمان هم با استفاده از فناوريهاي نوين رسانه اي تصويري و صوتي به كمك علما و روحانيون بشتابند. زيرا كه مسیون های اديان ديگر در منطقه خاورميانه خصوصاً قفقاز سخت در حال فعاليت هستند و بسي تأسف دارد كه تا حدودي هم موفق عمل كرده اند. دين بهایی با حمايت آمريكا و غرب در حال فعاليت در هر سه كشور قفقاز يعني گرجستان، ارمنستان و خصوصاً آذربايجان مي باشد.

مسيحيان با تمام ابزار مثل چاپ كتاب انجيل و توزيع آن به صورت رايگان، انواع CD,DVD، انواع پوستر تبليغ دين، ساخت كليسا، شبكه هاي تلويزيوني و ماهواره اي و … در حال تبليغ دين خود هستند. يهوديان هم به تبع آنها بيكار ننشسته و با توجه به رابطه اي كه جمهوري آذربايجان با دولت اسرائيل دارد از پشتوانه لازم برخوردارند. دولت آذربايجان به جاي اينكه به ايمان جوانان خود متكي باشد، منتظر اينست كه خاك قره باغ را كه 22% از سرزمين آذربايجان مي باشد، توسط اسرائيل به نفع آذربايجان آزاد گردد. در حالي كه اسرائيل به واسطه ی رابطه ی متقابلي كه با ارمنستان نيز دارد هرگز چنين كاري را نخواهد كرد. يكي از دلايل عمده ی شكست آذربايجان در مناقشه قره باغ جداي از اينكه كشور تازه از قيد و بند روسيه آزاد شده بود و كشورشان سر و ساماني نداشت و اقتصاد به هم خورده بود ولي به علت نبود روحيه ی شهادت طلبي كه ناشي از دور بودن از مفاهيم اصيل شيعي و فاصله 200 ساله از برادران ايماني و قومي خود در ايران، منجر به اين شد كه قره باغ از دستشان برود ولو اينكه ارمنستان نصف جمعيت و نصف وسعت آذربايجان را داراست. متأسفانه كشورهاي اسلامي هم به موقع به داد آذربايجان نرسيدند. ديپلماسي ضعيف دولت آذربايجان هم مزيد بر علت بود. ايده ی افراطي قوم گرايي ابوالفضل ايلچي بيگ (عليف سابق)، كه با اظهار نظرات تند خود در حضور خيل مردم اين جمهوري، روسيه و ايران را دشمن خطاب مي كرد و خواستار الحاق آذربايجان ايران به جمهوري آذربايجان با مركزيت تبريز بود و همه ی اينها سبب شد كه قافله را ببازد ولي بعدها با روي كار آمدن حيدر عليف كار کشته مناسبات آذربايجان با روسيه و ايران بهبود يافت.

3) نقش شاهان،حاكمان محلي وصوفیان درویش :  پس از مبلغان ديني و شعراء و ادبا، شاهان اسلامي هم نقش بسزايي در گسترش اسلام در اقصي نقاط دنيا داشتند. هر چند انگيزه ی بسياري از آنها گسترش دين نبود و غزای با كفار را دست آويزي براي رسيدن به آمال و نيات خود مي خواستند ليكن نتيجه كار مهمتر از نيات آنان بود، چه اينكه با لشكركشي شاهان اسلامي به ساير مناطق، هر چند در بادي امر مصيبتهايي را نصيب آنان مي كرد ولي مردم آن نواحي بيشتر مواقع خيلي زود جذب آئين اسلام مي شدند. زيرا اسلام خواستار برابري همه ی انسانها در پيشگاه باريتعالي بود. هم چنين باعث يكپارچه شدن اقوام و ملتها با آداب و سنن ملي خود و فارغ از نوع زبان مي شد. اسلام باعث پيوند نو مسلمانان با ساير مسلمانان در كشورهاي ديگر نيز مي شد. بر حسب اين روايت :«الناس علي دين ملوكهم»[1]. مردم به دين حاكمان خود هستند سابقه گرويدن شاهان به دين اسلام و به تبع آن گرويدن دسته جمعي مردمان زير سلطه ی حاكمان به دين اسلام، فراوان بوده و در تاريخ مذكور است. هنگامي كه حاكمان مغولي به اسلام مي گرويدند مثل «بركه» دومين حاكم مغولي اردوي زرين و اولين حاكم مسلمان شده اين سلسله، كه باعث گرويدن كل لشكريان و مردمان ناحيه شمال خزر به دين اسلام شد. هم چنين است گرويدن به اسلام ايلخانان مغولي ايران. پس از آن بود كه مساجد زيادي ساخته شده و روحانيون زيادي پرورش يافتند و به كار نشر دين پرداختند.

حاكمان مغولي با تسامح و تساهل مذهبی خاصي كه داشتند روند گسترش اسلام را افزايش مي دادند. سلاطين عثماني هم در گسترش اسلام در قفقاز غربي و اروپاي شرقي و شبه جزيره ی کریمه نقش بسزايي داشتند.

صوفيان صفوي قبل از رسيدن به سلطنت با عناصر مذهبي- اسلامي- صوفي گری هر از چند گاه به قصد نبرد با كفار چرکس درشمال گرجستان، راهي آن مناطق مي شدند و ضمن يك تمرين نظامي و برآورد توان نظامي خود كه زمينه ی تشكيل حكومت صفوي در آينده بود، هم باعث گسترش دين شده و هم به منافع مادي بي شماري دست پيدا مي كردند و در اين راه پدر و پدربزرگ شاه اسماعيل، بنيان گذار سلسله ی صفوي، جان خود را نيز از دست دادند. هم چنين در لشكركشي هاي متعدد عثماني به نواحي چرکس،کاباردین،اوستيا، بلغار در قفقاز غربي، مردم آن نواحي توسط اسحاق افندی([2])به دين اسلام شاخه ی حنفی درآمدند. مكتب  صوفيه كه خواستگاه اوليه آنها در  عراق بود و بعدها در خراسان نشو ونما يافت و ريشه در مذهب داشت و يك نوع مقاومت منفي عليه خلفاي ستمگر اموي و عباسي بود نه خود دين اسلام،باعث وحدت و يكپارچگي اقوام غير عرب خصوصاً ايراني نژاد شد. مسلمانان ناحيه ی قفقاز عمدتاً پيرو طريقت نقشبنديه1 و طريقت قادريه[3] بودند.

صوفيان صفوي كه در رأس آنها شيخ صفي الدين اردبيلي (2)قرار داشت و خود داماد شيخ زاهد گيلاني(700-615) بود. حاكمان مغول به شيخ ارادتي تمام داشتند و شيخ با نفوذ خود مصدر كارهاي خير مي شد، از جمله جلوگيري از كشتار بي گناهان. نسل ششم شيخ صفي يعني شاه اسماعيل با توجه به آمادگي هاي جامعه ايراني كه ناشي از درايت عالم شيعي بزرگ، خواجه نصيرالدين طوسي در براندازي خلفاي معنوي بغداد، نصيب كشور شده بود و ارادت نصفه و نيمه اي كه قراقويونلوها و پس از آن آقاقويونلوها به ائمه ی اطهار داشتند (ضمن حفظ علاقه به سه خلبفه اول)، شرايط به گونه اي آماده ی حكومت صفويان شد.شيخ حيدرپدر شاه اسماعيل و شیخ جنید پدربزرگ وی هر چند هر دو در ولايت شروان كشته شدند ولي جنگجويان حلقه به گوش و ارادتمندي تربيت كردند كه به سبب نهادن كلاه 12 ترك قرمز روي سرشان، عثماني ها به آنها قزلباش (سرخ سر) مي گفتند. و با وجود اين جنگجويان، شاه اسماعيل بنيان گذار اولين حكومت مستقل ايراني شيعه مذهب، پس از اسلام در ايران شد.

حكومتي كه موازنه ی اروپا وبه تبع آن كل دنيا را عوض كرد و عامل اساسي وحدت ايرانيان كه تا آن موقع به شكل ايرانستان بود، شدند.

 جنگهاي روسيه عليه ايران و نقش علماي مذهبي:   دو خصيصه ی اصلي روحانيت در درجه ی اول نشر و گسترش اسلام محمدی و در ثاني كفر ستيزي مي باشد. كفر ستيزي كه استكبار ستيزي پيامد آن مي باشد باعث آن می شد كه حاكمان غاصب و متجاوز همواره سد محكمي بنام روحانيت را در دنياي اسلام پيش رو داشته باشند كه روحيه ی سازش ناپذيري آن همواره در تاريخ مشهود است. روحانيون در همه ی اعصار ملجأ و پناهگاه مستضعفان و درماندگان بودند. از جمله گلايه ی شاهان قاجار نسبت به روحانيت اين بود كه روحانيون به مجرميني كه تحت تعقيب حكومت هستند پناه مي دهند و اجازه نمي دهند كه حاكميت، عدالت را برقرار كند. اين در حالي بود كه در بیشتر موارد روحانيون افراد مظلوم  و مسلمان بدون سوابق سوء را پناه  مي دادند و مخالفين غالبا مظلوميني بودند كه به علت شدت ستم و نبود دادگستري و ظلم و جور اربابان، فقط به اين دليل كه مي خواستند به جهت دفاع از حقوق خود اعتراضي كرده باشند تحت تعقيب بودند.و به علما و روحانيون پناه مي بردند در موارد جنگ با حكومتهاي كفر، باز هم روحانيون بودند كه با سخنان آتشين خود باعث بسيج عمومي براي دفاع از سرزمين اسلامي مي شدند. نمونه ی بارز آن جنگهاي دوم ايران و روس بود كه با فتواي جهاد علمايان ايران و نجف ، ملت ايران تمامي سرزمينهايي كه در طي جنگهاي 10 ساله كه منجر به عهدنامه گلستان شده بود را پس گرفتند ولي افسوس حاكمان قاجار از اين فرصت استفاده نكردند و با تجهيز نكردن سپاه و نرساندن آذوقه و ساز و برگ جنگي و همچنين وجود رقابت بي مورد بين شاهزادگان و فرماندهان نظامي و هم چنين نبودحس وطن دوستي حاکمان قاجار، در نهايت جنگ را به روسيه واگذار كردند و نه تنها سرزمين هاي فتح شده را از دست دادند بلكه با قرارداد ديگري (تركمن چاي )ارمنستان و نخجوان وتالش را نيز از دست دادند و پس از آن بود كه قاجار هاتا زماني كه در سال 1304ه.ش سقوط كردند،با بي آبرويي بر ساير مناطق ايران حكومت كردند.

صمد سرداري نيا درباره ی علل به تحرير درآمدن رساله ی جهاديه توسط ميرزا عيسي قايم مقام بزرگ به نقل از كتاب ايران ميان طوفان یا شرح زندگاني عباس ميرزا، تأليف ناصر نجمي مي نويسد: «دربار ايران از وضع نيروهاي خود در قفقاز آشفته به نظر مي رسيد گزارشهايي كه عباس ميرزا براي شا ه مي فرستاد همچنان حكايت از وخامت وضع سپاهيان داشت.

فتحعلي شاه براي اينكه كمك نويني به فرزند خود كرده باشد به انديشه ی جهاد مسلمانان افتاد و به اين فكر برآمد كه با تشويق مسلمانان، مردم شهرها و دهات را آماده پيوستن به نيروهاي جنگنده ی عباس ميرزا بكند و براي انجام اين مقصود، ميرزا بزرگ قائم را فرمان داد تا از علماي شيعه و حجج اسلام فتواهایی مبني بر لزوم جهاد عليه دشمنان اسلام بگيرد و همه ی مردم را دعوت به جنگ نمايد. ميرزا بزرگ قائم مقام، ابتدا طبق اين امريه در شهر تبريز از چند تن علماي اين شهر از جمله حاج ملاباقر سلماسي و صدرالدين محمد تبريزي كمك طلبيد و آنها را به شهرهاي اصفهان و چند شهر ديگر اعزام داشت … و به اين ترتيب قسمت اعظم علماء و فحول شخصيت هاي روحاني ايران رساله ها و نامه هايي مبتني بر لزوم جهاد عليه روس ها نگاشته و به شهرها و قصبات ارسال داشتند و در فتواهاي خود خطاب به مسلمين متذكر شدند كه مقابله و جهاد با روسها جهاد في سبيل الله است. ميرزا بزرگ قائم مقام بعداً اين نامه هاي شورانگيز را جمع آوري كرده، آن را رساله ی جهاديه نام گذاشت.

و يا زماني كه در اوايل مشروطه روسیه اولتيماتوم داده بود مبني بر خروج مورگان شوستر آمريكايي و خاك ايران را اشغال كرده بود و برخی اقایان سیاسی كار به اين خفت تن دادند و اولتيماتوم روسيه را پذيرفتند. اين در حالي بود كه آخوند ملا محمدكاظم خراساني(هراتي) فرمان بسيج عمومي داده بود و نزديك به 200 هزار جنگجو بسيج كرده بود ولي شب قبل از حركت ،از عراق به سمت ايران به طرز مشكوكي درگذشت. در حالي كه اين جنگجويان كه عمداً عشايري بودند و فن جنگ و سواركاري را خوب بلد بودند مي توانستند در مقابل روسيه تزاري ايستادگي كنند و يا هنگامي كه روسها در خاك آذربايجان در نواحي جنوبي ارس حضور داشتند آنقدر ستم به روستائيان مسلمان كرده بودند كه مردم بيچاره به جان آمدند و با تشويق روحانيون به روسها حمله بردند و هر كس هر چقدر مي توانست روسها را مي كشت و سرش را تحويل مقامات مذهبي قرار مي داد و كار به جايي رسيده بود كه يك پيرمرد آذري بنام شيخ بهايي كه اتفاقاً كوچك اندام نيز بود يك روس را دنبال كرده و سرش را تحويل داده بود و در اين باره شاعري محلي چنين گفت:

اروس را چنان بخت برگشته بود        كه شيخ بهايي سر آورده بود.

روحانيت و تزاريسم:

به دنبال الحاق منطقه ی قفقاز طي دو جنگ طولاني و خونين روسيه عليه ايران كه منجر به قرارداد گلستان (1813) و تركمان چاي(1828) گرديد،لیکن تسلط کامل برقفقاز تا چندین به تاخیر افتاد زیرا مردم مسلمان منطقه با توجه به هویت قومی –مذهبی خودکه ریشه دراسلام داشت به مقاومتهای زیادی علیه روسهادست زدند.قیام شیخ شامل (3)درداغستان نمونه بارز ان میباشد. دولت روسيه از همان ايام نخستين ،سعي بر اين داشت تا هويت قومي- مذهبي منطقه ی قفقاز را دستخوش تغییر كند. برانداختن خان نشين هاي آذربايجان و هم چنين حكومت موروثي گرجستان نمونه ی آن بود. شش ماه به مردمان دو سوي ارس مهلت داده شد تا تصميم براي ماندن يا رفتن از قفقاز بگيرند. روند كوچ جمعيت از جانب شمال به جنوب ارس تقريباً يك طرفه بود و بسياري از دينداران با توجه به سابقه اي كه در گذشته از روسيه در ذهن داشتند، جلاي وطن كرده به اين سوي مرزها روانه شدند. مسلمانان آن سوي ارس در انجام شعاير مذهبي تا حدودي آزادي عمل داشتند. ارتباط فرهنگي- مذهبي آنان با ايران نسبتاً برقرار بود. زیارت دينداران قفقازاز مشهد، قم، عتبات عاليات، و مكه معظمه از طريق خاك ايران انجام مي گرفت.طلبه هاي ديني براي تحصيل به ايران و عراق مي رفتندو بسياري از آنها به حد اجتهاد رسيدند و مشكلات ديني منطقه ی قفقاز را مرتفع مي ساختندو مراكز تحصيل آنها دارالارشاد اردبيل، مشهد، نجف و كربلا بود.

روحانيت و بلشویسم:

پس از پيروزي بلشویکها در انقلاب اكتبر 1917 در فاصله يك سال مانده با پايان جنگ جهاني كه روسيه از آن( توجه به پيروزي انقلاب) كنار كشيد. در تمام دوران جنگ جهاني اول (1918-1914) كه روسيه ی تزاري در گير آن بود فرصتي به مسلمانان دست داد تا اندكي از زير فشار روسها خارج گشته و به بازسازي ديني بپردازند. در آذربايجان مردم مسلمان با حمايت دولت عثماني كه به علت پيوند قومي- زباني خود را به قفقاز نزديك مي ديد دولتي تشكيل شد با مایه هاي دموكراتيك كه دو سال دوام آورد و در نهايت در سال 1920 پس از حمله ی لشكر، بازدهم شوروي ازپادرآمدوسران آن عمدتاً به تركيه تبعيد شدند.سخت گيري  بي حد و اندازه شوروي نسبت به مسلمانان قفقاز از 1923 شروع شد و در سال 1937 به اوج خود رسيد كه خاطره ی تلخ آن هنوز در منطقه ضرب المثل است. شورويها ادعا مي كردند كه مانیفیست شوروي با مانیفیست اسلام نزديك است ولي در عرصه ی عمل دشمن   قسم خورده ی اسلام بودند.

آنها براي پيشبرد اهداف خود به جهت جلوگيري از اتحاد اقوام مسلمان منطقه، دست به اقدامات زير زدند: 1- ايجاد تفرقه بين مسلمانان در قالب تقويت حس ملي-زباني

2- نابودي مسلمانان و روحانيون مذهبي اسلامي در قالب كشتار، تبعيد به سيبري، زندان

3- ممنوع اعلام كردن دينداري، بستن و تخريب مساجد، تعغییر كاربري مساجد و اماكن مذهبي

4- تغیير الفباي اسلامي به الفباي روسي به جهت دور نگه داشتن آنها از دسترسي به تعليمات مذهبي اسلامي.

5- ممنوع اعلام كردن حجاب اسلامي به عنوان نماد عقب ماندگي  و تحجر

6- جلوگيري از انجام شعاير ديني و رفتن مسلمانان به اماكن مقدسه عتبات و مكه مكرمه

7- ترويج الحادي گري و ايجاد شبهه درباره سرنوشت انسان پس از مرگ

8- تبليغ وسيع مبني بر اينكه دين ترياك خلقهاست.

روسها كنترل بر مرزهاي جنوبي را بيشتر كردند قفقاز از دو منظر براي دولت مسكو مهم بود: اول اينكه از اتحاد و جنبش مسلمانان واهمه داشتند و دوم اينكه قفقاز پايگاه مناسبي بود براي صدور بشويسم به كشورهاي همجوار.

در دهه ی اول پيروزي كمونيستها در شوروي تعداد 800 روحاني در آذربايجان كشته شدند كه از اين تعداد 17 نفر تحصيل كرده ی عتبات عاليات بودند و درجه ی اجتهاد داشتند. برجسته ترين آنها آيت الله سيد عبدالغني بادكوبه اي و آيت الله شيخ قدرت الله ابراهيمي بودند. از سال1929 تا 1939 يعني سال آغاز جنگ جهاني دوم، بيشتر از 300 هزار مسلمان توسط تشكيلات مخوف كمونيستي قتل عام شدند. قرآن به عنوان يك كتاب «زيان آور» ممنوع اعلام گرديد. علما را به كارهاي ضد ديني وادار مي كردند. از جمله سوزاندن قرآن، بسياري را به چاه انداختند و با مواد منفجره از بين  بردند. بسياري را سنگ به پا مي بستند و به درياي خزر مي انداختند و عمامه هاي آنها روي آب هاي خزر یادآور مرغان دريايي بود. از جمله شهداي روحاني آن سالها كه شيخ حنیفه بادكوبه اي و شيخ حسن رامانايي (اهل روستاي رامانا)، شيخ كامياب و ميرزا عبدالغفار اردو بادي بودند.روسها به سرکوب علمایان قفقاز بسنده ننموده وبا فترتی که درعهد قاجار نصیب ایران شده بود دست تعدی به سوی علمایان ایران نیز دراز میکردند واعدام ثقه الاسلام درمحرم 1290شمسی در تبریزازجمله موارد ان است که توسط روسها صورت گرفت.روحانيون مسلمان براي خنثي كردن تعدّی شورويها، به تقیه كه در عالم تشييع جايز است متوسل مي شدند و با اقداماتي هوشمندانه تنور اسلام را گرم نگه مي داشتند .آنها در كارهاي خود همواره دو مطلب را مد نظر داشتند: اول اينكه احساسات ملي مردم را تحريك مي كردند و ديگر اينكه وجدان مشترك آنها را كه اسلامي بود بيدار نگه مي داشتند. و در تقويت هر دو              مي كوشيدند وجدان ملي در جمهوري آذربايجان به صورت يك امر مذهبي متبلور مي شد.

انقلاب مشروطه ی ايران و ارتباط آن با قفقاز:

در دهه ی اول قرن بيستم حدود يكصدهزار كارگر ايراني عمداً ترك آذربايجاني در جستجوي رسيدن به رفاه نسبي،ازایران به قفقازمهاجرت و به صنايع نفت و ديگر معادن باكو سرازير شدند زيرا در ايران استبداد حكومتي قاجار مانع آن مي شد كه كشاورزي و كار رونقي داشته باشد . نظام سنتي دولتي و نظام ارباب رعيتي و خشكساليها و شيوع بيماريها بزرگترين چالش آن دوره بود. باري اين كارگران ضمن اينكه با دستمزد كمتري نسبت به همتایان خود كار مي كردند ولي به يك باره متوجه دنياي پيشرفته تري نسبت به ايران آن روز شدند و با مفاهيم دموكراسي و عدالت خواهي آشنا شدند. در تهران هم عكسي از مسیو نوزبلژيكي منتشر شد كه در لباس روحانيت، مشغول رقص با لماسکه بود. علمايان مردم را تحريك كردند و آيت الله بهبهاني در اين مورد سخنراني كرد و مردم تهران و تبريز بپا خواستند و در نهايت منجر به صدور فرمان مشروطه توسط مظفرالدين شاه قاجار و به تبع آن ايجاد مجلس شوري در سال 1285شمسي بود هر چند اين پيروزي توسط محمدعلي ميرزا نائب السلطنه ايران كه در تبريز بسر می برد سانسور شد ولي به زودي مردم تبريز متوجه شده حدود شش هزار تن بست نشستند. و بدين ترتيب اهالي زحمتكش تبريز به رهبري سران معروف جنبش مشروطه همچون حاجي رحيم آقا بادكوبه چي، حاجي ميرمحمدعلي اصفهاني، حاجي ميرزا علي نقي گنجه اي، حاجي محمد بادام چي و ديگران به عنوان روشي عملي براي مبارزه با استبداد، فقر، بدبختي و ستم و خودسري  به بست نشستند. بست نشینی كه نقش اعتراضی مردم را داشت، بنا به نتايج سياسي خود به عنوان يك اعتصاب عمل نمود. با ورود همه ی اقشار جامعه تبريز اعتصاب به مدت 10 روز ادامه داشت و با اقدامات محمدعلي شاه كم كم آرام گرفت. اين اولين نهضت و شورش در يك دو قرن اخير بود كه روحانيت ديرتر وارد عرصه ی عمل شد و آنهم دلايل خاص خود را داشت.زیرا بعضی از ایرانیان متاثرازحزب سوسیال دموکرات که به سر کردگی نریمان نریمانوف درسال1906تشکیل شده بوددچارافراط درعمل وهرج ومرج بودندواین موضوع باعث گردیدکه روحانیان درابتدای مشروطه قدری تامل کنند.

جريانهاي شيعه ستیزاز دوران صفويه تا عصر حاضر:

مذهب تشيع از زمان صفويان در منطقه ی قفقاز شرقي گسترش و توسعه يافت و مذهب اكثريت قرار گرفت. در حال حاضر 90 درصد جمعيت جمهوري آذربايجان مسلمان و 75 درصد آن را شيعيان تشكيل مي دهند. پس از الحاق آذربايجان به روسيه ی تزاري از همان ابتدا اقدامات زيادي براي جدايي ارضي- فرهنگي- مذهبي بين شيعيان آن سوي ارس با شيعيان داخل مرزهاي ايران صورت گرفت. شيعيان در طول پنج قرن اخير همواره از سه سمت و سو در فشار بودند: 1-عثمانی: اولين جريان، توسعه طلبي امپراطوري عثماني به سمت شرق و قفقاز بود كه در پي تحكيم اسلام سني بود و يا جريان شيعه گري مخالفت مي كرد و در اين كار توفيق چنداني علي رغم اشتراكات قومي- ملي با منطقه ی قفقاز حاصل نكرد. 2- تزاريسم: جريان دوم، حملات گاه و بيگاه روسيه تزاري بود كه شدت آن از اولي بيشتر بود علي رغم مساعي روسهاي تزاري كه از هيچ ظلم و تعدي در مقابل مسلمانان شيعه دريغ نمي كردند، باز هم توفيق چنداني حاصل كار آنان نشد و مسلمانان  به حيات خود در قالب شيعه ادامه دادند.  3- بلوشيسم: جريان سوم، نفوذ بلوشيسم بود كه توانست ضربه محكم تري از دو جريان اول به مسلمانان شيعه وارد كند. ظلم و ستم روسهاي كمونيستي در بعد از انقلاب 1917 قابل توصيف نيست و از هيچ اقدامي براي گسست معنوي و فرهنگي شيعيان دريغ نكردند.

 نتيجه:

دولت سكولار جمهوري آذربايجان با محدوديتهايي كه عليه شيعيان آذربايجان اعمال  مي كند در امتداد سه جريان گذشته مي باشد. چه اينكه بستر ايجاد شده در كشور آذربايجان كه حاصل دورماندگي دو قرن اخير ملت مسلمانان آذربايجان از مفاهيم اصيل اسلامي شيعي اين امكان را به حاكمان وقت باكو داده است كه در راستاي نيل به اهداف خود و نزديك تر نمودن حكومت به مدل غربي آن از تمام امكانات در جهت مهار جريان شيعي تازه بپا خواسته و برآمده از زير ستم 70 ساله ي سركوب كمونيستي شوروي سابق استفاده كند. به بهانه ی اينكه حكومت سكولار است. از همه ی امكاناتي كه باعث بسط نفوذ فرهنگ اصيل شيعه در قلب مردمان جمهوري آذربايجان مي شود، ممانعت به عمل مي آورند. به عنوان نمونه:از ايجاد دفاتر مراجع تقليد شيعه ايراني و عراقي  جهت رفع معضلات ديني مردم جلوگيري مي شود. ممنوعيت پخش اذان در مساجد جمهوري (به استثناي نخجوان كه آن هم با مساعي دولت ايران امكان پذير شد)، ممنوعيت عزاداري ايام محرم در خيابانها و فضاي باز، تخريب چند مسجد، تخته كردن درب مسجدالزهرا در شهر نخجوان (مشاهده نگارنده).

دستگيري مؤمنان و اعضاي حزب اسلام در نارداران، عدم حذف رواديد براي شهروندان آذري جهت سفر به ايران (در حالي كه طرف ايراني اين كار را براي اهالي آذربايجان رايگان كرده است).

در آذربايجان معناي سكولار چيز ديگري است وجور ديگري معني مي شود و به عبارتي در تقابل با اسلام و شيعه است. و با سكولار ترکيه تفاوت زیادی دارد. در تركيه انجام شعاير ديني مثل نماز حتي در پياده رو هم قابل الاجراست. از بلندگوي مساجد صداي اذان هر روز پنج مرتبه به گوش مي رسد. دست كم 30% زنان تركيه آنهم در قسمت استانبول كه يك شهر اروپايي است محجبه هستند. اسلام با دولت تركيه در تعارض نيست بلكه در راستاي آن است. دولت آنجاهم اسلام گراست و نه از نوع راديكالي آن، همسر رئيس جمهور حجاب كامل دارد و مشكلي هم براي دولت ايجاد نمي كند ولي در آذربايجان وضع بدين گونه نيست. ترس از رسوخ تشيع ايراني در آذربايجان همواره دلمشغولي حاكمان باكو مي باشد.

آذربايجان هميشه از جانب طرف ايراني خود چه ازجنبه ی ايديولوژيكي و چه الحاق گري احساس خطر مي كند. بنابراين نگاه آن دولت همیشه رو به غرب و  صهنونيسم است. در حالي كه بايد هر دو طرف تلاش مضاعفي داشته و اعتماد سازي كنند. بلكه اين دو كشور دوست و برادر هم كيش و هم قوم مناسبات بهتري نسبت به گذشته در پيش گيرند.

ملت ايران آنقدر آگاه هستند كه ندانند، مردم آذربايجان دقيقاً دو قرن است كه توسط تزارها و شورويها تحت ستم بودند و نسل امروز چندان آشنايي با مفاهيم اصيل شيعي آن جور كه در ايران رايج است ندارد. در آنجا در نهايت 10 درصد شعاير ديني را رعايت مي كنند و بقيه مسلمان اسمی هستند و باز مردم ايران آگاه هستند كه آنها نمادهاي ملي خود را بيشتر مي پسندند تا نمادهاي مذهبي را.

زيرا قوم گرايي (ناسيوناليزم) در طي 100 سال اخير به طرز فزاينده اي در آنجا رونق گرفته است ولي باز هم مردم اسامي بچه هاي خود را علي و محمد و ساير اسامي ائمه مي گذارند. به زيارت امامزادگان مي روند و روز عيد فطر حتي اگر روزه هم نگرفته باشند با هم جمع مي شوند. در ناردان اطراف باكو در مراسم عزاداري اما حسين(ع) در محرم دسته هاي سينه زني برپا مي دارند و در آن ايام بسياري از منكرات را مرتكب نمي شوند. دولت ايران هم در راستاي رسالت شیعی خود وظايفي را بايد در قبال برادران آذربايجان انجام دهد. امیداست با راه اندازي قطارقزوین-رشت-انزلی و رسيدن آن تا آستارا و پي گيري مسئله رواديد شهروندان جمهوري آذربايجان، گام مثبتي به سوي تبادل فرهنگي و مذهبي برداشته شود.

 1– شيخ الاسلام عثماني در زمان سلطان محمود اول بود كه پدرش نيز قبل از او شيخ الاسلام بود و هر دو در مسجد سلطان سليم در استانبول مدفونند.اسحاق افندي به زبان تركي، عربي و فارسي شعر مي سرود و بسيار كريم، صريح اللهجه و خوش خلق بود.

 2_شیخ صفی الدین اردبیلی(635-750ه.ق) فرزند امين الدين جبرائيل، كه تباري كرد داشت و مادر وي تات زبان بود و اولين بار فاروق سومر ( اهل تركيه) و سید احمد كسروي در انتساب شيخ به امام هفتم شك كردند. هرچه بود شيخ با بنيان گذاري دارالارشاد اردبيل سنگ بناي استقلال ايران و تقويت مذهب شيعه راگذاشت هر چند اسناد ثابت مي كنند كه خود شيخ سني مذهب و نوادگاانش بعدها بر حسب ضرورت زماني پيرو آئين شيعه شدند.

 3_شیخ شامل:(1871-1797)رهبرسیاسی، نظامی ومذهبی داغستانی علیه روسهای تزاری بود.از1839تا1859باروسهاجنگیدلیکن پس از 30سال مبارزه برای اینکه مردم مسلمان منقه اسیب کمتری ببینند،خودرا تسلیم روسهانمود.10سال دراکراین درتبعید بسربردودوسال قبل ازمرگش اجازه یافت به مکه برود وانهم ازطریق ایران که با ان مواقت نشد ووی از راه استانبول به مکه رفت وبا استقبال سلطان عثمانی مواجه شد علی رغم اینکه از وی حمایت نکرده بود .شیخ شامل درسال1871درمکه درگذشت .پس ازاستقلال اذربایجان خیابانی در باکو به یاد این مبارز مسلمان تر ک نامگذاری شد.

منابع

1-    آكينر، شيرين؛ اقوام مسلمان اتحاد شوروي؛ ترجمه ی محمد حسين آريا؛ علمي و فرهنگي؛ 1366.

2-    امير احمديان، بهرام؛ جغرافياي كامل قفقاز، سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح، 1381.

3-    امير احمديان، بهرام؛ جمهوري آذربايجان،سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح، 1382.

4-رضا، عنايت الله؛ آدربايجان و آران (آلبانياي قفقاز)،ايران زمين، 1360.

5-امير احمديان، بهرام؛ روابط ايران و جمهوري آذربايجان، وزارت امور خارجه، 1384.

6-مينورسكي،ولادمير؛ پژوهشهايي در تاريخ قفقاز، ترجمه محسن خادم، بنياد دايرة المعارف اسلامي، 1375.

7-پورصفر، علي؛ حكومتهاي محلي قفقاز در عهد قاجار، بنياد مستضعفان و جانبازان، 1377.

8-لنكراني، ميرزا احمد؛ اخبارنامه، ترجمه ی علي عبدلي، وزارت خارجه، 1387.

9-رئيس نيا، رحيم؛ تاريخ عمومي منطقه شروان، وزارت خارجه، 1380.

10- دانكاس، كارر؛ اسلام و مسلمانان در روسيه،ترجمه حسن حبيبي، قلم، 1357.

11- گرجستان؛ انتشارات وزارت امور خارجه،به سفارش دفتر مطالعات سياسي، 1388.

12- حسين زاده، وحيدوام البنين،مقبره الشعراء، ستوده، تبريز، 1384.

13- فصلنامه آران؛ شماره هاي 23 الي 30،سالهاي 1389 تا 1390.

14- فصلنامه قفقاز؛ شماره هاي 5 الي 8، سالهاي 1389 تا 1390.

15- واحدي، الياس؛ هويت قومي در جمهوري آذربايجان، ابرار معاصر تهران، 1386.

16- آذربايجان- ايران: مرحله نوين همكاري، دوستي و برادري؛ تهران؛ نداي رويان؛ 1389.

17- سايت بنياد مطالعات قفقاز                                                        www.cesi.ir

18- سايت لغت نامه دهخدا                               www.hlghatnameh.com

19- سايت نورمگزين/ واژه هاي قفقاز، اسلام، روحانيون، تشيع www.noormags.com

20- شالباف، عليرضا؛ پايان نامه ی كارشناسي ارشد تاريخ، فتح و گسترش اسلام در قفقاز، استاد راهنما: دكتر صادق آينه وند، زمستان 1382.

21- پايگاه اطلاع رساني تقريب مذاهب www.taghribnews.com

22- پايگاه اطلاع رساني باشگاه، مقاله ی پرويز زارع شاهمرسي،گستره ی دینی قفقازدرپیش ازاسلام     www.Bashgah.net

23- انصاري مهر، رضا؛ دين  مذهب در جمهوري آذربايجان، مقاله ی مجله ی طلوع، شماره 16، سال چهارم،1384.

24- واحدي، الياس؛ تشيع در جمهوري آذربايجان قسمت 1و 2 سايت www.abna.ir.

25- اسماعيلوف، الشن؛ فقهاي آذربايجان در قرون 19 و 20، فصلنامه سخن تاريخ، شماره سوم، 1387.

26- مولايي، عادل؛ قصه پر درد قفقاز قديم،فصلنامه نعيم اردبيل،برگرفته از سايت www.Zuldoz.ir

27- همرنگ، ناصر؛ از بادكوبه و چيزهاي ديگر،جمعيت وطن، تبريز، 1384.

تهیه تنظیم:رضامحمدی پور_گیلان_لنگرود_شماره تماس_09112449971



1- بهارالانوار، علامه مجلسي، ج10، ص8

1-خواجه بهاءالدین نقشبندبخارایی(791-718)

2- شيخ عبدالقادر گيلاني- مدفون در بغداد (561-470ه.ق)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا