آخرین اخبارآذربایجاناخبارایرانترکیهعمومی

روایت جانباز ترکیه ای دفاع مقدس از جبهه های جنگ/ مصاحبه

رزمنده و جانباز اهل ترکیه : «توکل، توسل و پشتکار از اصلی‌ترین رموز موفقیت رزمندگان اسلام در جنگ حق علیه باطل بود و ما نیز به وظیفه خود عمل کرده و در دفاع از حکومت شیعه اسلامی ایران پا به میدان رزم گذاشتیم.»

به گزارش پایگاه خبری حقایق قفقاز، هشت سال دفاع مقدس، رزمندگان و عاشقان بسیاری از پیر و جوان و حتی نوجوان ۱۳ ساله بسیار به خود دیده که با بصیرت و آگاهی والای خود و لبیک به فرمان امام راحل (ره) قدم در راه دفاع از مملکت و خاک خود گذاشتند.

برپایی نظام جمهوری اسلامی در کشور ایران سبب شد تا تمام شیعیان و عاشقان اهل بیت(ع) نیز ایران اسلامی را جزیی از خود دانسته و دفاع از انقلاب اسلامی را وظیفه شرعی و دینی خود بدانند و از هر جای دنیا که باشند برای دفاع از اسلام بشتابند.

یکی از این افراد، «حجت‌الاسلام عیسی مهدوی شباهت»، از شیعیان کشور ترکیه بوده که پس از شنیدن فرمان امام خمینی(ره) برای دفاع از اسلام و مبارزه با دشمنان با عشقی زایدالوصف به سمت ایران حرکت کرده و به سوی جبهه نبرد با دشمنان در هشت سال جنگ تحمیلی رفته و پاهای خود را در راه دفاع از اسلام از دست داده و به درجه جانبازی نایل گشته است.

داستان حضور این رزمنده و جانباز شیعه اهل ترکیه بصورت مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد:

-چه زمانی تصمیم به حضور در دفاع مقدس گرفتید و زمان حضور در جبهه چند سال داشتید؟

حجت‌الاسلام عیسی مهدوی شباهت: «اولین حضور من در دفاع مقدس به عملیات خیبر در سال ۱۳۶۱ باز می‌گردد و من آن زمان جوان ۱۸ ساله بودم که تصمیم گرفتم به ایران آمده و در جبهه نبرد حق علیه باطل شرکت کنم و وقتی ایثارگری‌های رزمندگان اسلام و شهدا را می‌دیدم هر روز عاشق‌تر می‌شدم که در میان این رزمندگان اسلام حضور داشته باشم.

من در آن زمان مقلد امام خمینی بودم و فتوای امام هم این بود که هر کس می‌تواند برای دفاع از اسلام آمده و به مبارزه با دشمنان اسلام بپردازد و پس از این فرمان امام راحل(ره) تصمیم به حضور در ایران گرفتم و بالاخره پس از چندین مرحله آمد و رفت توانستم مراحل اداری را به اتمام رسانده و وارد ایران شوم و سپس به سوی منطقه جنگی اعزام شده و در جبهه، آموزش‌های نظامی را دیدم و به لطف خدا توانستم در دفاع مقدس شرکت کنم.»

مهدوی ادامه می‌دهد: «محبت اهل بیت ما را در زمان جنگ کنار یکدیگر قرار داد و این محبت سبب شد تا من از کشور ترکیه به سمت ایران آمده و در کنار برادران ایرانیم به مبارزه با دشمنان اسلام بپردازم. هر جا ندای اهل بیت(ع) و اسلام است باید بدان جا شتافت و تنها عاملی که سبب اتحاد و همدلی شیعیان جهان می‌شود محبت اهل بیت(ع) است.»

وی با اشاره به برپایی نظام مقدس جمهوری اسلامی در ایران می‌گوید: «در هشت سال دفاع مقدس که بر حکومت اسلامی ایران تحمیل شد ما به وظیفه خود برای دفاع از انقلاب و حکومتی اسلامی که در ایران با درایت امام راحل برپا شده بود عمل کردیم و حضور در جنگ حق علیه باطل را وظیفه شرعی و دینی خود دانستیم و در این راه قدم گذاشتیم.

در زمان جنگ ایران با عراق، جوانانی از کشور ترکیه نیز به یاری ایران اسلامی آمده و در جنگ تحمیلی حاضر شدند و حتی دو تن از شهدای اهل ترکیه نیز در بهشت‌زهرا به خاک سپرده شده‌اند. هر کسی که عشق و محبت اهل بیت و خون امام حسین(ع) و حضرت علی و اهل بیت در رگ‌هایش بود نمی‌توانست بایستد و فقط ناظر باشد.»

-شما با اینکه زمان حضور در جنگ جوان ۱۸ ساله بودید و در کشور دیگری زندگی می‌کردید اما با بصیرت و آگاهی بالا به سمت ایران و دفاع از اسلام آمدید. چه چیزی سبب شده بود تا به این حد از آگاهی برسید؟

مهدوی: «بله درست است. من در زمان حضورم در دفاع مقدس بسیار جوان بودم. اما واقعیت این است زمانیکه به منطقه جنگی آمدم فضای بسیار متفاوتی را دیدم. عشق و ارادت خالص به خدا و اهل بیت(ع) را می‌توانستیم در جبهه و بین بسیجیان ببینیم. وقتی در منطقه جنگی حضور یافتم بسیجی‌های جوان و نوجوان کوچکتر از خود را دیدم که آنچنان آگاهی و بصیرت بالایی داشتند که در مقابلشان شرمنده می‌شدم.

جوانانی که هر وقت به عبادت و راز و نیاز با پروردگار می‌پرداختند فضای معنوی خاصی به‌وجود می‌آمد و آدمی از عبادت آنها فیض می‌برد. گویی هر یک از آن‌ها عارفانی بودند که سال‌های سال خالصانه به عبادت و راز و نیاز با معبود خویش می‌پرداختند.

این حد از عشق به اهل بیت و درستی و ایمان به خدا فقط در دفاع مقدس قابل مشاهده بود و وقتی وارد منطقه شدم دیدم که فرمانده در کنار بسیجی است و در اینجا گویی درجه‌ی افراد فرقی ندارد. از هر قشری که باشی و در هر لباس و درجه‌ای فقط به یک چیز فکر می‌کنی و آن هم دفاع از اسلام و عشق به اهل بیت (ع) و همین مساله نشان از حقانیت ما داشت و تنها عشق به اهل بیت توانسته بود ما را در کنار یکدیگر جمع کند.

برای این‌ که عشق به اهل بیت در بین جوانان، بسیجیان و رزمندگان اسلام در دفاع مقدس را برایتان بهتر بگویم یک خاطره‌ای از دوران حضورم در دفاع مقدس برایتان می‌گویم: در آخرین مرحله از عملیات خیبر، آقا مهدی باکری آمد و گفت که نیروهای دشمن درصدد عملیاتی هستند و ما باید به دو گردان تقسیم شده و به مقابله با آن‌ها بپردازیم و آرایش نظامی دشمن را به هم بزنیم.

ما نیز همانند دستور شهید باکری آماده مبارزه با دشمن شدیم و به دو گردان تقسیم شده و به محل عملیات اعزام شدیم. شهید باکری به ما گفت که این عملیات را باید هر چه سریع‌تر انجام دهیم و تا صبح نشده بازگردیم که اگر بازنگردیم یا شهید می‌شویم و یا اسیر دشمن خواهیم شد.

بالاخره زمان عملیات فرا رسید و به سمت دشمن حرکت کردیم و آنچنان ضرباتی به دشمن وارد ساختیم که ترس، جان دشمن را به لرزه در آورده بود. عملیات را که به پایان رساندیم بازگشتیم و یکی از همرزمان ما که همراه ما بود پس از طی مسیری گم شد و هر چه گشتیم نتوانستیم او را پیدا کنیم و با خود گفتیم که یا شهید و یا اسیر شده است.

نزدیک‌های صبح بود که دیدیم فردی به سمت ما می‌آید و کمی که نزدیکتر شد دیدیم بله، همان دوستمان است که فکر می‌کردیم شهید شده. پس از خوش و بشی که با هم کردیم از او پرسیدیم که در این مدت کجا بودی؟

وی گفت: من در طی مسیر از شما جدا شده بودم و راه را گم کرده بودم و هر چه تلاش کردم نتوانستم مسیر را پیدا کنم.

کمی خوابیده و نزدیک‌های صبح مجدد شروع به حرکت کردم تا راه را پیدا کنم و همین طور به دور خود می‌گشتم و هر چه تلاش کردم راه را نیافتم و با خود گفتم که یا به دست دشمن اسیر می‌شوم و یا اینکه شهید خواهم شد. در همین بین یاد دخترم افتادم که در زمان اعزام به جبهه به او قول داده بودم که به خانه باز خواهم گشت.

به اطرافم که نگاهی کردم. آتش‌هایی برپا شده بود و فضای عجیبی بود و لحظه‌ای این فضا را شبیه به مدینه دیدم و یاد حضرت فاطمه الزهرا(س) افتادم که در میان آتش درهای سوخته خانه بود و با گریه و زاری گفتم یا حضرت فاطمه الزهرا به تو توسل می‌کنم. من در مانده‌ام و راهی برای بازگشت ندارم، راه را برای من نشان بده و در همین اثنا که حال و احوال خوشی نداشته و به گریه و زاری و راز و نیاز می‌پرداختم، گویی کسی راه را برای من نشان می‌داد و به من می‌گفت که از کدام سمت حرکت کنم و من حرکت می‌کردم تا اینکه پس از طی مسیری دیدم که به سمت شما حرکت می‌کنم و این چنین توسل به اهل بیت(ع) مرا نجات داد.»

مهدوی شباهت، پس از تعریف این خاطره از زمان جنگ در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود گفت: «جوانان و رزمندگان اسلام در دفاع مقدس این چنین عشق و ارادتی به اهل بیت(ع) داشتند و توسل به آنان سبب موفقیت و پیروزی رزمندگان اسلام در جنگ حق علیه باطل شد.»

این رزمنده و جانباز دفاع مقدس ادامه می‌دهد: «امام راحل فرمود که انقلاب ما انفجار نور بود و این نوری که از ایران متجلی شده بود متصل به اهل بیت(ع) بود. کفار و دشمنان اسلام بسیار تلاش کردند تا این نور را خاموش کنند اما کورخوانده‌اند چرا که این نور، نور الهی است و به هیچ وجه خاموش نمی‌شود و وظیفه کنونی ما نیز این است که در برابر این کفار ایستادگی کرده و به دفاع از انقلاب اسلامی و مبارزه با دشمنان اسلام بپردازیم.»

-وظیفه کنونی جوانان در برابر خون شهدا و حفظ اسلام چیست؟

مهدوی: «هر کس در هر زمان و تاریخی وظیفه‌ ای دارد و در این زمان وظیفه داریم که از ولایت فقیه دفاع کنیم. دفاع از جمهوری اسلامی در تمام وصیت نامه‌های شهدا نیز موجود است و دفاع از آن دفاع از اسلام است. پس خیانت به جمهوری اسلامی خیانت به اسلام بوده و از همین رو حمایت از ولایت فقیه برای تمامی ما واجب است.

جوانان هم اگر می‌خواهند مسیر خود را گم نکنند، باید در کنار و پیرو ولی فقیه باشند و چنانچه در طول تاریخ دیده‌ایم هر کسی از ولی فقیه جدا شده، رسوا شده است.

جوانان و نسل حاضر اگر بخواهند به سعادت دنیوی و اخروی برسند و در مقابل خون شهدا شرمنده نباشند باید از ولی فقیه اطاعت کنند و پیرو آن باشند، چرا که ولی فقیه به ما عزت و شرف می‌دهد و عزت کنونی ما به‌دلیل وجود پربرکت ولی فقیه است.

من افتخار می‌کنم که در راه اسلام جانباز شده‌ام و امیدوارم که همچنان در راه خدمت به اسلام قدم بردارم و همان‌گونه که امام راحل فرموده بودند دفاع مقدس همانند دانشگاهی بود که لحظه به لحظه برای زندگی انسان درسی ماندگار بود و به همین دلیل حتما جوانان می توانند با ادامه دادن راه شهدا و رزمندگان اسلام به عاقبت به خیری برسند.»

منبع: فارس

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا