تحليل ها

تأملی در الگوی اسلام ترکیه

بعد از فروپاشی شوروی، دشمن اصلی بلوک غرب و امریکا، اسلام و ایرانِ انقلابی است. اما غربی‌ها نمی‌توانستند این حرف را به ‌صراحت بگویند. در نتیجه باید در مقابل اسلام انقلابی، یک اسلام به اصطلاح معتدل هم ایجاد می‌کردند؛ که اجرای این نقش را به ترکیه سپردند.

گفتار حاضر، متن سخنرانی «ضیاء یلماز»، مدیر مؤسسه تایدر (سازمان تحقیقات و همیاری اجتماعی) در نخستین اردوی آموزشی اتحادیه بین‌المللی امت واحده است. او اهل ترکیه است و در جوانی (سال‌های اولیه انقلاب اسلامی) به ایران آمده و حالا در مؤسسه‌اش مشغول کارهای تحقیقاتی درباره مسائل مختلف ترکیه است. متن سخنرانی او درباره ترکیه و «الگوی اسلامِ انقلابیِ ترکیه» را می‌خوانید.

«ترکیه» وارث «عثمانی»

ترکیه وارث امپراتوری عثمانی است. به‌جز مرکز آناتولی فعلی، تمام امپراتوری عثمانی بعد از جنگ جهانی اول بین پیروزان آن جنگ یعنی انگلیس، فرانسه، ایتالیا و روسیه تقسیم شد. سال 1919م (1298 هـ.ش) با آغاز مقاومت نسبیِ دوساله در مرکز ترکیه دربرابر اشغال‌گران و پس از مذاکراتی که با متفقین در شهر لوزان انجام شد، این منطقه به‌مثابۀ یک کشور جدید با نامی که غربی‌ها به آن دادند یعنی «جمهوری ترکیه» شناخته شد.

عمدۀ سران این کشور جدید، از افسران عثمانی بودند که از تشکیلاتی به نام «اتحاد و ترقی» برآمده بودند. این تشکیلات 30 سال پیش از فروپاشی امپراتوری عثمانی توسط غربی‎ها و از میان افسران تحصیل‌کردۀ غرب، در سلانیک که یکی از شهرهای یونان فعلی است و قبلاً جزو امپراتوری عثمانی بوده، تشکیل شد. یکی از آن افسران «مصطفی کمال» بود که بعداً به «آتاتورک» معروف شد. بیشتر سازماندهی افسران و مردم در مقابل اشغال‌گران غربی توسط آتاتورک و دوستانش انجام شده بود و او با زرنگی خاص خود بعد از تشکیل جمهوری جدید ترکیه، برای ریاست‌جمهوری انتخاب شد.

سال 1920 م (1299 هـ.ش) اولین مجلس ترکیه در آنکارا تشکیل شد و سال 1923م (1302 هـ.ش) بعد از فروپاشی حکومت عثمانی، حکومت جمهوری اعلام شد و سال 1924م (1303 هـ.ش) هم خلافت به‌صورت رسمی توسط مجلس ترکیه ملغی اعلام شد. «خلافت» مرجعیت اهل سنت بود که مرکزیت آن حدود 350 سال در استانبول قرار گرفته بود و الغای آن، تحول بسیار بزرگی در جهان اهل تسنن و ترکیه بود.

اولین بارقه‌های سکولاریسم

با تشکیل این کشور جدید، به‌تدریج تغییراتی در ساختار ترکیه آغاز شد. ابتدا خط رسمی را از عربی به لاتین تغییر دادند. بعد تغییرات دیگری با عنوان انقلاب‌ها مانند تغییر نوع پوشش آغاز شد تا اینکه در سال 1928م (1307 هـ.ش) رابطۀ ترکیه با گذشته‌اش به‌طورکلی قطع شد. درواقع سران جدید ترکیه می‌خواستند دولت جدیدی را تأسیس کنند و درنتیجه کارشان را با سیاست‌های بسیار رادیکال پیش بردند.  سال 1938م (1317 هـ.ش) آتاتورک فوت کرد و «عصمت اینونو» که نخست‌وزیر او بود، 10 سال در جایگاه رئیس‌جمهوری ترکیه، سیاست‌های آتاتورک را ادامه داد.

آزادی‌های مذهبی و کودتا

بعد از جنگ جهانی دوم، برای اولین‌بار دوران چندحزبی در ترکیه آغاز شد. در اولین انتخابات آزاد که سال 1950م (1329 هـ.ش) برگزار شد، حزب دموکرات به رهبری «عدنان مندرس» پیروز شد و آزادی‌ها و تغییراتی نسبی صورت گرفت. البته این تغییرات بیشتر به‌سبب شرایط بین‌المللی بود؛ مثلاً مدارس دینی مجدداً اجازه فعالیت یافتند، اجازه داده شد اذان که تا آن زمان به زبان ترکی خوانده می‌شد دوباره به عربی خوانده شود، NGOها و احزاب نیز فعالیت‌شان را آغاز کردند. این دهه هم از نظر سیاست داخلی و هم از نظر سیاست خارجی بسیار تعیین‌کننده بود.

ترکیه سال 1951م (1330 هـ.ش) با هزاران نفر از نیروهایش وارد جنگ با کره شد؛ جنگی که از طرف شورای امنیت سازمان ملل سازماندهی می‌شد. درنتیجه به‌علت این اقدام و هزاران کشته‌ای که برای امریکایی‌های و غربی‌ها داد، در سال 1952م (1331 هـ.ش) به عضویت ناتو درآمد. سال 1960م (1339 هـ.ش) کودتایی صورت گرفت و عدنان مندرس و دو نفر از وزرای او به‌علت آزادی‌های نسبی که به مسلمانان داده بودند، توسط نظامیان اعدام شدند. پس از آن مجدداً حزب جمهوری‌خواه آتاتورک سرکار آمد و سخت‌گیری‌ها آغاز شد.

آزادی احزاب در کشورِ کودتا

گروه اسلام‌گرایی با نام «حزب نظام» به رهبری نجم‌الدین اربکان اولین‌بار در سال 1968م (1347 هـ.ش) تأسیس شد که دوسال بعد توسط قوۀ قضاییه ترکیه تعطیل شد و سال 1971م (1350 هـ.ش) «حزب سلامت» توسط گروه اربکان تشکیل شد. اما کودتاچیان باز هم در آن سال در مقابل فعالیت‌های آزادنۀ احزاب و گروه‌های سیاسی کودتا کردند. اساساً ترکیه معروف به کشور کودتاست.

در ظاهر، وجود این‌همه احزاب مختلف و آزادی‌های موجود و نیز شرایط جهانی ظاهراً نباید به نظامیان اجازۀ کودتا بدهد. اما شرایط ترکیه و اهمیت آن برای غرب به‌گونه‌ای است که غربی‌ها به‌راحتی به نظامیان اجازه می‌دهند که هرگاه احساس کردند نظام لائیک ترکیه با خطر مواجه است، به‌راحتی کودتا کنند و این روند هنوز پابرجاست. آن‌ها در چهل سال گذشته، چهار بار در سال‌های 1960، 1971، 1980 و 1997 م (1339، 1350، 1359 و 1376 هـ.ش) کودتا کردند. البته در سال 1997 توسط سیاسیون کودتا کردند و نظامیان پشت پرده ماندند.

نسبت‌های جمعیتی اقوام و مذاهب ترکیه

جمعیت ترکیه بالغ بر 72 میلیون نفر است. به‌رغم اینکه ترک‌های ترکیه اکثریت قاطع نیستند، اسم کشور «ترکیه» است و زبان رسمی آن هم «ترکی» است و ایدئولوژی رسمی آن هم به‌رغم تغییرات چندسالۀ اخیر همچنان «پان‌ترکیسم» است. ترک‌ها وقتی در سال 1071م (450 هـ.ش) وارد آناتولی فعلی شدند، چند لشگر بیشتر نبودند و مورخان هم ننوشته‌اند که با ورود آنها قتل‌عامی صورت گرفته باشد یا اینکه بومی‌های این منطقه تبعید شده باشند. بومی‌های اصیل ترکیه، کردها هستند؛ به‌خصوص در جنوب و شرق ترکیه.

در شمال ترکیه هنوز مردم بیزانس (رم شرقی) هستند و از نژاد ترک هم نیستند. در جنوب ترکیه عرب‌ها هستند. اقوام قبلی هم که قبلاً در گروه‌های اصلی آناتولی بودند، همچنان آنجا هستند. اما بعد از تشکیل جمهوری ترکیه، بالاجبار و با تبلیغاتی که برای ایدئولوژی پان‌ترکیسم صورت گرفت، همۀ اینها ترک شدند. حتی کردها تا حدود بیست سال قبل اجازه نداشتند نامی از «کرد» بیاورند. آن‌زمان صحبت به زبان‌های محلی دیگر در شهرهای بزرگ و اداره‌‌ها ممنوع بود. درنتیجه حرکت کُردِ «پ.ک.ک» عکس‌العملی بود در مقابل ایدئولوژی رسمی حاکمان ترکیه.

اهل سنت در ترکیه

از نظر مذهبی، اکثریت مردم ترکیه، اهل تسنن و بیشترِ اهل تسنن، حنفی‌مذهبند. کردهای شرق و جنوب‌شرق ترکیه بیشتر شافعی‌مذهبند. اما با وجود این مذاهب سنی در ترکیه، وهابیت موفق نشد در آنجا رسوخ کند. البته آنها به‌صورت غیرمستقیم در تفکر برخی از روشنفکران نفوذ کردند و سلفی‌گری را ایجاد کردند. اما وهابی‌گریِ برگرفته از القاعده یا طالبان، در ترکیه جواب نداد؛ این به سعۀ‌صدر مسلمانان ترکیه نسبت به تشیع و اسلام برمی‌گردد. درواقع نباید مسلمانان حنفی ترکیه را با مسلمانان حنفی شبه‌قاره مقایسه کرد. تعصبی که در شبه‌قاره هست، هیچ‌وقت در ترکیه نبوده و نیست.

در اوصاف علویان و اثنی‌عشریان

شیعیان در ترکیه به دو قسمت تقسیم می‌شوند؛ شیعیان علوی و شیعیان اثنی‌عشری. می‌توان گفت پادشاهان اولیه عثمانی، وابسته به خانقاه‌های شیعه بوده‌اند. البته منظور از شیعه، شیعۀ علوی یا صوفیانه است، اما علوی در ترکیه به‌معنایی نیست که در ایران مطرح است. علویان در ترکیه و سوریه و بالکان هستند و به‌رغم اینکه نام‌شان علوی و شیعه است، از نظر فقهی با شیعیان تفاوت دارند. آنها اعمال فقهی ندارند و بیشتر از نظر اعتقادی شیعه هستند؛ یعنی صوفی‌مسلک و اهل طریقت‌ا‌ند. جمعیت واقعی علویان در ترکیه احتمالاً حدود 15 میلیون نفر است.

درکل در میان علویان هیچ‌نوع حرکت انقلابی مرتبط با اسلام و تحولات جهان اسلام نیست. درواقع فعالیت‌های عجولانه‌ای که در سال‌های اخیر از طرف شیعیان یا ایران صورت گرفت، باعث شد رژیم ترکیه عکس‌العمل‌هایی نشان بدهد که از فعالیت‌های ما بسیار قوی‌تر بود. آنها برای اینکه علویان به تشیع روی نیاورند، گفتند «اصلاً علوی‌ها شیعه نیستند؛ چرا که برخلاف شیعیان به فروع دین معتقد نیستند، نماز نمی‌خوانند و حج نمی‌روند. پس اینها چه ارتباطی با شیعیان دارند؟» از آن‌طرف گفتند اینها هیچ تمایلی به ایران ندارند و درنتیجه در میان‌شان نسبت به ایران دشمنی ایجاد کردند.

چرا شیعیان ترکیه ضعیف‌اند؟

ضعف شیعیان ترکیه نسبت به سنی‎های آنجا، علل تاریخی دارد. علویان در جنگ‌های ایران و عثمانی همیشه متحد ایران بودند. به‌همین‌خاطر قتل‌عام بسیار بزرگی در میان علویان صورت گرفت؛ به‌نحوی که بسیاری از آنها به مناطق جنگلی یا کوهستانی فرار کردند و تا مدت‌ها در شهرها زندگی نمی‌کردند و برخی هم که در شهرها زندگی می‌کردند، تقیّه می‌کردند. بعد از تشکیل جمهوری ترکیه علویان دوباره توانستند وارد شهرها شوند.

در این دوران به‌خاطر آزادی‌هایی که به آنها داده شد، بیشترشان لائیک و طرفدار رژیم فعلی ترکیه شدند و الآن هم آتاتورک را به‌شدت دوست دارند. این در حالی است که از شریعت عثمانی‌ها هم نفرت دارند و اتفاقاً ایران هم حکومتی است که براساس شریعت و تشیّع تشکیل شده است.حالا سؤال اینجاست که آنها چه نظری نسبت به ایران دارند؟

ما با بسیاری از علوی‌ها ارتباط داریم و آنها به ما می‌گویند ما ایران را دوست داریم؛ اما ایرانِ صفوی را [حکومت صفویه در ابتدا بیشتر گرایشات صوفیانه داشت و بعدها با تأثیرگذاری علما، گرایشات فقهی و اصولی این حکومت بیشتر شد]، نه ایرانِ اهل شریعت را. مثلاً شاه‌اسماعیل صفوی را به‌اندازۀ ائمه (علیهم‌السلام) دوست دارند. چنین تناقض‌هایی در میان علویان هست که نیازمند یک بررسی عمیق است.

وضعیت شیعیان اثنی‌عشری

شیعیان اثنی‌عشری یا امامیه نیز بومی‌های اصیل عثمانی نبودند. آنها قبلاً در قلمرو حکومت ایران بودند؛ یعنی آذربایجان و گرجستان و ارمنستان فعلی. بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی و اشغال این مناطق توسط روس‌ها ــ ‌که اینها مربوط به بعد از جنگ جهانی اول است‌ ــ، آنها به‌اجبار از مرکز روسیه سابق دور شده و به‌طرف جنوبِ آن کوچ داده شدند. قسمتی از آنها نیز وارد ترکیه و نوار مرزی ارمنستان و گرجستان و ایران شدند. هنوز که هنوز است در ترکیه به آنها «عجم» می‌گویند که منظورشان همان «ایرانی» است، درحالی‌که به علویان عجم نمی‌گویند.

در حال حاضر جمعیت این شیعیان در ترکیه حدود یک میلیون و 700 هزار نفر است. آنها در سراسر ترکیه پخش شده‌اند. بیشترِ آنها یعنی حدود 300 الی 350 هزار نفرشان ساکن استانبول هستند و 35 تا 40 مسجد و درواقع 35 تا 40 محله دارند.فعالیت‌های فرهنگی شیعیان بسیار محدود است. چرا که مهاجر بوده‌اند و از نظر فرهنگ سیاسی و اقتصادی، از عقب‌مانده‌ترین اقوام ترکیه هستند و تازه بعد از وقوع انقلاب اسلامی بود که کمی جان گرفتند و توانستند اظهار وجود کنند. مراکز فرهنگی آنان محدود به چند انتشارات و تلویزیون ماهواره‌ای و سایت خبری است. جالب اینکه حتی نماینده‌های آنها در مجلس ترکیه، لائیک‌اند. یعنی هنوز نتوانسته‌اند یک شهردار یا نمایندۀ مجلس مذهبی و مقیّد داشته باشند. چون هنوز هم ملی‌گراها در میان آنها قوی‌تر از طرفداران انقلاب‌اند.

اوصاف ساختار سیاسی ترکیه

در ساختار سیاسی ترکیه، ظاهراً قدرت نظامیان در سال‌های اخیر تضعیف شده و دموکراسی و انتخابات به وجود آمده است. اما هم‌پیمانانِ نظامیان در سیاست، اقتصاد، قوۀ قضاییه و دانشگاه‌ها، «دولت در سایه» تشکیل داده‌اند و درنتیجه حاکمان و اثرگذاران اصلی ترکیه همچنان نظامیان هستند. البته گروه‌هایی از این دولتِ سایه در دولت آقای رجب طیب اردوغان دستگیر و خنثی شده‌اند، اما گروه‌های موازی دولتِ سایه تشکیل شده و این مبارزه همچنان ادامه دارد.

درباب دولت‌های اسلام‌گرا

در مورد دولت‌های اسلام‌گرای اربکان و نیز دولت اسلام‌گرای اردوغان، باید بگویم از نظر عقیدتی و سیاسی و ایدئولوژیک، تفاوتی میان اربکان و اردوغان یا عبدالله گل نیست. اتفاقاً شرایط داخلی و جهانی به شاگردان اربکان این فرصت را داده که آزادانه‌تر و جسورانه‌تر رفتار کنند. اربکان هیچ‌گاه نتوانست آرای اکثریت مردم ترکیه را به‌دست بیاورد.

یک دورۀ کوتاه دوساله هم که نخست‌وزیر ترکیه بود، فقط 23 درصد رأی داشت و ازطریق ائتلاف با برخی احزاب دیگر توانست نخست‌وزیر شود. در آن دوره کارهای خوبی انجام داد و البته برخی از کارهایش هم عجولانه بود.در دورۀ اربکان، شرایط منطقه و وضعیت بین‌المللی، اجازۀ هرکاری را به او نمی‌داد و نظامی‌های ترکیه قدرت بسیاری داشتند. آن‌زمان شوروی به‌تازگی فروپاشیده بود و غربی‌ها هنوز نقش جدیدی را برای ترکیه تعیین نکرده بودند.

درواقع بعد از فروپاشی شوروی و کم‌اهمیت‌شدن نقش ترکیه دربرابر کمونیسم در ناتو، دورۀ فترتی پیش آمده بود که غربی‎ها نمی‎دانستند چه نقشی برای ترکیه تعریف کنند. نه می‌توانستند ترکیه را کنار بگذارند و نه نقشی برای آن تعیین کرده بودند. اما در حال حاضر غربی‌ها نقش جدیدی را برای دولت اردوغان قائل هستند. شاگردان اربکان یعنی اردوغان و عبدالله گل یا بلند آرنچ و دیگران، آن تجربۀ تلخ را دیده بوند و ملاحظه‌کارتر بودند. درنتیجه در دورۀ اول انتخابات 35 درصد آرا و در انتخابات اخیر هم 47 درصد آرا را به‌دست آوردند.

حمایت از فلسطین؛ آرمان یا سیاست؟

درباره ارتباط ترکیه با خاورمیانه و ‌به‌طورخاص فلسطین، چند نکته وجود دارد. ترکیه به‌سبب سابقۀ حاکمیتش در این منطقه، خودش را صاحب آن می‌داند. درست است که حاکمان لائیک سعی کرده‌اند ارتباط خودشان را با این منطقه قطع کنند و به‌طورکلی به غرب بپیوندند، اما مردم ترکیه هیچ‌وقت احساس قرابتی را که به مردم منطقه و همسایگان دارند، از دست نداده‌اند.

البته آنها درباره ایرانِ شیعه دیدگاه‌های متفاوتی دارند، اما هم دولت‌مردان و هم مردم ترکیه نسبت به سنی‌های مقیم شامات، فلسطین یا بالکان، احساس قرابت خاصی دارند. اینکه چرا عکس‌العمل‌های خاص‌تر و بیشتری در حمایت از فلسطین دارند، به این علت است که فرصتی برای حمایت از مناطق دیگر پیش نیامده و اگر فرصتی پیدا کنند، در حمایت از مسلمانان بالکان یا خاورمیانه همان عکس‌العمل‌ها را نشان می‌دهند. پیش از انقلاب اسلامی هم «فلسطین» مسئلۀ اصلی مسلمان ترکیه بود. به‌هرحال حرکت‌های ترک‌ها در حمایت از مردم فلسطین، برای مطبوعات و گروه‌های اسلامی ترکیه تازه‌گی ندارد و پیش از این هم بوده است.

«ترکیه»، نماینده «اسلام معتدل» دربرابر «اسلامِ انقلابی»

دو عامل دیگر هم در طرح مسئلۀ فلسطین توسط ترکیه وجود دارد. یکی پیروزی انقلاب اسلامی است که در طرح این مسئله به‌مثابۀ مسئلۀ اصلی جهان اسلام در میان مسلمانان از جمله مسلمانان ترکیه بسیار مؤثر بود. عامل دیگر این بود که غربی‌ها نقش جدیدی را برای ترکیه تعیین کرده‌اند و آن اینکه ترکیه تبدیل به نمایندۀ اسلام معتدل شود درمقابل اسلام انقلابی ایران. می‌توان گفت دولت اردوغان پشت پرده با غربی‌ها به توافقاتی رسیده است که درنتیجه دست او را تاحدودی باز گذاشته‌اند.

درواقع بعد از فروپاشی شوروی، دشمن اصلی بلوک غرب و امریکا، اسلام و ایرانِ انقلابی است. اما غربی‌ها نمی‌توانستند این حرف را به‌صراحت بگویند. پس باید می‌گفتند دشمن‌شان «اسلام تروریستی» یا حامی تروریسم یا «اسلام رادیکال» است. درنتیجه باید درمقابل اسلام انقلابی، یک اسلام معتدل هم ایجاد می‌کردند؛ که اجرای این نقش را به ترکیه سپردند.

تفکیک میان اسلام انقلابی یا اسلام معتدل یا به‌تعبیر امام(ره) «اسلام امریکایی» ساده نیست. حداقل مردم ترکیه این نکته را به‌راحتی متوجه نمی‌شوند. آنها وقتی این آزادی‌ها را می‌بینند، مسلماً اولین کاری که انجام می‌دهند، این است که احساسات‎شان را نسبت به برادران‌شان در منطقه نشان بدهند.

بحث بر سر مدیریت رقابت ایران و ترکیه است

یک نکته‌ای که غربی‎ها از آن غفلت کردند، این است که اسلام معتدل را می‌شد در مقابل کمونیسم مطرح کرد یا می‌شد در دورانی مطرح کرد که گروه‌های اسلامی به این حد از آگاهی و شعور نرسیده بودند. پیش از انقلاب و حتی تا مدت‌ها بعد از انقلاب، گروه‌های چپ، مدافع فلسطین بودند و حتی شیعیان لبنان به‌مثابه یک گروه چپ شناخته می‌شدند.

درحالی‎که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم شیعیان لبنان و هم گروه‎های فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی به‌نام اسلام‌گرای رادیکال ــ ‌به‌زعم غربی‌ها‌ ــ شناخته شدند. با چنین اوصافی دیگر خود مردم ترکیه هم اگر معتدل باشند، تمایل و علاقۀ بیشتری به حزب‎الله و حماس و جهاد اسلامی و انقلاب اسلامی ایران دارند تا وهابی‎ها؛ خب دولت اردوغان در اینجا چه می‌تواند بکند؟

غرب برای ترکیه برنامه‌ای داشت؛ اما مسئله اینجاست که ترک‌ها از اول هم ضدّصهیونیست بودند. درضمن ترک‌ها بدشان نمی‌آید که نقشی را در این منطقۀ سنی‎نشین که قبلاً هم سابقۀ حکومت بر آن را داشته‌اند، ایفا کنند و ترکیه را در جایگاه رهبر بخشی از جهان اسلام مطرح کنند. اما من می‌گویم غربی‌ها اشتباه می‌کنند.

چون رقابت میان ایران و ترکیه مسبوق به سابقه است؛ ترکیه نمایندۀ اهل سنت بوده و ایران هم نمایندۀ تشیع. این رقابت هیچ‌وقت تمام نشده و تمام‌شدنی هم نیست. بحث بر سر این است که ما این رقابت را چطور مدیریت کنیم. درواقع اینکه ما فکر کنیم ترکیه و درواقع سنی‌ها می‌آیند از ایرانِ شیعه پیروی کنند، دور از واقعیت است. ما باید این واقعیت بپذیریم که اهل تسنن، نیاز به یک رهبر سنی دارند.

نقشه غرب نگرفت

درست است که غربی‌ها بعد از فروپاشی شوروی، نقش رهبری جهان اسلام را برای ترکیه تعیین کردند، اما به نظر من نقشه‌شان نگرفت. چون اینکه ترک‌ها هم مسلمان باشند، هم معتدل باشند و هم نسبت به مسئلۀ فلسطین بی‎تفاوت باشند، امکان‌پذیر نیست. مثلاً ترکیه در جنگ حزب‌الله و اسرائیل می‌توانست از جایگاه رهبر سنی‌ها حرف بزند؛ کما اینکه خیلی از سران منطقه آشکارا از اسرائیل طرفداری کردند. ترکیه آن‌زمان بی‌تفاوت بود و از حزب‌الله طرفداری نکرد؛ البته NGOهای ترکیه، به حزب‌الله کمک‌های غذایی و لجستیکی کردند.

این در حالی بود که دولت ترکیه در جنگ غزه آشکارا موضع گرفت. چون اگر موضع نمی‌گرفت، نقشی که برایش تعیین کرده بودند، زیر سؤال می‌رفت. مسئله اینجاست که وقتی می‌خواهند در مقابل ایرانِ انقلابی، نقشی به ترکیه بدهند، ترکیه دیگر نمی‌تواند در نزدیک‌ترین بحران یعنی مسئلۀ فلسطین و غزه که سنی‌نشین است، بی‌تفاوت باشد.

البته شاید غربی‌ها می‌خواستند موضع ترکیه را به‌نحو دیگری تنظیم کنند. اما آنها نمی‌توانند نقشه‌های‌شان را دقیق تنظیم کنند و به همه‌چیز برسند. الآن غربی‎ها بسیار ناراحتند از این اختلافات لفظی که میان ترکیه و اسرائیل اتفاق افتاده؛ چون نمی‌خواستند به این حد برسد. اما ترکیه بدون این کارها چطور می‌خواهد رهبر شود؟

ترکیه هراس دارد که ضدّغرب به‌نظر برسد

نکته درخور توجه اینکه در دوگانه‌گی رفتار ترکیه شکی نیست. ترکیه هنوز عضو جبهۀ غرب است و موضع خودش را عوض نکرده است. در برابر این ادعایی که در نشریات غربی مبنی بر تغییر محور ترکیه مطرح می‌شود، حرف هست. ترکیه می‌گوید من محور عوض نمی‌کنم، بلکه دنیا محور عوض می‌کند و من خودم را با این محور جدید تطبیق می‌دهم. اما این‌ها دروغ است. این حرف‌ها، بازی غربی‌ها بود برای اینکه ترکیه را به‌مثابه الگو به مسلمانان معرفی کنند.

اگر هم ترکیه از مسائلی مانند فلسطین دفاع می‌کند، به‌معنای این نیست که به غرب پشت کرده؛ نه‌تنها چنین ادعایی ندارد، بلکه از این هراس دارد که ضدّغرب به‌نظر برسد. حتی اردوغان و داود اوغلی که طراحان سیاست جدید ترکیه هستند، نمی‎گویند با اسرائیل قطع‌رابطه می‌کنیم، بلکه صرفاً می‌گویند اسرائیل هم باید به مقررات بین‌المللی و حقوق بشر پای‎بند باشد. درواقع ترکیه تابه‌حال حتی یک حرف اساسی دربارۀ مسئله فلسطین یا جهان نزده است.

نمی‌تواند آرمان فلسطین را تصاحب کند

اینکه برخی می‌گویند مسلمانان فلسطین، مسلمانان ترکیه را به‌خاطر اینکه اهل سنت‌اند، بیش از مسلمانان ایران دوست دارند، یک واقعیت است. به‌هرحال تبلیغات بدی درباره شیعه و ایران صورت گرفته و هنوز ادامه دارد. البته مطمئناً ترکیه نمی‌تواند روند فعلی را ادامه دهد. چون مسئلۀ فلسطین، مسئلۀ کوتاه‌مدت و ساده‌ای نیست؛ این مسئله مربوطه به مرگ و زندگی جهان اسلام است. کسی می‌تواند این پرچم را نگه دارد که قدرت و تحمل آن را داشته باشد و مبانی عقیدتی‌اش را حفظ کند.

دولت فعلی ترکیه که معلوم نیست چند سال ادامۀ حیات بدهد، نمی‌تواند آرمان فلسطین را تصاحب کند و پیش ببرد. ترکیه با این دولت و این تفکری که یکی به نعل می‌زند و یکی به میخ، نمی‌تواند کار را پیش ببرد. البته همین‌که دولت ترکیه به مردم خود اجازۀ تظاهرات برای فلسطین را داده و بیداری ایجاد کرده، غنیمتی است که به‌نفع حامیان اصلی آرمان فلسطین است.

اردوغان مهرۀ غرب است؟

بحث‌هایی که گفته شد، به این معنا نیست که اردوغان، مهرۀ تمام‌عیار غرب است و کاملاً در اختیار آن‌هاست. درواقع موضع ترکیه نیاز به دقت بسیاری دارد. هنوز نه دولت سایه در ترکیه به‌راحتی اجازۀ تغییر موضع اساسی را به دولت می‌دهد و نه غرب این اجازه را می‌دهد. اهمیت ترکیه برای غرب بسیار بیشتر از آن است که به‌‍‌‌‌راحتی آن را از دست بدهند. به‌هرحال دولت فعلی ترکیه به‌رغم شعارهایش، مستقل نیست و نمی‌تواند باشد؛ چون هنوز هزینه‌اش را نپرداخته و آمادگی پرداختش را هم ندارد. اما ایران هنوز دارد این هزینه را می‌پردازد و تحت فشار جنگ و ترور و تحریم است و مقاومت نیز همچنان ادامه دارد.

دولت‌مردان ترکیه نمی‌توانند در میان نظامیان ارتش ترکیه نفوذ کنند؛ درعوض سعی می‌کنند ارکانی را به‌موازات همان ارکانی که نظامی‌ها ایجاد کرده‌اند، تشکیل بدهند. مثلاً در مقابل استادان دانشگاه، استادان خودشان را آورده‌اند یا در مقابل کارفرمایان اقتصادی یا در میان مجلس و نیز قوه مجریه همین‌طور. اگرچه کار ساده‌ای نیست، بااین‌حال دولت می‌خواهد با تغییر برخی از مواد قانون اساسی، قوۀ قضاییه را هم خنثی کند؛ چرا که این قوه، فداییِ ارتش است و به نام ارتش، جلوی اقدامات دولت و مجلس را می‌گیرد. اما با تمام این اوصاف مطمئن باشید ترکیه یک کشور لاییک است و این به ماده‌ای در قانون اساسی برمی‌گردد که هیچ دولت و مجلسی نمی‌تواند آن را تغییر بدهد؛ مگر اینکه انقلابی در ترکیه صورت بگیرد.

اگر حرفی بزنم، باید استعفا بدهم

«خلیل تورگوت اوزال» نخست‎وزیر وقت ترکیه در زمان جنگ ایران و عراق به ایران آمده بود. دوست من، مترجم بین تورگوت اوزال و میرحسین موسوی بود و این ماجرا را تعریف می‌کرد: «موسوی پرسید آیا شما می‌دانید این جنگ به ما تحمیل شده؟ او گفت می‌دانیم. پرسید آیا می‌دانید حق با ماست؟ گفت می‌دانیم. پرسید آیا می‌دانید ما داریم با دنیا می‌جنگیم؟ گفت می‌دانیم. بعد از چند سؤال دیگر پرسید پس چرا حرفی نمی‌زنید؟ گفت برای اینکه نمی‌گذارند؛ ما صرفاً مأموریم که اقتصاد ترکیه را اداره کنیم نه سیاست ترکیه را؛ من اگر اینجا یک حرفی بزنم، فردا باید استعفا بدهم».

این در حالی بود که او یکی از محبوب‌ترین نخست‌وزیران ترکیه بود. مسئولان فعلی هم در همین چهارچوب سر کار آمده‌اند و قول داده‌اند این چهارچوب را حفظ کنند. هنوز که هنوز است هرسال می‌روند جلوی مقبره آتاتورک خم می‌شوند و قول می‌دهند که آرمان‌های او را حفظ خواهند کرد. آنها تقیه می‌کنند و می‌خواهند قانون اساسی را که برگرفته از لائیسیسم است، از درون خالی کنند و خیلی از قوانین را هم با استناد به قوانین حقوق بشر تغییر می‌دهند نه با استناد به احکام اسلامی.

بااین‌حال آنها نه قصد تشکیل دولت اسلامی را دارند و نه توان آن را. بلکه صرفاً خواسته‌های محدودی مانند آزادی‌های مذهبی دارند که البته همین هم نعمت است. آنها به مردم آزادی می‌دهند و مردم را بیدار می‌کنند. گه‌گاه موازینی را اتخاذ می‌کنند که به‌نفع جهان اسلام است و حداقل این است که اگر به‌نفع ترکیه هم باشد، باز به‌نفع ایران تمام می‌شود.

حتی اربکان و اردوغان نمی‌توانند این تمایلات را منسجم کنند

براساس واقعیت‌های موجود، اینکه ترک‌ها بیایند از صفر شروع کنند و انقلاب کنند، محقّق نخواهد شد. اما اینکه بیایند از انقلاب اسلامی ایران پیروی کنند یا تحت تأثیر افکار امام خمینی(ره) یا رهبران جدید ایران قرار بگیرند، در حال حاضر مستلزم این است که رهبرانی هم داشته باشند. بالأخره فکر انقلاب اسلامی باید این‌قدر رواج پیدا بکند تا آنها بتوانند چنین کارهایی را انجام بدهند.

از نظر سیاسی یا تمایلات مردمی، چنین ظرفیتی هست. برای مثال در راهپیمایی روز قدس سال 1359هـ.ش (یک سال بعد از نام‌گذاری روز قدس توسط امام) یک میلیون نفر در شهر قونیه شرکت کردند. اما حتی افرادی مانند مرحوم اربکان و اردوغان هم نمی‌توانند این تمایلات را به‌سمت یک حرکت انقلابی، منسجم و هدفمند کنند؛ یعنی شجاعت و فداکاریِ لازم برای رهبری چنین حرکتی را ندارند.

«فتح‌الله گُلن»؛ خلیفۀ امریکایی

«فتح‌الله گُلن» یک روحانی و خلیفۀ امریکایی برای جهان اهل تسنن است. او برای ایفای نقش جدید ترکیه، به‌مثابه خلیفۀ بخشی از جهان اهل‌تسنن از طرف امریکا پشتیبانی می‌شود. من او را از نزدیک می‌شناسم و حتی یک سال در خوابگاهِ او برای کنکور دانشگاه درس خوانده و در برخی جلسات عمومی و خصوصی او هم بوده‌ام. یک شب در سال 1978م یعنی یک سال پیش از انقلاب اسلامی در جلسه‌ای خصوصی گفت در گروهی که از شوروی به ترکیه آمده، برادران ازبک هم داشتیم که به ما خبر دادند شوروی به‌زودی از هم می‌پاشد و شما آماده باشید.

سؤال اینجا ست که از میان این‌همه آدم مهم، چرا فتح‌الله گلن که امام‌جماعت یک مسجدی در شهر ازمیرِ ترکیه بود، می‌توانست با آنها ارتباط برقرار کند؛ آن هم مخفیانه؟ او یا باید عضو سفارت ترکیه می‌بود و یا عضو CIA. به‌نظرم دروغ هم نمی‌گفت؛ چون دلیلی نداشت خودش را برای ما که چند جوان 17، 18 ساله بودیم بزرگ جلوه بدهد. امریکایی‎ها او را که واعظ خوبی بود، از همان زمان شکار کرده بودند و برای روز مبادا آماده می‎کردند.

«گلن» مقابل «انقلاب اسلامی»

بعد از فروپاشی شوروی، پیش از اینکه نمایندگی‎های ترکیه در کشورهای تازه‌استقلال‌یافته شکل بگیرد، مدارس کلاسیک و دبیرستان‌های فتح‌الله گلن با کمک CIA و ظاهراً با سرمایۀ خود او و ترکیه‌ای‌ها در آن کشورها تأسیس شد. بعدها بعضی از این مدارس تبدیل به دانشگاه شد.در این مدارس زبان ترکی و سبک خاصی از اسلام را تبلیغ می‌کنند. من در یکی از صحبت‌های او در تلویزیون شنیدم که گفت تمام اقدامات ما درمقابل نفوذ انقلاب اسلامی ایران است تا تفکر آنها به برادران سنی ما در قفقاز و آسیای میانه نفوذ نکند.

بعد از کودتای سال 1980م (1359 هـ.ش) همه دستگیر شدند به جز گلن. پیش از کودتای سال 1997م (1976 هـ.ش) او را بردند به امریکا و تا الآن در مزرعه‌ای که در ایالت پنسیلوانیای امریکا به او داده‌اند، اقامت دارد.فتح‌الله گلن سه یا چهار شبکه تلویزیونی در ترکیه دارد، 50 تا 60 رادیوی محلی و سراسری دارد، چند روزنامه و مجله دارد و پرتیراژترین روزنامۀ ترکیه به نام «زمان» در اختیار اوست. چند نفر از وزرای کابینۀ اردوغان هم از طیف او هستند.

«گلن» علیه کشتی ماوی‌مرمره هم موضع گرفت

طیف فتح‌الله گلن نه تنها انقلابی نیستند، بلکه برای این ایجاد شده‌اند که جلوی انقلابی‌ها را بگیرند. گلن حتی علیه کشتی ماوی‌مرمره هم موضع‌گیری کرد و گفت شما اشتباه کردید و باید قبلاً با اسرائیل هماهنگ می‌کردید تا این 9 نفر کشته نشوند. دو ماه پیش از آن مقاله‌ای به‌قلم یکی از طرفداران او در روزنامه‌ای منتشر شده بود که در آن به اردوغان هشدار داده شده بود که با اسرائیل زیاد بازی نکن؛ چرا که ما متحد غربیم و اسرائیل هم یکی از متحدان ماست و در مقابل خطرات بزرگ‌تر باید با آنها کار کنیم.

منبع: ماهنامه زمانه شماره 29-30

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا