آخرین اخبارآذربایجاناخبارارمنستانایرانتحليل هاترکیهروسیهعمومیقره باغقفقاز جنوبی

پوتين و بازی بزرگ در قفقاز/تحلیل

برنامه رييس ‌جمهور روسيه برای منطقه چه بود؟

حقایق خبری قفقاز/ فروپاشی شوروی به عنوان يكی از دو قدرت مسلم جهان، جدی ‌ترين تحول سياسی بود كه حدود سی سال پيش غرور روس ‌ها را در هم شكست و روسيه كه وارث امپراتوری تزاری و نظام كمونيستی بود مجبور شد دست‌ كم ده سال در برابر تهاجم رقبای غربی حالت دفاعی به خود بگيرد. اما دشمنان زمان جنگ سرد به دليل تداوم «آنارشی» در نظام بين‌ الملل همچنان نسبت به روسيه بی ‌اعتماد ماندند و درصدد مهار هرچه بيشتر آن كشور به شيوه ‌های مختلف برآمدند.

كار به جايی كشيد كه بازيگران متعددی در حيات خلوت اين كشور وارد عمل شدند تا با تحركات سياسی، نظامی، امنيتی و اقتصادی در مناطق پيرامونی روسيه امكان بازيابی قدرت را از آن كشور سلب كنند و حتی در محاصره ژئوپليتيك قرار دهند. اما با پايان حكومت بوريس يلتسين و ظهور ولاديمير پوتين در صحنه سياسی فدراسيون روسيه ورق به كلی برگشت و با تلاش ‌های او روسيه به ‌تدريج رو به جلو گام برداشت و از طريق بازسازی و بسيج منابع ملی از انفعال خارج شد و در سياست خارجی و دكترين امنيت ملی خود حالت تهاجمي به خود گرفت.

در واقع روی كار آمدن پوتين با سياست مشت آهنين در برابر جدايی ‌طلبی، بازسازی و احيای قدرت و هويت روسيه، پايانی بر سير قهقرايی عقب‌ نشينی ‌ها بود. رهبر جديد روسيه بعد ها فروپاشی شوروی را «بزرگ‌ترين فاجعه قرن بيستم» ناميد و در راستای بازپس‌ گيری مواضع از دست رفته، طرحی نو در انداخت و به عنوان اولويت اول اين‌ بار ابتكار عمل را در محيط پيرامونی به دست گرفت؛ از خنثی كردن نفوذ غرب و ناتو در گرجستان گرفته تا زخمی كردن پيكره اوكراين به واسطه تجزيه آن كشور. همه اينها رفتار تهاجمی روسيه پوتينی  بود كه با هدف بازگشت اقتدار تزاری – و حتی كمونيستی- صورت می‌گرفت و بی ‌جهت نيست كه بسياری دوره جديد فرمانروايی روسيه را با دوران شكوه تزاری مقايسه می ‌كنند و سكاندار نظام جديد روسيه را «تزار جديد» لقب داده ‌اند.

با تثبيت قدرت پوتينسمی در روسيه، تسلط بر قفقاز جنوبی به عنوان دروازه جنوبی اوراسيا و شاهراه انرژی ‌های فسيلی در دستور كار استراتژيست ‌هاي روس قرار گرفت تا در فرصت مناسب به ضد حمله ‌ای برای باز پس ‌گيری منطقه و احيای نفوذ سنتی خود دست بزنند. كنترل اين منطقه برای روسيه به قدری حياتی بود كه آن كشور در صورت غفلت در بازی بزرگ جديد در آسيای مركزی در موضعی انفعالی قرار می ‌گرفت. جنگ دوم قره ‌باغ و بند بازی پوتين اين دستاورد بزرگ را برای روسيه به ارمغان آورد و رهبر روسيه با كنار زدن يا فريب بازيگران ديگر در بازی پيچيده قره ‌باغ بدون تحمل هيچ هزينه ‌ای به «پدرسالار» منطقه تبديل شد و اكنون به يمن زلزله ژئوپليتيك حاصله از جنگ 44 روزه، با استقرار نيرو های «حافظ صلح» خود در حال اعمال قدرت در اين منطقه است و هر گاه اختلافی بين طرفين مناقشه بروز كند سران آنها را به كرملين فرا می ‌خواند تا آنها پا از گليم خود فراتر نگذارند.

جالب اين كه پوتين در ايفای نقش انحصاری خود در مناقشه قره‌ باغ در نقش «ناجی» برای ارامنه و «داور» برای آذری ‌ها ظاهر شده و ژست صلح‌ طلبی به خود گرفته است. از طرف ديگر با دفاع از «حق تعيين سرنوشت» ارامنه قره ‌باغ از شركای غربی خود در گروه مينسك سازمان امنيت و همكاری اروپا دلجويی ميی كند كه به خاطر يكه‌ تازی در حل و فصل مشكل قره ‌باغ مورد مذمت قرار نگيرد.  بايد اعتراف كرد كه اين استاد سياست، جنگ دوم قره‌ باغ را با مهارت وصف ‌ناپذيری به گونه ‌ای مديريت كرد كه «پيروزی واقعی» نصيب روسيه بشود نه ديگران. درست است كه اكثر تحليلگران آذربايجان و تركيه را هم برنده و ارمنستان را بازنده جنگ تمام عيار معرفی می ‌كنند اما تحولات دو ماه اخير نشان داد كه هدف اصلی جمهوری آذربايجان و به تبع آن تركيه تامين نشده است.

در قره‌ باغ فقط جا به‌ جايی قدرت صورت گرفته و اين منطقه حساس درون خاك جمهوری آذربايجان در اختيار روسيه قرار گرفته است. افزون بر اين روسيه با حضور نظامی در منطقه و برعهده گرفتن نقش قيموميت برای ارامنه، جمهوری آذربايجان را در پيگيری احيای تماميت ارضی ناكام گذاشته است و همزمان سياست حفظ موازنه قوا بين آذربايجان و ارمنستان را پيش می ‌برد. پس مردم آذربايجان كه قريب به دو قرن سيطره تزاری و كمونيستی را تحمل كرده بودند با واقعيت‌ های جديدی رو به ‌رو شده ‌اند و با آغاز سيطره ‌ای از جنس جديد و اين‌ بار ژئوپليتيك در منطقه، قره ‌باغ كوهستانی را دوباره دست نيافتنی می ‌بينند و نگران مشت آهنين روسيه در تحولات آتی هستند. البته اين بدان معنا نيست كه ژئوپليتيك جنگ به نفع ارامنه تبديل شده است و آنها خود را برنده آن تصور كنند، بلكه جنگ 44 روزه ارمنستان را بيش از گذشته به روسيه وابسته كرد و ارامنه برای ادامه حيات خود چاره ‌ای جز تبعيت از خواست روسيه را ندارند.

در واقع آنها به خاطر محدوديت ژئوپليتيك انتخاب ديگری نداشتند و اتفاقا روس ‌ها طلبكار هم هستند كه اگر نظاره‌ گر می ‌بودند و در لحظه حساس و سرنوشت ‌ساز، جمهوری آذربايجان را مجاب به توقف جنگ نمی ‌كردند، ارمنستان همه ‌چيز را از دست می ‌داد. در بازی قدرت در منطقه، تركيه هم بر‌خلاف آنچه در ايران تحليل شد رو دست خورد و فايده آن كشور در قياس با هزينه ‌هايش قابل توجه نيست. تركيه به واسطه حمايت لجستيكی، مستشاری و سياسی در آزادسازی بخش بزرگی از اراضی جمهوری آذربايجان نقش ‌آفرينی كرد و مناقشه را از حالت انجماد بيرون آورد. اما با در نظر داشت واقعيت ‌های پساجنگ عقيده بر اين است كه حضور آن كشور در قفقاز و راهيابی به آسيای مركزی از طريق كريدور ترانزيتی صرفا با مجوز روسيه عملی خواهد بود.

همه اين موارد نشان می ‌دهد كه پوتين در مديريت تحولات قفقاز جنوبی در شرايط ايده ‌آلی قرار دارد و هيچ فرد ديگری قادر به اجرای سناريويی با اين دقت در منطقه نبود. او از مناقشه خاموش قره‌باغ سود برد و با بلا اثر كردن نقش بازيگران ديگر در عمق استراتژيك روسيه، به تنهايی صحنه‌ گردان منطقه شد و كشورش را به «آقا و صاحب» قفقاز تبديل كرد. اكنون چنين به نظر می ‌رسد كه پوتين با تامين هژمونی منطقه ‌ای روسيه جلوی همگرايی جمهوری آذربايجان و ارمنستان به اتحاديه ‌ها و پيمان ‌های غربی را گرفته است و در آينده با توسل به تهديد، ارعاب يا تطميع تلاش خواهد كرد آذربايجان را هم به عضويت در اتحاديه اقتصادی اوراسيا و سازمان پيمان امنيت دسته ‌جمعی تحت رهبری خود قرار دهد.

قهرمان نوراني درآباد، كارشناس ارشد مسائل اوراسيا

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا