آذربایجاناخبارارمنستانروسیهگرجستان

قفقاز جنوبی چه واکنشی نسبت به دولت ترامپ نشان خواهد داد؟

در مقاله پیش رو، سه تن از کارشناسان موسسه «چاتم هاوس» انگلستان، آناهیت شیرینیان، زائور شیری اف و جورج مچدلیشویلی، به ارزیابی سناریوهای احتمالی سیاست خارجی دولت های قفقاز جنوبی در دوره ترامپ پرداخته اند. محور اصلی این متن، پاسخگویی به این پرسش اساسی است که در این دوره، ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان سیاست خارجی خود را در برابر رئیس جمهور جدید ایالات محتده، دونالد ترامپ، چگونه تنظیم خواهند کرد؟
به گزارش مرکز فرهنگی قفقاز به نقل از ایراس، در مقاله پیش رو، سه تن از کارشناسان موسسه «چاتم هاوس» انگلستان، آناهیت شیرینیان، زائور شیری اف و جورج مچدلیشویلی، به ارزیابی سناریوهای احتمالی سیاست خارجی دولت های قفقاز جنوبی در دوره ترامپ پرداخته اند. محور اصلی این متن، پاسخگویی به این پرسش اساسی است که در این دوره، ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان سیاست خارجی خود را در برابر رئیس جمهور جدید ایالات محتده، دونالد ترامپ، چگونه تنظیم خواهند کرد؟

ارمنستان
همزمان با تلاش جهان برای فهم این موضوع که ریاست جمهوری دونالد ترامپ چه معنایی برای نظم جهانی و امنیت در اروپا خواهد داشت، همین سوال در ارمنستان نیز پرسیده شده است. ایالات متحده کماکان سیاست مشخص و منسجمی در قبال قفقاز جنوبی ندارد و در دوره ریاست جمهوری ترامپ، بعید است این موضوع تغییر کند. در عوض، روابط واشنگتن با ایروان، باکو و تفلیس احتمالا در سایه پویش های گسترده تر منبعث از روابط ایالات متحده با روسیه، ترکیه، ایران و نیز تحولات خاورمیانه کم اهمیت تر خواهد شد. در این شرایط، برخی معضلات بالقوه ممکن است بر محیط ژئوپلتیکی ای که ارمنستان در آن فعال بوده، تاثیرگذار باشد.

برخوردهای همسایگی
در حالی که به لحاظ نظری و تئوریک، ایروان از روابط بهبودیافته واشنگتن و مسکو منتفع خواهد شد، چنین بحثی فاقد مبنایی درست خواهد بود، اگر این بهبود روابط، نتیجه بده بستانی میان دو طرف باشد که در اثر آن، اعمال قدرت روسیه در خارج نزدیک باعث تحدید حاکمیت جمهوری های پساشوروی گردد. برعکس، تشدید تنش ها میان ایالات متحده و روسیه (و غرب و روسیه) فضای مانور سیاست خارجی ارمنستان را محدود می سازد. با توجه به افول قدرت اقتصادی روسیه در نتیجه تحریم های اعمالی علیه این کشور، کاهش قیمت نفت و ناکامی در اصلاحات در سطح این کشور، عملکرد اقتصادی ارمنستان نیز بالتبع تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.

دومین معضل برای ارمنستان، رویکرد تقابلی رئیس جمهور آمریکا در قبال ایران و حمایت وی از محور ضد ایرانی اعراب به رهبری عربستان سعودی است. توافق هسته ای سال ۲۰۱۵ و لغو تحریم های ایران، فرصت های جدیدی در برابر ارمنستان به منظور تعمیق روابط با همسایگان خود و نیز تنوع بخشی به سیاست های خارجی، امنیتی و انرژی قرار داد. با توجه به آنکه توافق هسته ای چندجانبه در اثر پایبندی دیگر طرف ها به این توافق، فرو نخواهد پاشید، لفاظی های جنگ طلبانه ترامپ در خصوص ایران صرفا به رقابت های منطقه ای دامن زده که به هیچ روی در راستای منافع ارمنستان نیست. این امر باعث خواهد شد تا فضا برای لابی های متعدد در واشنگتن مجددا فراهم شده تا از این طریق، از همکاری ارمنستان با آمریکا که بر مبنای همکاری تهران و ایروان بنا شده، ممانعت بعمل آورند. در چنین روایت ها و تحولاتی، معمولا ایستادگی های ارمنستان در برابر خصومت های جمهوری آذربایجان و ترکیه، با ایران مقایسه می شود. به عبارت دقیق تر، با توجه به منابع هیدروکربنی جمهوری آذربایجان به عنوان یک مشوق، این امر می تواند به عنوان تلاشی برای جلب نظر آمریکا به سمت ترکیه و جمهوری آذربایجان و دوری از ارمنستان تعبیر شود.

عوامل ورای ریاست جمهوری ترامپ
این عوامل در سطح گسترده پیش از ریاست جمهوری ترامپ نیز وجود داشتند و دولت ارمنستان نیز ملزم به مقابله با این معضلات بود. افزون بر این، تردید و بدبینی کلی ای در خصوص این موضوع وجود دارد که با توجه به مخالفت های دموکرات ها و جمهوریخواهان بدبین به ترامپ، تا چه میزان رویکردهای رئیس جمهور کنونی ایالات متحده در سیاست خارجی و امنیتی واقعی این کشور بازتاب خواهد یافت. در این خصوص، مجموعه تحریم های جدید که کنگره برغم ناراحتی ترامپ علیه روسیه اعمال کرده، موید این موضوع است. به نظر می رسد که سیاست ایالات متحده در قبال قفقاز جنوبی از طریق وزارت خارجه و کنگره این کشور پیاده سازی و اجرا گردد.

دیگر عامل این است که روابط پویای آمریکا و ارمنستان مبتنی بر پیوندهای تاریخی و ۵/۱ میلیون دیاسپورای ارمنی است که در آمریکا زندگی می کنند. منافع آن ها که بطور گسترده ای همپوشان با منافع دولت ارمنستان است، بواسطه نمایندگان منتخب و گروه های لابیِ نهادینه­شده در نظام تصمیم گیری آمریکا بازتاب می یابد. لابی ذی نفوذ ارمنستان از کانال کنگره آمریکا کماکان بر سیاست این کشور در قبال موضوعات مورد نظر ارمنستان تاثیر گذاشته و دو کشور را به سمت گسترش همکاری ها سوق می دهد.

چشم اندازها برای تعامل منطقه ای ایالات متحده
جدیدترین مشارکت و تعامل ایالات متحده در منطقه، حمایت از تنش زدایی میان ارمنستان و ترکیه در طول سال های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ میلادی بود که در نهایت بنا به ملاحظات ژئوپلتیکی و در نتیجه عدم مشارکت واشنگتن در تحولات منطقه از آن زمان، رو به ضعف نهاد. در حال حاضر، واشنگتن احتمالا تلاش خواهد نمود تا نقش آفرینی خود در منطقه را در قالب چارچوب گروه مینسک سازمان همکاری و امنیت اروپا در فرایند حل منازعه ناگورنو قره باغ افزایش دهد. افزایش نقش آمریکا در قفقاز جنوبی به معنای کاهش احتمال جنگ و ایجاد موازنه در برابر برتری روسیه در سطح منطقه خواهد بود. ایروان باید رایزنی های خود با واشنگتن را آغاز نموده تا مطمئن گردد که اگر و هنگامی که ایالات متحده به منطقه بازگشت، حضور این کشور متناسب با حضور روسیه بوده و توازنی میان قدرت ایروان و باکو ایجاد نماید.

احیای روابط ارمنستان و ایالات متحده
برای ایروان، عدم بهره مندی ایالات متحده از راهبردی در قبال ارمنستان و نیز تردید در سیاست خارجی آمریکا، الزاما مقولات نامناسبی به شمار نمی آیند، چرا که این فرصت را در اختیار ارمنستان قرار می دهد تا ابتکارعمل در اختیار ایروان قرار گرفته و این کشور همکاری های تاکتیکی با واشنگتن را گسترش بخشد.

در طول چند سال گذشته، روابط ارمنستان و ایالات متحده فراتر از حوزه های سنتی همچون به رسمیت شناختن قتل عام ارمنیان و امنیت منطقه ناگورنو قره باغ حرکت کرده و شاهد توسعه در دیگر حوزه ها بوده است. امضای «موافقتنامه چارچوب تجارت و سرمایه گذاری» در سال ۲۰۱۵ میان دو کشور، دورنمای جدیدی را برای افزایش تجارت متقابل و نیز سرمایه گذاری آمریکا در ارمنستان بخصوص در حوزه های فناوری اطلاعات و انرژی متصور شده است.

سفیر آمریکا در ارمنستان در ماه می ۲۰۱۷ خبر از احتمال سرمایه گذاری ۸ میلیارد دلاری ایالات متحده در توسعه بخش انرژی تجدیدپذیر ارمنستان داد که در صورت تحقق، تاثیرات فوق العاده ای بر تنوع بخشی و استقلال انرژی ارمنستان، همکاری انرژی با ایران و گرجستان و بطور کلی جایگاه منطقه ای این کشور خواهد گذاشت. این امر همچنین می تواند سرمایه بیشتری را به سمت ارمنستان جلب کند، چنانکه تعهدات فرانسه و آلمان این گونه نشان می دهد. به جهت آنکه نتایج بلندمدت سرمایه گذاری آمریکا احتمالا می تواند اهمیت ژئوپلتیکی برای کاهش وابستگی انرژی این کشور به روسیه ایجاد نماید، مسکو احتمالا به این موضوع واکنش نشان خواهد داد. ایروان باید حداکثر تلاش خود را برای از میان برداشتن موانع داخلی و خارجی و فراهم ساختن شرایط سرمایه گذاری بکار بندد.

بدبینی نسبت به سیاست های دولت ترامپ احتمالا ادامه خواهد داشت. ایروان به جای انتظار برای تدوین رویکرد شفاف تر ایالات متحده در قبال منطقه باید بطور فعالانه با مقامات دوستدار ارمنستان در وزارت خارجه آمریکا، کنگره و کاخ سفید تعامل نماید. در طول ربع قرن گذشته، جامعه ارمنی-آمریکایی، تلاش ها و منابع زیادی صرف تعمیق روابط ارمنستان و آمریکا برغم محدودیت های ژئوپلتیکی نمودند. هم اکنون، توپ در زمین ارمنستان است و باید تلاش نماید تا این روابط به سطح بالاتری انتقال یابد.

جمهوری آذربایجان
برغم ترجیح نخبگان آذربایجانی به پیروزی هیلاری کلینتون در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به جهت تجارب دست اول وی در منطقه قفقاز جنوبی، دولت جمهوری آذربایجان بصورت علنی نسبت به پیروزی جمهوریخواهان ابراز نگرانی نکرد. روابط ایالات متحده و جمهوری آذربایجان از سطح بسیار مطلوب و خوبی در دوران ریاست جمهوری جورج بوش برخوردار بود و این گونه تصور می شد که جمهوریخواهان فهم بهتری از تنش و منازعه ناگورنو قره باغ دارند، چرا که تاریخ نشان داده واشنگتن خون جدیدی به رگ های فرایند منازعه تزریق کرده بود. سوال و مشکل اصلی در خصوص دونالد ترامپ، لفاظی های وی علیه مسلمانان و پیش بینی ناپذیری رویکرد وی در قبال ایران، روسیه و دیگر کشورهای پساشوروی بود.

همزمان با کاهش تدریجی تنش ها از زمان مراسم سوگند دونالد ترامپ، رویکرد باکو در قبال دولت جدید آمریکا ویژگی مثبت تر و بهتری یافته است. سایه موضوعات قدیمی حقوق بشر بر سر روابط دوجانبه باعث تصویب لایحه تحریم هایی با حمایت دو حزب آمریکا با هدف مسئولیت پذیری آذربایجان در خصوص موضوعات حقوق بشری خود بوده است. اگرچه لایحه «دموکراسی ۲۰۱۵» جمهوری آذربایجان هیچ گاه تصویب نشد، تحریم های اعمالی آمریکا نگرانی هایی را نزد نخبگان آذربایجانی ایجاد نمود.

تصور جمهوری آذربایجان بر این بود که تمرکز دولت اوباما بر دموکراسی و حقوق بشر به معنای مداخله در امور داخلی این کشور است. این موضوع دقیقا مغایر بود با اعلام ترامپ مبنی بر آنکه “ایالات متحده دیگر در امور داخلی کشورهای مسلمان مداخله نخواهد کرد”؛ اظهارنظری که الهام علی اف، رئیس جمهور آذربایجان، آن را “تنها سیاست درست” خطاب کرد.

با این حال، پیشنهاد حذف بودجه ۷۱۶/۷ میلیون دلاری آژانس توسعه بین المللی آمریکا (USAID) به عنوان آخرین نهاد غربی فعال در حوزه توسعه در آذربایجان و عامل حیات جامعه مدنی در این کشور بود که در صورت تایید این پیشنهاد، پیام آشکاری است مبنی بر اینکه واشنگتن هیچ منافعی در جمهوری آذربایجان ندارد.

سیاست فعالانه گزینشی
با این حال، باکو خواستار حمایت ایالات متحده در دو حوزه ناگورنو قره باغ و سیاست های انرژی است. ایالات متحده یکی از اضلاع اصلی گروه میانجی مینسک است. رویکرد دولت قبلی آمریکا شامل حفظ وضعیت کنونی و حمایت از فرایند «تجدید حیات» به رهبری روسیه بود. باکو به ویژه با توجه به نقش مستحکم آمریکا در اصول مادرید، علاقه ای به این رویکرد واشنگتن نداشت. در چارچوب اصول مادرید، برخی سوالات و مسائل در خصوص حل و فصل منازعه و تنش ناگورنو قره باغ از سوی ارمنستان و جمهوری آذربایجان مورد موافقت قرار گرفت، اما نظر به آنکه برخی از دشوار ترین سوال ها و معضلات بی پاسخ و راه حل باقی ماند، هیچ گاه به یک سند مبنایی برای توافق صلح تبدیل نشد. با وجود همه این مسائل، این فرایند دستاورد اصلی دولت بوش به شمار می آید، چرا که این فرایند پیچیده رهبری تاریخی روسیه بر منطقه را به چالش کشاند و مسکو را ملزم ساخت تا آمریکا را به عنوان یک بازیگر برابر با خود در رهبری گروه مینسک به رسمیت بشناسد.

با این وجود، تا همین اواخر، ایالات متحده صرفا نمایندگان غیردائم در گروه مینسک داشت و انتصاب رئیس جدید دائمی فی نفسه به معنای التزام و تعهد جدی این کشور به حیات بخشیدن مجدد به این فرایند تلقی نمی شد. در طول چند سال گذشته، ایالات متحده در قالب گروه مینسک ترجیح می داد بر همکاری فنی سطح پایین خود با روسیه تمرکز نماید و خوشنود از آن بود که به مسکو اجازه داده ابتکارعمل میانجیگری ها را در دست بگیرد. بخشی از این بدین دلیل بود که دیگر منازعات بخصوص بحران اوکراین به عنوان موضوعی تعیین کننده در روابط آمریکا/غرب با روسیه ظهور کرد. البته، ایالات متحده همان میزان توجهی را که صرف اوکراین نمود، برای بحران ناگورنو قره باغ اختصاص نداد، اما هرگونه اقدامی در این راستا، بهبود روابط باکو با واشنگتن را تقویت خواهد نمود.

باکو همچنین خواستار مشارکت ایالات متحده در تامین مالی پروژه های نفت و گاز و حضور کمپانی های انرژی این کشور در آذربایجان است. خطوط لوله کنونی جمهوری آذربایجان بطور گسترده ای نتیجه سیاست های واشنگتن در دهه ۱۹۹۰ است، اما آن دهه خیلی وقت است که پایان یافته و باکو کماکان نمی تواند خود را در این خصوص قانع کند. افزون بر این، در حال حاضر این نگرانی وجود دارد که تحریم هایی که گسترش یافته است، شرکت های روسی فعال در پروژه های انرژی جمهوری آذربایجان را نیز شامل شود. شرکت لوکویل روسیه، ده درصد از سهام کنسرسیوم شاه دنیز آذربایجان را در اختیار دارد که در صورت اجرای تحریم ها، تهدیدی برای کریدور جنوبی گاز به شمار می آمد. با این حال، مفاد تحریم ها تغییر کرد و شرکت های روسی تحریم شده ای که حداقل ۳۳ درصد از سهام یک پروژه را در اختیار داشته باشند، آن پروژه شامل تحریم های جدید می شود.

پویش های منطقه ای پیچیده
در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، اهمیت راهبردی باکو برای واشنگتن به محض دستیابی به توافق هسته ای با ایران کاهش یافت. همچنین، از حیث تبدیل تقابل ها به همکاری، این امر به نفع روابط باکو و تهران نیز بود. بطور مشابه، اهمیت باکو به عنوان مسیر تامین کمک های انساندوستانه به افغانستان از سوی ناتو و نیروهای آمریکایی دیگر آن اهمیت سابق را نداشت. اگرچه دولت ترامپ اعلام کرد که چندین هزار سرباز دیگر در افغانستان مستقر خواهد ساخت، ژنرال جوزف دانفورد، فرمانده ستاد مشترک ارتش ایالات متحده تصدیق کرد که “نیازی به افزایش دسترسی ها از مسیر جمهوری آذربایجان نمی بیند”.

چالش دولت ترامپ با توافق هسته ای ایران می تواند برای باکو دردسرآفرین باشد، پویش های منطقه ای را به خطر انداخته و بدون دست یافتن به هر گونه امتیاز ارزشمندی از آمریکا، شرایط را به دوره قبل و تقابل با ایران بازگرداند. آنچه که باکو تمایل به تماشای آن دارد، اندکی تعامل بیشتر آمریکا در منطقه به منظور به چالش کشیدن نفوذ گسترده روسیه است. تلاش جمهوری آذربایجان به بهبود روابط با روسیه به قیمت کاهش سطح روابط خود با غرب در سال گذشته نتیجه معکوس داشت. به عنوان مثال، یک مجموعه بزرگ دیاسپورای آذربایجانی در مسکو تعطیل شد و نخبگان سیاست خارجی روسیه در اظهارنظرها و بیانیه های خود، موضع سخت تری نسبت به جمهوری آذربایجان اتخاذ نمودند.

بخشی از این مشکل همچنین ریشه در تلاش های آذربایجان مبنی بر بهبود روابط دوجانبه با مسکو به قیمت کاهش روابط باکو با غرب بود. خصومت این کشور با آمریکا و اتحادیه اروپا بخشی از تلاشی بود که که از سال ۲۰۱۴ با هدف جلب نظر روسیه آغاز شد، اما این تلاش ها منتج به ظهور انتظارات اغراق آمیز از حمایت روسیه در خصوص حل منازعه ناگورنو قره باغ گردید. چند ماه پس از جنگ چهار روزه در آوریل ۲۰۱۶ و هنگامی که مسکو صریحا اعلام کرد که به دنبال تجدید مذاکرات نیست، امیدها نسبت به مسکو از هم فروپاشید.

در غیاب یک رویکرد جامع، حمایت مقطعی ایالات متحده از جمهوری آذربایجان در خصوص موضوعات خاص صرفا باعث به خطر انداختن روابط نسبتا با ثبات باکو با تهران و مسکو خواهد شد. هر دو کشور ایران و روسیه، حمایت آذربایجان از لفاظی های واشنگتن را غیرقابل قبول می دانند.

از زمان روی کارآمدن دونالد ترامپ، آنچه باکو بسیار مشتاق به دریافت آن است، پیامی آشکار در خصوص سیاست واشنگتن در قبال جمهوری آذربایجان و اجرای سازوکاری برای مباحثه و قوام بخشیدن به روابط دوجانبه است. جدای از عقب نشینی آمریکا از موضوعات حقوق بشری و کمک های توسعه ای، تاکنون اقدام مشخصی در سطح روابط دوجانبه صورت نگرفته است. عقب نشینی ایالات متحده بعید است که تغییر کند، مگر آنکه رویکرد مشخصی با محوریت مهار نفوذ روسیه و ایجاد توازن در برابر فعال بودن تهران در سطح منطقه تدوین گردد. از این رو، با توجه به آنکه اتحادیه اروپا، بازیگری قوی در موضوعات امنیت منطقه ای به نظر نمی آید و از آنجا که ترکیه نقش توازن گر در برخی موضوعات منطقه ای را ایفا می کند، اما دنباله رو مسکو در دیگر موضوعاعت منطقه ای همچون سیاست های انرژی است، از نظر باکو هیچ جایگزینی برای آمریکا وجود ندارد. نخبگان ترکیه در سال های اخیر، لفاظی هایی علیه غرب داشته اند که نشان از تغییر محسوس نقش قبلی خود به عنوان پل اتصال غرب به شرق است. رویکرد دونالد ترامپ به توافق هسته ای ایران و تشدید تحریم ها علیه روسیه در غیاب مشارکت واشنگتن در امنیت منطقه ای به مثابه تهدید جدیدی برای پویش منطقه ای خواهد بود. این امر احتمالا بیش از پیش نقش آمریکا در قفقاز جنوبی را (به قیمت افزایش نفوذ روسیه و یا ایران در سطح منطقه) کاهش خواهد داد.

گرجستان
در سطح کشورهای قفقاز جنوبی، گرجستان تنها کشور دموکراتیک و طرفدار غرب به معنای واقعی کلمه است. در برخی معیارهای دموکراسی سازی همچون شفافیت و فساد، رتبه گرجستان از برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا بالاتر است. گرایش غرب گرای سیاست خارجی گرجستان، این کشور را محبوب ایالات متحده و اروپا کرده، اما همچنین از زمانی که ولادیمیر پوتین، روسیه را متعهد به ممانعت از پیوستن همسایگان خود به بلوک غرب نمود، باعث شده تا تفلیس هدف خشم مسکو قرار گیرد.

موفقیت دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری، گرجستان را مضطرب ساخت. برای تفلیس، ایالات متحده، نیروی موازنه کننده اصلی روسیه به حساب آمده و حضور قاطع واشنگتن، کارآمدترین ضامن (حتی بیش از ناتو) برای موجودیت گرجستان می باشد. بی تجربگی ترامپ در خصوص سیاستگذاری بین المللی باعث شد تا وی گزینه دوم مطلوب گرجستان در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶ باشد (اگرچه چنین انتظاری در خصوص باراک اوباما در برابر جان مک کین در سال ۲۰۰۸ گفته می شد).

زمستان نارضایتی
یکی از برداشت های اولیه و زودهنگام گرجستان این تصور بود که رویکرد ترامپ و دولت وی به روابط بین الملل، تجارت محور خواهد بود. گرجستان به دلیل مساحت کم و اقتصاد ضعیف، دارایی ارزشمندی برای ترامپ به حساب نمی آید و از این رو این کشور می تواند قربانی روابط بهتر واشنگتن با مسکو شود.

همفکری و همدلی آشکار میان دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین بیش از پیش بواسطه جهالت عیان ترامپ نسبت به روابط بین الملل در هم آمیخته شد. علاوه بر این، اظهارات مردد ترامپ در خصوص ناتو منبع دیگری برای نگرانی گرجستان بود، چرا که به لحاظ تاریخی سیاست های واشنگتن در قبال منطقه قفقاز جنوبی زمانی بسیار موفقیت آمیز بود که در هماهنگی با اتحادیه اروپا و قدرت های اصلی اروپایی تنظیم و اجرا می شد. حمایت قاطعانه آمریکا از پروژه خط لوله باکو-تفلیس-جیحون در اجرای موفقیت آمیز این پروژه نقش داشت و این حمایت، تهاجم روسیه به گرجستان در سال ۲۰۰۸ را متوقف ساخت و متعاقب آن، ایالات متحده کمک های نهادی و اقتصادی در اختیار تفلیس قرار داد که به تحول این کشور به یک دولت دموکراتیک مدرن کمک کرد و تمامی این ها صرفا مثال های اندکی از تاثیرات سودمند روابط قوی فراآتلانتیکی برای منطقه است.

چندان که به نظر می رسید، بد نبود
چند ماه اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ بیانگر آن بود که برغم هرگونه لفاظی ها، دولت آمریکا در کنترل روسیه قرار ندارد. سیاست آمریکا در قبال روسیه (اگر چنین سیاستی وجود داشته باشد)، در واکنش به دستکاری ادعایی سیستم انتخاباتی از سوی روسیه، سخت تر و دشوارتر شد. به نظر می رسد، واشنگتن به سمت تطبیق خود با منافع روسیه حرکت نخواهد کرد.

در چارچوب روابط دوجانبه، تلاش های دیپلماتیک گسترده ای را صرف این موضوع کرد که نخست وزیر و وزیر امور خارجه این کشور جزو نخستین مقاماتی باشند که رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه آمریکا، مایک پنس، معاون رئیس جمهور، نمایندگان اصلی و کلیدی کنگره و نهایتا شخص رئیس جمهور را ملاقات نمایند. مایک پنس در ماه جولای ۲۰۱۷ از تفلیس دیدار داشت و سفر وی مقارن با آغاز مانور نظامی بزرگ «شریک جدید» با حضور ۲۸۰۰ نیروی نظامی به رهبری آمریکا در مدت دو هفته بود. مایک پنس در سخنرانی خود در جمع سربازان گرجستانی اظهارات صریحی علیه تجاوزها و تهاجمات روسیه بر زبان جاری ساخت. دو کشور «موافقت نامه کلی امنیت اطلاعات» را به امضا رساندند که مبنای حقوقی تبادل اطلاعات پنهان میان دو طرف را فراهم ساخته و ظرفیتی در راستای همکاری های ضدتروریستی به حساب می آید. این توافق به نوعی نقطه عطف همکاری های اطلاعاتی دو کشور تلقی می گردد.

کنگره آمریکا که اخیرا حمایت همه جانبه خود را از گرجستان اعلام کرده بود، چندین طرح قانونی را به تصویب رسانید که یکی از آن ها، دولت آمریکا را از ارائه کمک های مالی به دولت هایی که آبخازیا و اوستیای جنوبی (مناطق تحت اشغال روسیه) را به عنوان دولت های مستقل به رسمیت بشناشد، منع کرده است.

در مجموع، به رغم برخی نشانه های امیدوارکننده، علت هایی برای نگرانی و واهمه نیز وجود دارد. مسئولین چندین پست مهم در وزارت خارجه آمریکا هنوز مشخص نشده و مشخص نیست که رویکردهای سیاسی این بازیگران کلیدی، حمایت از گرجستان خواهد بود و یا به دنبال مصالحه با روسیه هستند؟

نویسندگان: آناهیت شیرینیان، زائور شیری اف و جورج مچدلیشویلی – تحلیلگران موسسه چاتم هاوس (Chatham House) انگلستان

منبع: مؤسسه سلطنتی روابط بین‌المللی انگلستان (چاتم هاوس)
«آنچه در این متن آمده به معنی تأیید محتوای تحلیل نویسندگان از سوی « این موسسه» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعکاس نظرات تحلیلگران غربی منتشر شده است»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا