روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان؛ فرصت ها و چالش ها
چکیده
از زمان فروپاشی شوروی و اعلام استقلال جمهوری آذربایجان، روابط تهران– باکو معمولا در سطح مطلوبی قرار داشته و با فراز و نشیب هایی در طول دو دهه اخیر همراه بوده است. عواملی مانند برخورداری از اشتراکات تاریخی و فرهنگی و وجود پتانسیل های موجود برای همکاری های اقتصادی به عنوان محرکی برای گسترش روابط دو طرف به حساب می آید. اما در عین حال این روابط با موانع و عوامل بازدارنده ای از قبیل: تداوم اختلافات در مورد رژیم حقوقی دریای خزر، روابط با رژیم اسرائیل و آمریکا و پیوستن به ناتو و … از جانب آذربایجان روبه رو است. بنابراین به رغم وجود برخی فرصت ها برای ارتقای سطح روابط دو کشور، عوامل چالش زا عملا محدودیت فراروی روابط تهران و باکو را افزایش داده است. این پژوهش با اشاره ای کوتاه به پیشینه روابط ایران و جمهوری آذربایجان، فرصت ها و چالش ها روابط بین دو کشور را مورد بحث و بررسی قرار می دهد.
کلید واژه ها: جمهوری اسلامی ایران، جمهوری آذربایجان، قفقاز جنوبی، سیاست خارجی، امنیت، فرصتها و چالشها.
مقدمه
روابط جمهوري اسلامي ايران و جمهوري آذربايجان، پس از استقلال اين جمهوري، داراي فراز و نشيبهاي فراوان بوده است. در دوران رياست جمهوري اياز مطلباف و با آغاز جنگ قرهباغ، جمهوري اسلامي سعي در حل آن بحران از طريق ميانجيگري نمود. در اين دوران جمهوري آذربايجان گرايش زيادي به روسيه داشت و در واقع هنوز در يك حالت سردرگمی در نتيجه استقلال از شوروي و آغاز جنگ قرهباغ قرار داشت.
با روي كار آمدن ابوالفضل ايلچي بيگ از جبهه خلق روابط اين جمهوري با روسيه و ايران كاهش يافت و غرب و تركيه هدف اصلي سياست خارجي جمهوري آذربايجان قرار گرفتند. با تندرويهاي جبهه خلق و حركت يك لشگر ارتش به رهبري صورت حسيناف به طرف باكو، ايلچي بيگ مجبور به استعفا گشت و حيدرعلياف قدرت را در دست گرفت. در اين دوره است كه جمهوري آذربايجان روابط بينابيني را با روسيه غرب و كشورهاي بزرگ منطقهاي آغاز ميكند.
اين دوره را ميتوان دوره ثبات در روابط جمهوري آذربايجان با گرايش غرب گرايانه دانست. با مرگ حيدرعلياف، الهام علياف به عنوان رئيسجمهور انتخاب شد. الهام علياف سياستهاي گذشته را ادامه داد و با تزريق ارزهاي به دست آمده از صادرات انرژي، سعي در توسعه كشور نمود. روابط جمهوري اسلامي ايران و جمهوري آذربايجان تحت تأثير عوامل داخلي، منطقهاي و فرامنطقهاي دست خوش نوسان بوده است. در اين پژوهش سعي نگارندگان بر تبيين نوسانات روابط و عوامل موثر بر آن است.
جمهوري آذربايجان در شرق درياي خزر در همسايگي شمالي غربي ايران واقع گرديده است. قلمرو اين جمهوري، قسمت جنوب شرقي کوههاي قفقاز بزرگ، قسمتهاي بزرگي از کوههاي قفقاز کوچک، جلگه کر، ارس و نيز قسمتهايي از کوههاي تالش را در جنوب در برميگيرد.
مساحت جمهوري آذربايجان 86 هزار کيلومتر مربع است. اين جمهوري با 5 کشور مرز مشترک دارد. طول مرزهاي اين کشور 2489 کيلومتر ميباشد. آذربايجان از شمال با روسيه (جمهوري خودمختار داغستان)، شمال شرقي با گرجستان، در غرب با ارمنستان، جنوب با جمهوري اسلامي ايران و از جنوب غربي (جمهوري نخجوان) با ترکيه هم مرز بوده و در شرق نيز به درياي خزر محدود ميشود. (امیراحمدیان، 1367: 59-58)
سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در مورد آذربايجان، تابعي از سياست کلي کشورمان در مناطق آسياي مرکزي و قفقاز جنوبي ميباشد. سياست جمهوري اسلامي ا يران در آسياي مرکزي، قفقاز جنوبي و حوزه درياي خزر، بر همکاريهاي همه جانبه، اعتماد سازي، صلح پايدار، بهرهبرداري عادلانه از منابع طبيعي و تبديل اين مناطق به مناطقي با ثبات استوار است. (تویسرکانی، 1388: 27)
1- پيشينه روابط ایران و آذربایجان
سرزمين آذربايجان از ساليان بسيار دور مسکوني بوده و پيوسته در قلمرو حکومتهاي ايراني قرار داشته است تا اين که در دوران سلطنت فتحعلي شاه قاجار و پس از شکست ايران از روسيه تزاري طبق معاهده صلح ترکمن چاي (1828) از ايران جدا شد و تحت حاکميت روسها درآمد.
پس از جنگ جهاني اول و با حاکميت حزب مساوات، جمهوري دموکراتيک آذربايجان تأسيس شد اما عمر اين جمهوري ديري نپائيد و با حمله ارتش سرخ در آوريل 1920 از بين رفت و تحت حاکميت کمونيستها قرار گرفت.(امیراحمدیان، 1384: 29-28)
کمونيستها که اهداف توسعه طلبانه تزارها را به شکلي ديگر دنبال ميکردند نام آذربايجان را که در دوره حکومت حزب مساوات انتخاب شده بود، حفظ کردند.
پس از فروپاشي شوروي اين جمهوري در اوت 1991 اعلام استقلال نمود و از کشورهاي مختلف خواستار شناسايي خود شد. ترکيه 3 روز پس از اعلام استقلال جمهوري آذربايجان اين کشور را به رسميت شناخت و جمهوري اسلامي ايران با تأخيري 5 ماهه به اين اقدام مبادرت ورزيد.
روابط جمهوري اسلامي ايران و جمهوري آذربايجان پس از استقلال اين جمهوري از شوروي، داراي فراز و نشيبهاي فراوان بوده است. در اين خصوص سه دوره قابل شناسايي است.
با رياست جمهوري اياز مطلب اف و آغاز جنگ قره باغ، ايران سعي نمود تا با ميانجي گري به حل بحران کمک کند در اين دوران هنوز روابط گستردهاي بين دو کشور به وجود نيامده بود و باکو در اوايل استقلال مجال چنداني براي تعريف روابط خود با کشورهاي منطقه نداشت که علت اصلي اين امر بحران قره باغ بود.
با روي کار آمدن ابوالفضل ايل چي بيگ، مليگراي تندرو، روابط تهران – باکو به حال تعليق درآمد. اما سرانجام با انتخاب حيدر علي اف، سياستمدار کهنه کار آذربايجاني و نيز با آتش بس اعلام شده در جنگ قره باغ، دوران شکوفايي روابط تهران – باکو آغاز شد.
علي اف الگوي توسعه آذربايجان را مبتني بر الگوي غربي تعريف نمود اما از توسعه روابط با کشورهاي منطقه نيز استقبال کرد. جمهوري اسلامي ايران بين سالهاي 95 – 1992 در رأس شرکاي تجاري جمهوري آذربايجان قرار داشت.(روزنامه اطلاعات، 9/8/1374)
با کنار گذاشتن جمهوري اسلامي ايران از پروژه نفتي قرن، که تحت فشار دولت ايالات متحده صورت گرفت. روابط دو کشور به حالت بياعتمادي درآمد و جمهوري اسلامي ايران از رتبه اول در روابط تجاري، به شريک سوم تجاري جمهوري آذربايجان تبديل شد. ترکيه و روسيه از رقباي جدي ايران در اين دوران بودند.
اما عامل ديگري که دو کشور را به سوي اختلاف منافع سوق داد، مسئله رژيم حقوقي درياي خزر بود. اوج رويارويي جمهوري اسلامي ايران و جمهوري آذربايجان بر سر استفاده از منابع درياي خزر در سال 2001 رخ داد به گونهاي که در ژوئيه 2001، تهران، باکو را تهديد کرد که در صورت عدم عقب نشيني کشتيهاي کشف و استخراج نفت که يک شرکت انگليسي مالک آنها بود، به زور متوسل خواهد شد، بياعتنايي باکو تهران را مجبور به يک واکنش قاطع کرد. يک ناو جنگي ايران به منطقه البرز اعزام شد و کشتيهاي کشف نفت را از منطقه بيرون کرد.(دهقانی فیروز آبادی، 1389: 213)
با به قدرت رسيدن الهام علي اف از حزب آذربايجان نوين آذربايجان نوبت روند اتحاد با غرب سرعت بيشتري گرفت. با حذف مسير ايران و احداث خط لوله باکو – تفليس – جيحان، جمهوري آذربايجان به عنوان يک کشور تأمين کننده انرژي مورد توجه قرار گرفت و قفقاز جنوبي را به عرصهاي براي رقابت کشورهاي منطقهاي و فرامنطقهاي قرار داد.
2- سياست خارجی جمهوری آذربايجان
اولويت سياست خارجي جمهوري آذربايجان بازپس گيري مناطق اشغالي قره باغ از ارمنستان است. بيطرفي متمايل به ارمنستان که از سوي باکو به عنوان سياست جمهوري اسلامي ايران در قبال اين بحران تلقي شده است عامل مهمي در تعريف روابط دو کشور محسوب ميشود.
الف- اساس سياست خارجی جمهوری آذربايجان
– دنبال کردن سياست خارجي مستقل به منظور برپايي تماميت ارضي و حاکميت جمهوري آذربايجان
– تفوق بر مخاطرات اهداف امنيت، استقلال سياسي، حاکميت و تماميت ارضي جمهوري آذربايجان
– توسعه دموکراسي پلوراليستي بر اساس اقتصاد بازار آزاد و حاکميت قانون
– رفع نتايج تجاوز نظامي ارمنستان
– توسعه روابط متقابل حسن همجواري و سودمند با دولتهاي همسايه
– غير نظامي کردن درياي خزر
– ادغام در ساختارهاي اروپايي و فرا آتلانتيکي شامل ناتو و اتحاديه اروپا
جمهوري آذربايجان عضويت 32 سازمان منطقهاي و جهاني را داراست که برخي از مهمترين آنها عبارتند از:
– کشورهاي مستقل مشترک المنافع (CIS)[1] ار سپتامبر 1993
– سازمان امنيت و همکاري اروپا (OSCE)[2] از ژانويه 1992
– سازمان کنفرانس اسلامي (OIC)[3] از سال 1992
– بانک جهاني از سال 1992
– سازمان همکاريهاي اقتصادي (ECO)[4] از سال 1992
– شوراي اروپا (Council of Europe) از مارس 2001 (کتاب سبز، 1387: 231)
ب- تأثير جهت گيريهای سياست خارجی جمهوری آذربايجان بر ايران
جمهوري آذربايجان حتي قبل از استقلال، درگير مشکلات ارضي با جمهوري ارمنستان بوده است. حل بحران قره باغ و امنيت استخراج و انتقال انرژي از عواملي اصلي جهت گيريهاي سياست خارجي جمهوري آذربايجان به شمار ميروند.
نوع نگرش سياست خارجي جمهوري آذربايجان بر خلاف نگرش جمهوري اسلامي ايران، انتقادي و اعتراضي نيست و اين جمهوري قصد ندارد تا در اين خصوص هزينههاي سنگين درگيري با نظامهاي موجود بينالمللي را بپردازد.(شیرازی، 1387: 53)
در اين خصوص يکي از عوامل چالش زاي سياست خارجي جمهوري آذربايجان براي ايران نزديکي به اسرائيل ميباشد.
باکو اهداف گوناگوني را از توسعه مناسبات خود با تل آويو جست و جو ميکند که برخي از مهمترين آنها عبارتند از
– نزديكي به اسرائيل امکان تأثير بر سياستهاي منطقهاي ايالات متحده را به نفع باکو افزايش ميدهد.
– اين يک اقدام موازنه ساز در برابر مناسبات بسيار دوستانه تهران ايروان به شمار ميرود.
– مناسبات دوستانه با رژيم صهيونيستي، امکان استفاده باکو از تکنولوژي پيشرفته نظامي و همچنين تکنولوژي مدرن کشاورزي اسرائيل را افزايش ميدهد.
عملکرد سياست خارجي کشورها در يک محيط منطقهاي و يا فرامنطقهاي، ضمن اين که تحت تأثير عوامل مختلفي به صورت عملياتي درميآيد، تأثيرات بزرگ و کوچکي را نيز با خود به همراه دارد. مناسبات دوستانه ايران و ارمنستان، هر چقدر هم که در سايه همجواري و همسايگي قابل توجيه باشد، براي جمهوري آذربايجان به عنوان يک تهديد تلقي خواهد شد و همينطور، روابط اسرائيل و آذربايجان تحت هر عنواني، جمهوري اسلامي را به هراس خواهد افکند. در اين ميان، موضع کشورهاي مختلف نسبت به بحران قره باغ، يکي از عوامل اصلي ارزيابي باکو نسبت به آن کشورها ميباشد.
ج- حل بحران قرهباغ اولويت اصلی سياست خارجی جمهوری آذربايجان
بحران قرهباغ با وجود اين که بيش از دو دهه از عمر آن ميگذرد به عنوان بزرگترين بحران منطقه قفقاز جنوبي شناخته ميشود.
نقش قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي کمک بسياري به هر چه پيچيدهتر شدن اين بحران نموده است. ترکيه با طرفداري يک جانبه از جمهوري آذربايجان و بستن مرزهاي خود با جمهوري ارمنستان، به خوبي نشان داد که نميتواند كشور مناسب و بيطرفي در ميانجيگري شناخته شود. جمهوري اسلامي ايران نيز با وجود تلاشهاي بسيار در مراحل اوليه بحران، نتوانست اقدامات چشمگيري در قبال حل بحران داشته باشد. همچنين ايالات متحده آمريکا که بسيار علاقمند است امنيت خطوط انرژي اين منطقه اطمينان بخش باشد، با وجود لابي قدرتمند ارمني در اين کشور و با وجود دادن طرحهاي بسيار براي حل بحران، موفق به اين مهم نشده است.
به نظر ميرسد تنها راهحل اين بحران در اختيار مسکو قرار دارد.
موضع گيري روسيه در برابر بحران قرهباغ حاکي از طرفداري آن از مواضع ارمنستان ميباشد. ارمنستان براي روسيه تبديل به يک عنصر مهم و استراتژيک در قفقاز جنوبي شده است.
به نظر ميرسد مدل ايده آل براي مسکو، روابط متعادل با سه جمهوري قفقار جنوبي است، امري که از مدتها پيش به طور دائم هدف سياست روسيه در منطقه بوده است. با وجود اين، شرايط کلي نشاندهنده از آن ا ست که روسيه فاقد هر گونه بنيان محکم و استوار براي برقراري روابط پايدار با جمهوريهاي آذربايجان و گرجستان غرب گرا ميباشد.(کرمی، 1383: 40)
در سال 1384 (2005) و همزمان با اوج گیری مجدد مذاکرات صلح قره باغ مسئله حضور ایران در گروه مینسک به عنوان ناظر از سوی فیلیپ دسورمن رئیس فرانسوی وقت گروه مینسک مطرح شد اما با مخالفت استیون مان رئیس آمریکایی گروه مینسک مواجه شد. در هر حال در این دوره اسناد همکاری بین ایران و آذربایجان در زمینه های مختلف از جمله حمل و نقل به ویژه طرح اتصال خطوط آهن ایران- آذربایجان- روسیه، انرژی، برق، سد سازی، امور گمرکی و … نشان داد که تا چه حد دیدگاه مثبتی با آذربایجان داشته و از ایده حل عادلانه و مسالمت آمیز مناقشه حمایت می کند اگرچه رسانه های غرب گرای جمهوری آذربایجان در این مقطع مدعی حمایت ایران از ارمنستان بودند(موسوی، 1391: 25).
مسکو پي برده است که با حل اين بحران يک اهرم فشار بزرگ را در منطقه قفقاز جنوبي از دست خواهد داد. سياست روسيه در قبال بحران قرهباغ با توجه به منافع اين کشور در امتيازگيري، حفظ وضع موجود بوده است.
با توجه به اين که جنگ قرهباغ فرصتي را در اختيار آذربايجان تازه استقلال يافته نداد تا به نوسازي و مدرنيزه کردن سلاحهاي روسي ارتش خود بپردازد، قطع پشتيبانيهاي فني کارشناسان نظامي روسيه يکي از عوامل اصلي شکست در جنگ با ارمنستان بود.
در واقع علاوه بر منابع انرژي که نقش قاطعي در تعيين معادلات امنيتي منطقه ايفا ميکنند، مقامات آذربايجاني توسعه روابط با غرب را در راستاي ترميم آسيب پذيري نظامي خود نيز قلمداد ميکنند.
مقامات آذري پي بردهاند که حذف روسيه و پيوستن کامل به غرب امکانپذير نميباشد، بنابراين نتيجه مذاکرات مسکو و باکو در 25 ژانويه 2002 مقرر کرد که روسيه کل سيستم اخطار موشکي و سيستم دفاع هوايي دسته جمعي کشورهاي مستقل مشترک المنافع را که در مورد جمهوري آذربايجان، ايستگاه رادار قبله بود را، حفظ نمايد.(روزنامه همشهری، 17/5/1389)
3- ملاحظات روسيه در قفقاز جنوبی
سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در منطقه قفقاز جنوبي را ميتوان تابعي از سياست روسيه در اين منطقه دانست.
ملاحظات روسيه در قفقاز جنوبي را ميتوان تحت تأثير عوامل زير برشمرد.
– روسيه خود را در مورد منازعات درون مرزهاي سابق اتحاد شوروي مسئول و داراي منافع حياتي ميداند.
– هزاران روس در اين جمهوريها زندگي ميکنند که روسيه خود را نسبت به منافع آنها مسئول ميداند.
– روسيه در رقابت با قدرتهاي منطقهاي، قفقاز جنوبي را عرصه نفوذ انحصاري خود تلقي ميکند و نسبت به مسائل آن بسيار حساس است. برخورد قاطع با گرجستان که از حمايت آمريکا برخوردار بود، هيچ ترديدي در اين تلقي روسيه باقي نميگذارد.(کولایی، 1384: 27-26)
4- بلنديهای استراتژيک
ادعاي ارضي ارمنستان نسبت به قرهباغ، مسئلهاي است که طي دهههاي طولاني دوران شوروي مطرح بود اما تحت سيطره مسکو پنهان نگاه داشته شده بود.
قرهباغ کوهستاني، که از حاصل خيزترين و نيز از استراتژيکترين نقاط قفقاز جنوبي ميباشد، همواره موضوع کشمکش ميان آذريها و ارامنه بوده است.(دانکوس، 1370: 67) اين بلنديها داراي اهميت فراوان نظامي است. با استقرار نيروهاي نظامي در اين بلنديها، ميتوان راههاي ارتباطي جمهوري آذربايجان در دشتهاي پيرامون از جمله راه ارتباطي شمالي- جنوبي آقدام به گنجه را در تيررس توپخانه با ديد عالي، قرار داد. موردي که ارمنستان با در اختيار داشتن اين بلنديها از آن بهرهمند شده است. (امیراحمدیان، 1367: 323)
همانطور که مشاهده ميشود، موضوع قرهباغ و پس گرفتن آن براي جمهوري آذربايجان يک اختلاف ارضي ساده و يا مسئلهاي براي ارضاي غرور ملي نيست، بلکه يک مسئله مهم امنيتي به شمار ميرود.
با اين که در اوايل درگيري ميان آذربايجان و ارمنستان، جمهوري اسلامي ايران از فضاي گستردهاي براي اقدامات ميانجيگرانه برخوردار بود، اما با روي کار آمدن ابوالفضل ايلچي بيگ و گرايش شديد به غرب و ترکيه و در نتيجه آن، حمايت از مواضع ارمنستان از طرف مسکو و نزديکي تهران به گرايش اخير و نيز تشکيل گروه مينسک از طرف شوروي امنيت و همکاري اروپا، جمهوري اسلامي را توان اثرگذاري بر بحران و طرفين آن به خصوص آذربايجان را از دست داد.
– فقدان قدرت تأثيرگذاری در مسائل قفقاز جنوبی
جمهوري اسلامي ايران بنا به دلايل متعددي توان تأثيرگذاري در مسائل قفقاز جنوبي را از دست داده است، هر چند بيش از حد خوشبينانه به نظر خواهد رسيد که اصولاً چنين تواني را در طول استقلال اين کشورها تا به امروز فرض کرد اما تهران در يک دوره کوتاه به عنوان يک بازيگر تأثيرگذار در اين منطقه شناخته شده بود.
به دليل عوامل متعددي که منشأ داخلي، منطقهاي و فرامنطقهاي داشتهاند، به مرور از نقش جمهوري اسلامي ايران در منطقه قفقاز جنوبي کاسته شده است. از عوامل موثر داخلي در کاهش اين نقش که قابل تعميم به کاهش تحرک کلي سياست خارجي کشور است، مواضع انتقادي و تجديد نظر طلبانه دولت هشتم و همچنين نهم و نيز بسيج تمام ابزارهاي سياست خارجي به منظور پيشبرد برنامه پرهزينه صلح آميز هستهاي است.
عامل ديگر به تنوع قومي در ايران بازميگردد که به نوعي ارامنه و آذريها را به دليل بحران قرهباغ رو در رو کرده است. از عوامل منطقهاي موثر ميتوان به اختلاف بر سر رژيم حقوقي درياي خزر، بحران قرهباغ و نيز تمايل به اجراي يک الگوي توسعه غرب گرا از سوي جمهوري آذربايجان و جمهوري گرجستان نام برد.
همچنين به دليل حمايت از مواضع روسيه در قبال بحران اوستيا و نيز عدم علاقه مسکو به دخالت کشورهاي گوناگون در مسائل حوزه کشورهاي مستقل مشترک المنافع، در واقع تحرک چنداني از سوي ايران در قبال اين بحران انتظار نميرفت.
از عوامل فرامنطقهاي موثر در کاهش نفوذ و تأثير ايران در قفقاز جنوبي ميتوان به حضور قدرتهاي فرامنطقهاي و فعاليت آنها در قفقاز جنوبي اشاره كرد.
ايالات متحده آمريکا با تحت فشار قرار دادن و يا امتيازدهي موفق به حذف جمهوري اسلامي در اين منطقه شده است.
«مسائلي نظير اخراج از کنسرسيوم نفتي باکو و پروژه قرن (1995)، اعلام حوزه درياي خزر به عنوان منطقه «منافع حياتي» از سوي آمريکا (1997) و توافق بر سر خطوط انتقال انرژي باکو- تفليس- جيحان (1999)، جمهوري اسلامي ايران را با محدوديتهاي رسمي در سطح منطقه مواجه كرد و آمريکا در اجراي سياست همه چير منهاي ايران موفق گرديد.»(کرمی، 1388: 50)
5- موانع موجود در توسعه روابط جمهوری اسلامی ايران و جمهوری آذربايجان
الف- عوامل منطقهای
– بحران قرهباغ و متهم کردن جمهوري اسلامي ايران به حمايت از ارمنستان از سوي آذربايجان
– انديشه پان ترکيسم و طرح يک آذربايجان بزرگ از سوي برخي محافل آذري
– رژيم حقوقي درياي خزر
ب- عوامل فرامنطقهای
– استقبال باکو از عضو و نفوذ ايالات متحده و اسرائيل در منطقه به عنوان عاملي موازنه ساز در برابر محور مسکو، تهران، ايروان.
احساس خطر جمهوري اسلامي ايران از گسترش نفوذ ايالات متحده و اسرائيل در منطقه قفقاز جنوبي
– استقبال باکو از گسترش ناتو به شرق
در کنار موانع ذکر شده، سياست باکو در برابر پرونده هستهاي ايران که پيوسته بر حل مسالمت آميز آن تأکيد ميکند و نيز عدم اجازه استفاده از خاک آذربايجان به عنوان پايگاهي براي حمله به ايران، به عنوان عوامل مثبت روابط دو کشور تلقي ميگردد. اين مواضع پيوسته در سخنرانيها و مصاحبههاي الهام علياف مطرح شده است.
از آنجا که قفقاز جنوبي يک محيط امنيتي مستقيم براي جمهوري اسلامي ايران است و از آنجا که احتمال تسري بحرانهاي منطقه به کشورهاي منطقه وجود دارد، جمهوري اسلامي ايران بر اساس منافع خويش، اقدام به تعريف اهداف امنيتي خود در منطقه قفقاز جنوبي نموده است.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، رژیم اسرائیل با سرعت جمهوری های تازه استقلال یافته آسیای مرکزی و قفقاز را به رسمیت شناخت و به برقراری روابط دیپلماتیک با این کشورها و تاسیس سفارتخانه در اکثر این جمهوری ها اقدام کرد. در واقع هدف این رژیم از توجه به این کشورها مبارزه با بنیادگرایی اسلامی تحت تاثیر ایران و کشورهای تندرو عربی و نیز افزایش نفوذ همه جانبه در این کشور ها و کسب وجهه بین المللی بود. تمایل به گسترش روابط از طرف تل آویو با استقبال این جمهوری ها مواجه شد زیرا سرمایه گذاری ها، تکنولوژی و تجربیات اقتصادی این رژیم می توانست در روند رشد و توسعه اقتصادی این کشورها بسیار مفید باشد. در این میان روابط با جمهوری آذربایجان از اهمیت ویژه ای برای رژیم اسرائیل برخوردار است زیرا هر دو ایران را به عنوان تهدید اصلی خود معرفی می کنند.(موسوی و مولودی، 1391: 28)
ایهود باراک در سال 2000 در سفر به منطقه خواستار استقرار پایگاه شنود در حاشیه مرز ایران و آذربایجان شد و در سال 2003 دومین پایگاه اطلاعاتی اسرائیل در منطقه جنوبی آذربایجان با نصب دستگاه های شنود و با هدف جمع آوری اخبار از ایران تاسیس شد. علاوه بر این اسرائیل با زیر نظر داشتن کلیه فعالیت های ایران در نزدیکی فعالیت های ایران در نزدیکی مرزهای آن با منطقه قفقاز و استفاده از مرزهای منطقه در تقابل احتمالی نظامی با ایران، فضای بازی سیاست خارجی ایران را محدود کرده است.(موسوی و توتی، 1391: 72)
– اهداف امنيتی جمهوری اسلامی ايران در قفقاز جنوبی
– حفظ وضع موجود از طريق احترام به حاکميت ملي، استقلال، تماميت ارضي و حق تعيين سرنوشت
– جلوگيري از نفوذ قدرتهاي بزرگ و بازيگران فرامنطقهاي در قفقاز جنوبي
– تأکيد بر حل بحرانهاي منطقه بر اساس ترتيبات يک نظام منطقهاي
– تأمين و تضمين امنيت انرژي(کرمی، 1388: 219-218)
جمهوري آذربايجان بزرگترين اقتصاد را در ميان کشورهاي قفقاز جنوبي داراست و اين در حالي است که از تمام ظرفيتها براي افزايش روابط با اين جمهوري از سوي ايران استفاده نشده است. قرار گرفتن جمهوري اسلامي ايران و جمهوري آذربايجان در کنار درياي کاسپين و عضويت هر دو کشور در سازمان همکاريهاي اقتصادي (اکو) و تأکيد بر همکاريهاي منطقهاي به ويژه در زمينههاي انرژي، تجارت، حمل و نقل و ارتباطات، ظرفيت مناسبي براي تقويت همکاريهاي منطقهاي ايجاد کرده است.(کولایی، 1389: 77)
با توجه به اين که جمهوري آذربايجان کشوري محصور در خشکي است، ايران ميتواند به عنوان پلي براي ارتباط اين کشور با جهان خارج باشد. در واقع عنصر همسايگي باعث اهميت يافتن هر يک از اين دو کشور براي ديگري است و موقعيت جفرافيايي ايران به خاطر قرار گرفتن بين دو حوزه خزر و خليج فارس که هر دو حوزه از قطبهاي انرژي دنيا محسوب ميشوند اهميت ايران را از منظر جفرافيايي افزايش ميدهد.
آشكار است با وجود همه تلاشهايي که غرب و در رأس آن ايالات متحده آمريکا و نيز رقباي منطقهاي ايران جهت منزوي ساختن و حذف ايران از معادلات منطقه انجام داده و ميدهند، باز هم مسير ايران به سوي دنياي آزاد براي جمهوري آذربايجان، بهترين و با صرفهترين مسير ميباشد.
6- روابط فرهنگی جمهوری آذربايجان با جمهوری اسلامی ايران
با وجود نزديكي قرابت فرهنگي بسيار زياد، روابط دو کشور در اين زمينه چشمگير نبوده است که ميتوان علت آن را در چند عامل برشمرد.
– تبليغات شديد مبتني بر انديشه پان ترکسيم که لزوم اتحاد ترک زبانان را مطرح ميکند، همراه با ساختن تصويري خيالي از جمهوري اسلامي که با برتر انگاشتن فارسها، حقوق ترکها را پايمال کرده است.
– تکرار ايران شمالي (آذربايجان) و آذربايجان جنوبي (مناطق شمال غربي ايران) از سوي مقامات کم اهميت سياسي و برخي از روشنفکران دو کشور كه اين امر به ايجاد فضاي بياعتمادي کمک بسيار زيادي نموده است.
– دو شکل متفاوت و حتي متضاد در ساخت سياسي که يکي مبتني بر هويت سکولار و ديگري شيفته هويت اسلامي است. با وجود شيعه بودن مردم آذربايجان فرهنگ و آداب و رسوم غربي به شدت در حال افزايش است.
در برخي از کتابهاي درسي جمهوري آذربايجان، نگاه ضد ايراني مشهود است. بهرام اميراحمديان با مشاهده کتاب تاريخ مقطع پنجم دبستان در آذربايجان که نقشه آذربايجان بزرگ قسمتهايي از ايران را نيز در برميگيرد، از اين اقدام به عنوان يکي از عوامل موثر در ايجاد بدبيني بين دو کشور نام ميبرد. (امیراحمدیان، 1367: 190)هر چند پس از استقلال آذربايجان، با توجه به شيعه بودن مردم اين کشور، گمان بسياري بر سلطه فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در اين کشور ميرفت و هر چند همواره ايران منبع رهنمودهاي ديني در اين کشور به شمار ميرفت در رقابت با فرهنگ غربي، فرهنگ شيعي – ايراني تأثير و نفوذ چنداني به دست نياورده است.(Azerbaijan 2008, p 7)
فرصت سازی جمهوری اسلامی ايران برای توسعه روابط با جمهوری آذربايجان
با کمک به از سرگيري مناسبات عادي ميان ترکيه و ارمنستان به وجود خواهد آمد چرا که جمهوري آذربايجان در اين زمينه بسيار حساس است.
با توجه به نقش سنتي و غير انکار روسيه در جمهوريهاي به استقلال رسيده، رقابت اصلي ميان قدرتهاي منطقهاي بين ايران و ترکيه در مناطق آسياي مرکزي و قفقاز در جريان است.
بايد اذعان داشت جمهوري اسلامي از تمامي ظرفيتها براي افزايش رابطه با جمهوري آذربايجان بهره نبرده است. زبان ترکي آذري در آذربايجان اختلاف بسيار ناچيزي با زبان آذري در ايران دارد، حال آن که هر دوي اين گويشها بسيار بسيار متفاوت از زبان ترکي استانبولي ميباشند.
تأکيد بر اين نزديکي و نيز حذف عملکردهاي سوء ظن برانگيز از سوي دو طرف واكنش موثري در برابر تبليغات پان ترکيستي خواهد بود. پان ترکيسم که يک ايدئولوژي نژاد پرستانه است، به شدت رمانتيک و تخيلي نيز هست، تأکيد بر يگانگي نژاد ترک در کشورهاي پراکنده داراي لهجههاي متفاوت ترکي، ايجاد يک امپراتوري رويايي از دل اروپا تا دل چين و استفاده از نمادهايي چون گرگ خاکستري (بوز کورت)[5] در نشريات و تبلياغت پان ترکيستي نمونه اين رمانتيسم و تخيل گرايي است. (لاندو، 1382: 15-14)
شايد در اين بخش اشارهاي به نماد پان ترکسيتها خالي از لطف نباشد. گرگ خاکستري اين نماد پان ترکيستها که با حرکت نمايشي دست راست- حالتي شبيه به چهره يک گرگ به وجود ميآيد، از يک باور افسانهاي شکل گرفته است. به باور پان ترکيستها، هيتيها که از اقوام اوليه ترکها تلقي شدهاند، در دوران باستان در منطقهاي در آسياي مرکزي امروزي گرفتار ميشوند، آنها که قادر به شناسايي راه خويش نبودند با راهنمايي يک گرگ خاکستري موفق به ادامه مسير خود ميگردند.(استپانیان، 1381: 127)
7- روابط تجاری – اقتصادی
پس از استقلال جمهوري آذربايجان، در آبانماه سال 1371 اولين کميسيون مشترک اقتصادي ايران و جمهوري آذربايجان در باکو گشايش يافت.(کتاب سبز، 1387: 239)در آغاز اين دوره، به جهت مناقشه آذربايجان با ارمنيها بر سر مسئله قرهباغ و بسته شدن راههاي ارتباطي، ايران به نخستين شريک تجاري جمهوري آذربايجان تبديل شد. (Chorbajian. 1994, p 56)
روابط تجاري و اقتصادي جمهوري اسلامي ايران و جمهوري آذربايجان بين سالهاي 1995 – 1992 در درخشانترين دوره خود تا به امروز قرار داشته است. حذف ايران از پروژه نفتي قرن که تحت فشار ايالات متحده عملي شد از عوامل اصلي کاهش مناسبات دو کشور به شمار رفته است. يکي از مشکلات مهم اقتصادي جمهوري آذربايجان، فقدان سرمايه داخلي به منظور بهرهبرداري از منابع غني معدني و نفتي بوده است. نتيجه اين امر وابستگي اين کشور به سرمايه و دانش فني کشورهاي ديگر بوده است.
ايجاد شرايط مناسب به منظور سرمايه گذاريهاي کلان و بينالمللي هر چند موجب تحرک اقتصادي کشور پذيرنده خواهد شد، اما يکي از مهمترين عوامل دخالت در امور داخلي به بهانه توسعه را به وجود خواهد آورد. بستر آماده و روبه رشد و در واقع فضاي بکر اين جمهوري براي جذب سرمايههاي خارجي، همچنين موجب رقابت قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي با يکديگر خواهد گرديد. اين امر با باز شدن راه ورود ايالات متحده و رژيم صهيونيستي به عنوان دشمنان شماره يک جمهوري اسلامي، منطقه را نه تنها به عرصه رقابت که به عرصه تعارض نيز تبديل خواهد کرد.
استقلال سياسي جمهوريهاي آسياي مرکزي و قفقاز بدون کسب استقلال اقتصادي بيمعني به نظر ميرسد. اين جمهوريها داراي وابستگيهاي عميق ساختاري به فدراسيون روسيه هستند.
جمهوري آذربايجان به هر ميزان که مشتاق و عجول براي تحکيم مناسبات خود با غرب باشد باز هم محکوم شرايط جغرافيايي خويش است. در اين مورد جمهوري آذربايجان همواره سايه سنگين روسيه را بر فراز خويش احساس خواهد نمود.
ميزان صادرات و واردات ميان جمهوري اسلامي ايران و جمهوري آذربايجان در طول سالهاي استقلال اين کشور تا به امروز ارقام متفاوتي را نشان ميدهد. ميتوان گفت روابط تجاري – اقتصادي دو کشور متأثر از روابط سياسي بسيار پر فراز و نشيب بوده است. از ابتداي استقلال تا سال 1375 (1996) موازنه تجاري ميان دو کشور به نفع جمهوري آذربايجان بود اما از اين سال تا به امروز اين موازنه به نفع جمهوري اسلامي ايران است.(کتاب سبز، 1387: 245)
با وجود اين که مناسبات تجاري – اقتصادي جمهوري اسلامي ايران و جمهوري آذربايجان بسيار پر فراز و نشيب بوده است، متأسفانه مناسبات آذربايجان با اسرائيل علي رغم دوري مسافت نسبت به ايران هر ساله در حال افزايش ميباشد. بنابر اعلام کميته آمار جمهوري آذربايجان در سال 2003 اسرائيل پس از ايتاليا دومين کشور وارد کننده کالا از جمهوري آذربايجان بود. نفت و محصولات نفتي به همراه محصولات کشاورزي رقمي نزديک به 85% کل اقلام صادراتي جمهوري آذربايجان را تشکيل داده است همچنين در اين گزارش به سهم ايران در مناسبات تجاري با جمهوري آذربايجان اشارهاي نشده است.(روزنامه اطلاعات، 13/10/1382)
الف- زمينههای همکاری جمهوری اسلامی ايران و جمهوری آذربايجان
گسترش روابط در زمينههاي زير ميتواند کمک موثري در افزايش روابط تجاري – اقتصادي و نيز توجه به فرصتهايي داشته باشد که تا کنون به طور جدي از سوي طرفهاي آذري و ايراني مورد توجه قرار نگرفته است.
– مبارزه با قاچاق مواد مخدر که هر دو کشور در اين زمينه آسيب پذيرند
– مبارزه با قاچاق خاويار
– حفظ محيط زيست به ويژه محيط زيست درياي خزر
(متأسفانه کشمکش بر سر رژيم حقوقي درياي خزر، فرصت چنداني را براي همکاريهاي مشترک کشورهاي ساحلي به منظور مشکلات زيست محيطي اين درياچه باقي نگذاشته است.)
– توسعه توريسم
(همان گونه که در بخشهاي قبلي عنوان شد، باکو ميتواند در جوابي به با اقدام مثبت و يک طرفه تهران، اقدام به لغو رواديد از اتباع ايراني کند. اين امر کمک بسياري به صنعت گردشگري دو کشور خواهد نمود و انگيزه مناسبي را براي سفر به جمهوري آذربايجان در ميان ايرانيان به همراه خواهد داشت)
– تهيه فيلمهاي سينمايي و تلويزيوني مشترک درباره فرهنگ و آداب و رسوم مشترک
(اين امر نيز ميتواند پاسخ مناسبي در برابر اقدامات پان ترکسيتي تلقي شود)
در سال 1388 ميزان واردات جمهوري آذربايجان از جمهوري اسلامي ايران معادل 372 ميليون دلار بوده است و در همين سال صادرات اين کشور به ايران رقمي معادل 171 ميليون دلار بود که توازن مثبتي به ميزان 201 ميليون دلار به نفع ايران ميباشد. (ostan-ag.gov.ir/show-news.asp?id=166)
همچنين اقدام ديگر جمهوري اسلامي براي تقويت روابط تجاري، لغو رواديد اتباع آذري براي ورود به ايران است به علت اين كه لغو رويداد به صورت معمول اقدامي دو طرفه بوده است، اما با اين وجود هنوز طرف آذري اقدام به لغو رواديد براي اتباع ايراني ننموده است.
جمهوري آذربايجان در راستاي راهگذر شمال – جنوب قرار دارد و جمهوري اسلامي ايران نيز از چندي پيش به عنوان عضو دائم راهگذر شرق – غرب (تراسيکا) پذيرفته شده است که اين موضوع ميتواند تأثير گستردهاي در هر چه بيشتر فعال شدن اين راهگذر داشته باشد.
ب- همکاريهای اقتصادی ايران با جمهوری آذربايجان
– قرارداد معاوضه گاز جمهوري آذربايجان از طريق ايران به جمهوري خودمختار نخجوان.
20 دسامبر 2005 و در سفر محمود احمدي نژاد به نخجوان، نهايي شد.
– بهره برداري از پل مرزي پلدشت – شاه تختي که بر روي سد ارس قرار دارد. در 25 مهر 1386 عملي شد.
– قرارداد فروش 1700 خودروي سمند به آذربايجان. ارزش اين قرارداد 8 ميليون و 766 هزار يورو بوده است و در 21 اسفند 85 توافق شد.
– همکاري در زمينه انرژي الکتريکي و احداث خط 132 کيلو ولت جلفا توسط جمهوري اسلامي ايران.
– تسريع در اجراي خط 330 کيلو ولت پارس آباد ايران و ايميشلي جمهوري آذربايجان و افزايش ترانزيت برق به جمهوري آذربايجان از طريق احداث نيروگاه آبي بر روي رودخانه ارس. ( Ibid)
8- روابط نظامی
جمهوري آذربايجان پس از شکست در جنگ قرهباغ همانگونه که در بخشهاي قبل اشاره شد، به دليل قطع پشتيباني کارشناسان نظامي روسي- با توجه به تجهيز ارتش اين کشور با سلاحهاي روسي – لزوم نوسازي ارتش خود را در دستور کار قرار داد. «اين کشور تلاشهاي روسيه را براي ايجاد روابط نزديک دفاعي نپذيرفت و براي کمکهاي مهم نظامي به ترکيه روي آورد. در سايه مبارزه آمريکا عليه تروريسم، گرجستان، آذربايجان و ترکيه يک موافقتنامه سه جانبه در مورد امنيت منطقهاي را نهايي ساختهاند که روابط نظامي روز افزون ترکيه با دو کشور ديگر را تقويت خواهد کرد».(آلیکر، 1382 : 277)
با توجه به اين که جمهوري اسلامي ايران نيز به طور عمده از سلاحها، تجهيزات و همچنين تکنولوژي روسي در صنايع دفاعي خود بهره ميگيرد و با توجه به علائق جمهوري آذربايجان در گسترش روابط نظامي – امنيتي با ايالات متحده و متحدان منطقهاي واشنگتن، روابط دو کشور در اين راستا مثبت ارزيابي نميشود.
با توجه به محدوديتهاي گوناگون کنگره آمريکا براي فروش تسليحات، بهترين گزينه جمهوري آذربايجان اسرائيل ميباشد.
روابط آذربايجان با ايالات متحده به واسطه محدوديتهاي كمك و فروش تسليحات به طرفين درگير در مناقشه ناگورنو – قرهباغ طبق قانون حمايت آزادي، محدود مانده است.(آلیکر، 1382: 448)
تغيير و تحولات، بحرانها و کشمکشهاي موجود و ممکن در جمهوري آذربايجان تنها در درون مرزهاي اين جمهوري منحصر نخواهد ماند، بلکه کشورهاي پيرامون خويش را نيز متأثير خواهد ساخت. در بخش آخر اين فصل به شاخصهاي گوناگون اين تغيير و تحولات و کشمکشها اشاره ميشود.
برخی از اقدامات ترديدزای جمهوری آذربايجان در رابطه با ايران
– در زمينه موافقتنامههاي تجاري و گمرکي، طرف آذري هنوز به پيش نويس موافقتنامه ترجيحات پيشنهادي ايران پاسخ نداده است.
– طرف آذري نسبت به کاهش متقابل عوارض دريافتي از کاميونها و خودروها تمايلي ندارد.
– پروژههاي مشترک پلهاي مرزي به دليل عدم تأمين مالي از سوي آذربايجان، علي رغم توافقات انجام شده، اجرايي نشده است.
– همکاريهاي دو طرف در زمينه کشاورزي، پس از مشکلات ايجاد شده براي کشاورزان ايراني و شرکت سبلان سبز، کاهش يافته است.(آلیکر، 1382: 261)
اين در حالي است که کميته امداد امام خميني تا کنون رقمي نزديک به 34 ميليون دلار در اختيار نيازمندان آذري قرار داده است. جمهوري آذربايجان حتي به اقدام جمهوري اسلامي در راستاي حذف رواديد از اتباع آذري، پاسخ نداد و همچنان اتباع ايراني براي سفر به اين کشور کوچک مجبور به اخذ رواديد ميباشند.
جمهوري آذربايجان بسياري از سنتهاي فرهنگي – تاريخي خود را از ايران وام گرفته است. با اين وجود بسيار تعجب برانگيز است که مورخان اين جمهوري سعي در اثبات هويتي مستقل و جدا از ايران در طول تاريخ اين سرزمين قبل از 1828 و امضاي عهدنامه ترکمنچاي داشتهاند.
جشن نوروز باستاني، مراسم چهارشنبه آخر سال، سفره هفت سين هزاران واژه پارسي در زبان و ادبيات آذربايجاني،(امیراحمدیان، 1384: 76)گواهي بر خلاف بودن مدعاي مورخين آذري است.
9- چشم انداز روابط
سطح روابط ايران و آذربايجان آن گونه که سابقه تاريخي، اجتماعي، فرهنگي و مذهبي مشترک ايجاب ميکرد، گسترش چشمگيري نداشته و پس از استقلال اين جمهوري به جز يک دوره کوتاه، شاهد افزايش همکاري متقابل نبوده است.
يکي از مهمترين دلايل اين اقدام همکاري متقابل که از توسعه روابط به صورت عملي جلوگيري ميکند ايفاي نقش برجستهتر رقباي منطقهاي و فرامنطقهاي ايران و نيز علاقه دولتمردان باکو در همکاري با آنها ميباشد.
برخي از اقدامات جمهوري آذربايجان نيز ميتواند به عنوان جدي نگرفتن روابط و توسعه آن با جمهوري اسلامي ايران تلقي شود.
نتيجه گيری
جمهوری اسلامی ایران، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به بزرگترین دشمن و در واقع بزرگترین بر هم زننده نظم مورد نظر آمریکا در منطقه تبدیل شد. تجدید نظر طلبی ویژگی اصلی سالهای ابتدایی انقلاب بود. جمهوری اسلامی به عقیده بسیاری از کارشناسان با حمایت از مبارزان حزب الله و گروه حماس، یک جنگ نیابتی را با رژیم صهیونیستی آغاز کرده است.
ایران که پس از انقلاب دشمن ایدئولوژیک رژیم صهیونیستی محسوب میشد در سالهای اخیر، به یک رقیب استراتژیک نیز برای این رژیم تبدیل شده است. شناخت شکافهای ظریف اما عمیق در روابط باکو – تهران همراه با پشتیبانی پدرانه واشنگتن، تل آویو را آماده بهره برداری از اختلافها کرده است.
روابط اقتصادی تهران – باکو متأثر از روابط سیاسی آن دو فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سر گذارده است. این روابط که اکنون در سطج بالایی دنبال نمیشود، این اجازه را به تل آویو داده است تا با صدور تکنولوژی مدرن کشاورزی و نظامی به آذربایجان، علاوه بر تقویت و تحکیم روابط، بر توسعه روابط اقتصادی خویش نیز مبادرت ورزد.
منابع
فارسی:
– استپانیان، هراچ؛(1381). مقدمهای بر پان ترکیسم، تهران: آراکس.
– اميراحمديان، بهرام؛(1384). روابط ايران و جمهوري آذربايجان: نگاه آذري ها به ايران. تهران: دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي.
– امیر احمدیان، بهرام؛(1367). جغرافیای قفقاز، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی.
– آلیکر، اولگا؛(1382). گسلهای منازعه در آسیای مرکزی و قفقاز، ترجمه محمود رضا گلشن پژوه و دیگران. تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر تهران.
– تويسرکانی، مجتبی؛(1388) مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 67، پاییز.
– دانکوس، کارر؛(1370). پایان امپراطوری شوروی، ترجمه عباس آگاهی، تهران: نشر فرهنگ اسلامی.
– دهقانی فیروز آبادی، سید جلال؛(1389). فصلنامه بینالمللی ژئوپليتیک، سال ششم، شماره اول، بهار
– روزنامه اطلاعات، 9/8/1374.
– روزنامه همشهری، 17/5/1389.
– شیرازی، ابوالحسن؛(1387). اصول و ساختار تصمیم گیری در سیاست خارجی جمهوری آذربایجان، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 62، تابستان.
– كتاب سبز جمهوری آذربایجان؛(1387). تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تهران.
– کرمی، جهانگیر؛(1383). سیاستها و اقدامات امنیتی روسیه در خارج نزدیک، کتاب کشورهای مستقل مشترک المنافع، تهران، انتشارات ابرار معاصر.
– کرمی، جهانگیر؛(1388). «ایران و بحران اوستیای جنوبی»، مجموعه مقالات شانزدهمین همایش بینالمللی آسیای مرکزی و قفقاز، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی.
– کولایی، الهه؛(1384). ایران و روسیه، فرصتها، تهدیدها و چالشها، کتاب امنیت بینالملل 2، تهران: انتشارات ابرار معاصر.
– کولایی، الهه؛(1389). «جمهوری اسلامی ایران و ژئوپليتیک قفقاز جنوبي»، فصلنامه بينالمللي ژئوپليتيك، سال ششم، شماره اول، بهار.
– لاندو، جیکوب؛(1382). پان ترکیسم «یک قرن در آرزوی الحاق گرایی» ترجمه حمید احمدی، تهران، نشر نی.
– موسوی، سید محمدرضا و فریبرز مولودی؛(1391). «بررسی موانع راهبردی در روابط ایران و جمهوری آذربایجان»، فصلنامه قفقاز، سال سوم، شماره 9، بهار.
– موسوی، سید محمدرضا و حسینعلی توتی؛(1391). «روابط اسرائیل و قفقاز جنوبی و تاثیر آن بر امنیت ملی ایران»، فصلنامه آران، سال دهم، شماره 31-30، بهار و تابستان.
– موسوی، سید محمدرضا؛(1391). «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال جمهوری آذربایجان»، فصلنامه قفقاز، سال سوم، شماره 11، تابستان.
انگلیسی:
-Azerbaijan: Independent Islam and the State. Crisis Group Europe Report, No 191, 25 March 2008.
-Chorbajian. l. and Others. Caucasian Knot. The History and Geopolitics of Nagorno – Karabagh. Zed BOOKS. 1994. London.
-http://www.ostan-ag.gov.ir/show-news.asp?id=166