دویست سال پیش در چنین روزهایی ایران در لبه یکی از پرتگاههای تعیینکننده در تاریخ خود قرار گرفت و آن امضای معاهده گلستان پس از پیگیری جنگی ۹ساله با ارتش روسیه در قفقاز بود. در بیستم مهرماه ۱۱۹۲ شمسی (۱۲ اکتبر ۱۸۱۳ میلادی) نمایندگان ایران و روسیه با وساطت سفیر کبیر انگلیس معاهدهای را در قریه گلستان امضا کردند که به معاهده گلستان معروف شد.
بازنگری و بازخوانی علل شروع جنگ و تحولات داخلی و بینالمللی سالها و ماههای منتهی به امضای معاهده روشنگر واقعیتهای تلخی است اما بررسی و طرح آنها در دویستمین سالگرد شکست ایران و امضای معاهده گلستان میتواند مفید باشد.
کشورگشایی روسیه به سمت قفقاز منشاء جنگهای ۹ساله ایران و روس بین سالهای ۱۱۸۳ تا ۱۱۹۲ شمسی به تصمیم تزار روسیه پتر اول در ضمیمه ساختن گرجستان به امپراتوری روسیه در آذرماه ۱۱۷۹ شمسی (دسامبر ۱۸۰۰ میلادی) بازمیگردد. بعد از قتل تزار در ۲۰ اسفند ۱۱۸۰ شمسی (۱۱ مارس ۱۸۰۱) سیاست کشورگشایانه او بهوسیله جانشینش، الکساندر اول، با هدف تسلط بر خانات تحتالحمایه ایران در شرق منطقه قفقاز دنبال شد.
در سال ۱۱۸۲ شمسی (۱۸۰۳ میلادی) پتر تیاتسیانف فرمانده نیروهای روسیه در قفقاز به شهر گنجه حمله و قلعه دفاعی آن را در پنجم بهمن ماه ۱۱۸۲ (۱۵ ژانویه ۱۸۰۴) اشغال کرد و سپس فرماندار آن جوادخان ضیاءالدوله را به قتل رساند و جمع کثیری از ساکنان بیدفاع شهر را نیز کشتار کرد.
فتحعلیشاه با مشاهده سیاست تهاجمی روسیه متوجه تهدید نواحی دیگر قفقاز شامل ارمنستان – قرهباغ و آذربایجان شده و همچنین آن را تهدیدی برای بقای حکومت قاجار بهشمار آورد. بنابراین تصمیم به مقابله نظامی گرفته و نیروهایش را به سلطانیه گسیل داشته و همزمان
از قوای روس میخواهد که از مناطق اشغالی خارج شوند. به دلیل نادیده گرفته شدن این درخواست قوای ایران تحت فرماندهی عباس میرزا از رود ارس گذشته و وارد جنگ با قوای متجاوز روس میشوند.
عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه، که در آن زمان حاکم آذربایجان و در تبریز مستقر بود و گفته میشود که سپاه او بین ۳۰هزار تا ۶۰هزار مرد جنگی داشت، تا پایان جنگهای ۹ساله فرماندهی ارتش ایران را برعهده میگیرد.
همزمان قوای روس به ایروان حملهور شده و با قوای ایران در منطقه اجمیتسین درگیر میشوند. در ۱۸ خرداد ۱۱۸۳ شمسی (۷ ژوئن ۱۸۰۴) قوای روس به دلیل برتری فناوری نظامی و مجهز بودن به توپخانه نیرومند، ارتش ایران را شکست داده ولی موفق به تسخیر ایروان نمیشوند.
بهدنبال این شکست و بین سالهای ۱۱۸۳ الی ۱۱۸۴ شمسی (۱۸۰۵ و ۱۸۰۶ میلادی) قوای روسیه خان شیروان را مجبور به تسلیم کرده و خانات قرهباغ و شکی و باکو و جوانشیر قرهباغ را تصرف کردند و حتی قصد ضمیمه ساختن خوی و تبریز را داشتند. به این ترتیب آنها بر تمامی مناطق مورد مناقشه واقع در شمال رودخانه کورا مسلط شدند و حتی بر بعضی نواحی بین رودخانههای کورا و ارس نیز تسلط یافتند و این شرایط تا پایان جنگهای ۹ساله تغییر چندانی نکرد ولی پیشروی آنها تقریبا متوقف شد.
شرایط جنگی برای روسیه پس از آغاز جنگهای روسیه و عثمانی در سال ۱۱۸۴ شمسی مشکل شد. این جنگها تا سال ۱۱۸۲ شمسی ادامه یافت. در سال ۱۱۸۶ شمسی ژنرال گودوویچ به جانشینی ژنرال تیاتسیانف برگزیده شد و بدون موفقیت تلاش کرد با حفظ سرزمینهای اشغالشده به مناقشه با ایران خاتمه دهد تا بتواند با قوای عثمانی بجنگد. بنابراین در سال ۱۸۰۸ شمسی مجددا دست به حمله زده و موقتا شهرهای اجمیاتسین و نخجوان را اشغال کرده و ایروان را محاصره کرد بدون اینکه بتواند آن را اشغال کند. به دلیل پایمردی و مقاومت قوای ایران تحت فرماندهی با لیاقت حسینقلی خان قاجار ایروان تا پایان جنگهای ۹ساله تبدیل به دژ دفاعی ایران در مقابل نیروهای متجاوز روسیه باقی ماند. در سال ۱۱۸۹ شمسی بعضی از روحانیون مرتبط با دربار قاجار اعلام جهاد علیه قوای روس داده و همزمان با دریافت کمکهای تسلیحاتی از انگلیس ارتش قاجار به قرهباغ حمله کرده و با شکست قوای روس در نبرد سلطانیه در شمال رود ارس توانست منطقه طالش را در ۱۱۹۱ شمسی از دست قوای مهاجم آزاد سازند.
مداخلات دیپلماتیک
اگرچه جنگهای ۹ساله ایران و روس از بعضی جنبهها تداوم رقابت و برتریجوییهای پتر اول (تزار روسیه) و نادرشاه در شمال قفقاز را تداعی میکرد ولی این جنگها با تخاصمات اولیه بین دو کشور متفاوت بود. تفاوت مهم این سری جنگها با جنگهای قبلی در آن بود که این جنگها تحتالشعاع و تابع جنگهای متوالی بین قدرتهای اروپایی بهویژه جنگهای ناپلئون با روسیه و رقابت فرانسه و انگلیس قرار گرفت. بهدنبال اشغال چندین خانات توسط قوای روس فتحعلیشاه قاجار که در مضیقه مالی بود تلاش کرد یک همپیمان اروپایی پیدا کند تا به کمک نیروهایش بیاید. بنابراین در آذرماه ۱۱۸۱ تقاضای کمک به دولت انگلیس تسلیم کرد.
با این حال در سال ۱۱۸۲ شمسی (۱۸۰۵ میلادی) انگلیس و روسیه پیمان اتحادی علیه فرانسه بستند که معنای آن این بود که انگلیس حاضر به بسط همکاری خود با ایران به ضرر متحد جدید خود (روسیه) نیست و با درخواستهای مکرر پادشاه ایران برای کمک پاسخ نمیداد. در اینباره سفیر انگلیس در امپراتور عثمانی میگفت: «برای خوشامد تزار روسیه ما نفوذ خود در ایران را رها کردیم.» این وضعیت درهای جدیدی را برای فرانسه گشود تا از ایران بهعنوان تهدیدی علیه دو رقیب اروپایی خود، روسیه و انگلیس، بهرهبرداری کند. با امید برپایی ائتلاف سهگانهای با شرکت فرانسه، امپراتوری عثمانی و ایران، ناپلئون هیاتهای نمایندگی متعددی را به دربار ایران فرستاد که مهمترین آنها عبارتند بودند از پییر ژوبرت و کلود ماتیو گاردن. تلاشهای دیپلماتیک آنها منجر به عقد معاهده فینکن اشتاین در ۱۵ اردیبهشت ۱۱۸۵ (۴ می۱۱۸۶ میلادی) شد. براساس این معاهده فرانسه ادعای مالکیت ایران بر گرجستان را به رسمیت شناخت و قول مساعدت به صورت تجهیز و آموزش ارتش ایران را داد. در مقابل ایران موافقت کرد که تسهیلات لازم را در اختیار فرانسه برای لشکرکشی به هند در اختیار آن کشور قرار دهد. اما دو ماه بعد روسیه و فرانسه به توافق آتشبس دست یافتند و تعهدات فرانسه در قبال ایران معلق شد و فرانسه فقط به اعطای کمکهای نظامی محدود بسنده کرده و همزمان تلاش کرد بین ایران و روسیه میانجیگری کند. تلاشهای میانجیگرانه فرانسه به دلیل کارشکنیهای روسیه بینتیجه ماند بهطوری که این کشور به بازسازی قوای خود پرداخته و مجددا آماده حمله به ایران شد. متعاقبا در سال ۱۱۸۵ شمسی ارتش روسیه به فرماندهی ژنرال گوودویچ به ایروان حمله کرد.
ناپلئون و جنگهای ایران و روس افزایش نفوذ فرانسه در ایران زنگ خطر را در لندن به صدا درآورد که ناپلئون طرح رخنه به هند را در سر دارد. مضافا با امضای معاهده تیلسیت (Tilsit) بین فرانسه و روسیه انگلیس در انزوا قرار گرفت و بنابراین فعالیت دیپلماتیک خود را در ایران افزایش داده و هیاتهای دیپلماتیکی به سرپرستی جام مالکولم بین سالهای ۱۱۸۷ و ۱۱۸۸ شمسی (۱۸۰۷-۱۸۰۸ میلادی) و هارفورد جونز در سال ۱۱۸۹ شمسی (۱۸۰۹ میلادی) به دربار ایران فرستاد. براساس تفاهمنامه منعقده در تهران بهتاریخ ۲۵ اسفند ۱۱۸۹ شمسی (۱۵ مارس ۱۸۰۹ میلادی) که بهوسیله جونز تدوین شده بود انگلیس متعهد شد که ۱۶هزار پیادهنظام ایران را آموزش داده و در صورتی که ایران مورد تهاجم یک قدرت اروپایی قرار گیرد مبلغ صدهزار لیره به ایران کمک مالی کند و در صورتی که آن قدرت اروپایی با انگلیس در حال صلح باشد در جنگ میانجیگری کند.
هدف انگلیس از امضای تفاهمنامه تهران ترغیب روسیه به متارکه جنگ و رسیدن به مصالحهای با ایران بود ولی فتحعلیشاه تلقی اشتباهی از این تفاهمنامه داشت و تصمیم به تداوم جنگ گرفت.
متعاقبا روابط تهران و لندن با سفر عبدالحسن خان به انگلیس در سال ۱۱۸۹ شمسی (۱۸۰۹ میلادی) گرمتر شد و در بازگشت سفیر جدید انگلیس بهنام سیر گور اوزلی او را همراهی کرد و رسما از سال ۱۱۹۰ شمسی سفیر کبیر انگلیس در ایران شد.
اوزلی بهخوبی بهزبان فارسی تسلط داشت و از آن پس تمام تلاش خود را به میانجیگری در جنگ و دور نگه داشتن روسیه از هند متمرکز کرد. از منظر انگلیس اشغال سرزمینهای ایران توسط روسیه و نزدیکتر شدن این کشور به آبهای گرم تهدیدی مستقیم علیه منافع انگلیس در هند محسوب میشد.
در زمان سفارت اوزلی در تهران تفاهمنامه تنظیمشده توسط جونز به معاهده دایمی دوستی و همکاری ارتقا یافت که در سال ۱۱۹۱ شمسی به امضا رسید. در این معاهده بر شرایط توافقشده تفاهمنامه قبلی تاکید شده و مبلغ کمک مالی به ایران در صورت تهاجم یک قدرت اروپایی به ۱۵۰هزار لیره افزایش یافت بهشرطی که آن قدرت اروپایی در جنگ با انگلیس باشد.
آخرین چرخش در مناقشات و مداخلات دیپلماتیک در جنگهای ایران و روسیه با حمله ناپلئون به روسیه در خرداد ماه ۱۱۹۱ شمسی اتفاق افتاد که منجر به ائتلاف روسیه و انگلیس علیه فرانسه شد. اینبار نوبت انگلیس بود که رفتاری مشابه فرانسه با ایران و اجرای تعهدات خود را به نفع روسیه معلق کند – همان کاری که فرانسه پس از امضای معاهده تیلسیت با ایران کرد. بهترین گزینه برای انگلیس میانجیگری در مناقشه ایران و روسیه بود تا به این ترتیب خطر ناپلئون مرتفع شده و روسیه نیز سرزمینهای بیشتری از ایران را به تصرف خود درنیاورد.
بسته به شرایط سیاسی و نظامی روسیه هرازگاهی نسبت به مصالحه با ایران علاقه نشان میداد بهخصوص پس از شکستهایی که در سالهای ۱۱۸۵-۱۱۸۶ شمسی (۱۸۰۵-۱۸۰۶ میلادی) متحمل شده بود و حتی در سال ۱۱۹۰ شمسی ژنرال توماسف که پس از شکست گودوویچ در حمله به ایروان جانشین وی شده بود پیشنهاد آتشبس به میرزا بزرگ قائممقام داد. با این حال روسیه تمایلی به مصالحه جدی و ترک سرزمینهای اشغالشده نداشت و نمیخواست جنگ را خاتمه دهد و در مقابل ایران نیز تمایل جدی به ترک مخاصمه نشان میداد چون از نظر آنها جنگ تا حدودی به ایران پیش رفته بود.
میانجیگری سفیر کبیر انگلیس در تهران
اوزلی متوجه موضع متضاد انگلیس شده بود: از یک طرف شکست روسیه در برابر فرانسه باعث قدرت گرفتن ناپلئون شده و مجددا هند مورد تهدید قرار میگرفت و از جانب دیگر فراغت روسیه از جنگ با فرانسه منجر به تشدید جنگ قفقاز و روسیه به هند نزدیک میشد. در هر دو حالت ایران باید مانع پیشروی دو قدرت رقیب اروپایی به سمت هند میشد. همزمان او مایل نبود که با اعطای کمک به ایران باعث رنجش همپیمان دیگرش (روسیه) شود بنابراین با درخواست روسیه برای میانجیگری روی خوش نشان میداد و تلاش میکرد حکومت قاجار را به پذیرش یک مصالحه ترغیب کند. به منظور تحت فشار قرار دادن ایران او پیشنهاد تغییراتی در معاهده دایمی دوستی و همکاری بین دو کشور را داد و همزمان از تعهدات و حضور نظامی انگلیس کاست بهطوری که تنها دو افسر انگلیسی به نامهای چارلز کریستی و لیندسی بتون و چند افسر آموزشی در ایران باقی ماندند و تهدید کرد که پرداخت کمک مالی به ایران را نیز معلق کند. در بهمنماه ۱۱۹۰ شمسی ژنرال ریتیشچف به سمت فرمانده نیروهای روس برگزیده و باب مذاکرات صلح با ایران گشوده شد. اوزلی و نمایندهاش جیمز موریر بهعنوان میانجی در مذاکرات نقش داشتند و پیشنهادهای متعددی به ژنرال ریتیشچف ارائه کردند که مورد موافقت او قرار نگرفت.
در مردادماه ۱۱۹۱ عباس میرزا ولیعهد و فرمانده ارتش ایران دست به تهاجم زده و لنکران را از تسلط روسها آزاد کرد. بعد از اینکه در شهریورماه ۱۱۹۱ اخبار غلطی مبنی بر اینکه ناپلئون مسکو را اشغال کرده به ایران رسید مذاکرات صلح متوقف شد.
در ۱۰ آبان ۱۱۹۱ در حالیکه ژنرال ریتیشچف در تفلیس بود ژنرال کوتلیاروسکی حمله غافلگیرانهای به قرارگاه ارتش ایران در اصلاندوز کرد که به متلاشی شدن نیروهای تحت امر عباس میرزا و قتل مستشار انگلیس او، چارلز کریستی، منجر شد.
همزمان با آغاز زمستان ۱۱۹۱ شمسی تهاجم ناپلئون به روسیه و محاصره مسکو با مشکلات جدی روبهرو شده و بالاخره به شکست فجیع ارتش فرانسه منجر شد. پیروزی روسیه در جنگ با فرانسه نفس تازهای به ارتش روسیه در جنگ با ایران دمید و باعث تعقیب سیاست تهاجمیتری علیه ایران شد. در زمستان ۱۱۹۱ شمسی قلعه دفاعی ایران در لنکران مجددا سقوط کرد و به این ترتیب روسیه مجددا بر منطقه طالش مسلط شد.
اگرچه فتحعلیشاه و ولیعهدش عباس میرزا خواهان تداوم جنگ بودند ولی درنهایت تسلیم فشارهای اوزلی شدند که به آنها اطمینان داد که باید بین دریافت کمکهای مالی از انگلیس و واگذاری سرزمینهای ایران به روسیه و ترک مخاصمه یکی را انتخاب کنند.
مصالحه در گلستان و عواقب آن طرفین درگیر در روستای گلستان واقع در منطقه قرهباغ ملاقات و مذاکره کردند: ژنرال ریتیشچف به نمایندگی از جانب دولت روسیه و ابوالحسن خان و اوزلی به نمایندگی از جانب حکومت ایران. سفیر کبیر انگلیس نهایت نفوذ خود را برای پیشبرد مذاکرات و درعینحال تامین منافع کشور متبوع خود بهکار گرفت در حالی که مفاد معاهده مورد مذاکره اساسا از طرف نماینده روسیه به ایران دیکته میشد.
بالاخره در ۲۰ مهر ۱۹۹۲ (۱۲ اکتبر ۱۸۱۳) معاهده گلستان در ۱۱ بند به امضای نمایندگان دو کشور رسید. براساس بند یکم طرفین متعهد به ترک مخاصمه و پایان درگیری و علامتگذاری مرزهای جدید شدند. مرزهای جدید براساس حدود سرزمینهای تحت تسلط طرفین در زمان پایان درگیریها تعیین شد.
نظر به اینکه وضعیت مرزی در منطقه طالش مورد مناقشه طرفین بود مطابق بند ۲ قرار شد کمیسیونی برای حل این اختلاف متشکل از نمایندگان دو کشور تشکیل شده و به آن رسیدگی کنند. ابهام در این بند و مذاکرات بیحاصل بر سر تعیین خطوط مرزی، زمینهساز جنگ بعدی شد که چند سال دیگر آغاز شد و با معاهده ترکمانچای مجددا به ضرر ایران خاتمه یافت. مطابق بند ۳ ایران حاکمیت تمامی سرزمینهای شمال رود ارس به غیر از نخجوان و ایروان را به نفع امپراتوری روسیه به رسمیت شناخت. این سرزمینها شامل گرجستان، مینگلری، چچنی، آبخازی، گنجه، قرهباغ، قبه، داغستان، باکو، دربند، شکی و مناطق دیگر میشدند. روسیه با تحمیل این معاهده به دو هدف رسید: از یک طرف سرزمینهای ایران را اشغال و از جانب دیگر ادعاهای عثمانی بر این مناطق را باطل کرد. طبق بند ۴ روسیه حق بهرسمیت شناختن و حمایت از ولیعهد منتخب پادشاه را کسب کرد و متعهد شد که به او در سرکوب مخالفان و رقبایش مساعدت کند. زبان مبهم این بند راه فراری برای روسیه فراهم کرد که از درخواست ایران برای نام بردن از عباس میرزا بهعنوان جانشین فتحعلیشاه سر باز زند. در واقع با این بند روسیه حق وتو برای تایید یا رد جانشین فتحعلیشاه را به دست آورد. براساس مدارک تاریخی این خواسته نه از جانب روسیه بلکه از جانب عباس میرزا مطرح شد تا خود را از انتقاد رقبا به دلیل شکست در جنگ و از دست دادن سرزمینهای ایران رها سازد و درعینحال تضمینی برای پادشاهی خود کسب کند – چیزی که با مرگ زودهنگامش به واقعیت نپیوست. باعث بسی سرافکندگی است که پادشاه قاجار و ولیعهد شکستخوردهاش در شرایط خفت و پذیرش مفاد معاهده گلستان به فکر خارج کردن رقبا از صحنه به کمک همان نیروی مهاجمی بودند که مدت ۹ سال با ایران جنگیده و حاصلخیزترین مناطق کشور را به تسخیر خود درآورده بود. این بند از معاهده رسما پای روسیه را به درون دربار گشود و حق آن را برای حمایت از این یا آن نامزد ولایتعهدی تضمین کرد. متقابلا انگلیس برای مقابله با نفوذ روسیه به تکاپو افتاد تا جای پای خود را در دربار محکم کند و به این ترتیب بود که دربار قاجاریه به صحنه رقابت نوکران دو قدرت استعماری تبدیل شد. بند ۵ معاهده به روسیه حق ورود کشتیهای تجاری به تمام بنادر ایران در دریای مازندران را اعطا کرد و در مقابل ایران را از حق داشتن کشتی جنگی در این دریا محروم ساخت.
بندهای ۶ الی ۱۱ به ترتیبات مربوط به تبادل اسرای جنگی – تعیین سفرا – مناسبات تجاری حقوق گمرکی میشد که موارد اقتصادی این معاهده تماما به ضرر اقتصاد ایران و به نفع تجار روس تنظیم شده بود. عواقب اقتصادی این بندها بعدها آشکار شد و به جرات میتوان گفت که افول ایران در دوران قاجار متعاقب اجرای بندهای اقتصادی معاهده گلستان شدت گرفته و اقتصاد صادراتی ایران تبدیل به اقتصاد وارداتی شد و درنهایت به فقر و تنگدستی بخش عظیمی از جامعه منجر شد.
قفقاز؛ رگ حساس ایران
ریشه تحمیل چنین معاهدهای به وصیتنامه پتر اول (که به اشتباه از او بهعنوان پتر کبیر نام برده میشود) بازمیگردد. او در بخشی از
وصیتنامه خود نوشته بود: «سرزمین قفقاز رگ حساس ایران است. همین که نوک نیشتر استیلای روسیه به آن رگ برسد، فورا خون ضعف از دلِ ایران بیرون خواهد رفت و چنان ناتوان خواهد شد که هیچ پزشک حاذقی نتواند آن را بهبود بخشد…» نوادگان پتر اول در اجرای وصیتنامه پدربزرگ خود، جنگهای روس با ایران را به راه انداختند و اینچنین بود که بخشهای بزرگی از سرزمین ایران به اشغال روسیه درآمد. البته در کنار آن نباید از غفلت و بیخبری سران قاجار و عقبماندگی جامعه ایران از علوم و فناوری نظامی آن زمان نیز غافل بود. معاهده گلستان باعث سرخوردگی وسیعی در جامعه شد که مدتی قبل با اعلام جهاد توسط بعضی روحانیون به شرکت در یک جنگ مقدس دعوت شده بودند. همزمان مخالفتهایی با مفاد این معاهده از جانب بعضی بزرگان مطرح شد که راه به جایی نبرد. یک دلیل این مخالفتها این بود که ارتش ایران تا قبل از شکست اصلاندوز نسبتا خوب عمل کرده بود ولی اتکا به کمکهای خارجی و انتظار بیش از حد از قوای رقیب اروپایی که بنا به مصالح خود وارد این مناقشه شده بودند را عامل شکست ایران تشخیص داده بودند.
ارزیابی غلط سران حکومت قاجار از قدرت و فناوری روسها، که میتوانستند در زمان فراغت از جنگ با کشورهای اروپایی بر منطقه قفقاز تمرکز کنند، و ارزیابی غلط نسبت به توانایی قوای ایران، که اساسا شامل سربازان غیرحرفهای و نیروهای بسیج شده توسط اقوام و قبایل میشدند، دو عامل مهم در شکست ایران به حساب میآمدند. یکی دیگر از عواقب معاهده گلستان نیز ابهام در تعیین مرزهای مورد اختلاف، بهخصوص در منطقه طالش بود. در صورتی که یکی از طرفین به مرزهای کشور دیگر تجاوز میکرد، مرزهای تعیینشده در معاهده گلستان میتوانست مورد بازنگری قرار گیرد. این شرایط در عمل زمینه را برای شعلهور ساختن آتش جنگ بعدی توسط روسیه فراهم میکرد زیرا از منظر استعمارگران روس، امضای معاهده گلستان تنها برای محکم کردن جاپایشان در جنوب قفقاز و به منظور تدارک برای تسخیر سرزمینهای دیگر در مسیر دستیابی به خلیجفارس و درنهایت هندوستان بود. این نقشه با جنگهای دوساله بین سالهای ۱۲۰۵ الی ۱۲۰۷ شمسی (۱۸۲۶-۱۸۲۸ میلادی) توسط قوای روسیه و تحمیل معاهده ترکمانچای به ایران به واقعیت تبدیل شد.