تحليل ها

دلایل افول عشق به وطن در بین جوانان جمهوری آذربایجان

کامل ولی نریمان اوغلو: «کم ارزش شدن و در درجه دوم اهمیت قرار گرفتن عشق به وطن در جمهوری آذربایجان دلایل چندی دارد»

چرا جوان آذربایجانی برای آزادی سرزمین های اشغالی خود به دنبال کسب ثواب برای آخرت خود نیست و در کشورهای دیگر به دنبال این کار است؟ ملت آذربایجان که به ملتی مبارز و غیور در دنیا مشهور است، چرا روحیه ی وطن دوستی خود را از دست داده است؟

پروفسور کامل ولی نریمان اوغلو استاد دانشگاه «آیدین» استانبول و از جامعه شناسان و اسلام شناسان آذربایجانی مقیم ترکیه، در جواب به سوالات فوق در مصاحبه با سایت «مساوات. کام» می گوید: «آذربایجان که 20% از سرزمین هایش را از دست داده است و یک میلیون نفر از شهروندان آن آواره ی جنگی هستند و با مشکلات جدی سیاسی و اجتماعی دست و پنجه نرم می کند در حال حاضر، وضعیت متناقضی دارد و در پارادوکس به سر می برد. از یک سو، سعی دارد به عنوان کشوری اروپایی مطرح و دیده شود، دارای آسمان خراش های متعددی است و ثروت مندان آن زندگانی پرطمطراق و مجللی دارند و از طرف دیگر، در میان فقر و فلاکت غوطه ور است. دارندگان زندگانی مجلل حتی 5 درصد مردم آذربایجان را هم تشکیل نمی دهند. مابقی مردم آذربایجان از دور نظاره گر چراغانی ها و تجملات باکو هستند. من در سفر اخیر خود به باکو شاهد بودم که ندارها و تهی دستان در مرکز باکو وجود نداشتند و دیده نمی شدند. کوچه های مرکزی باکو یکی پس از دیگری تخریب می شود و ساکنان آن ها به اطراف باکو کوچ داده می شوند. مرکز باکو به ثروت مندان اختصاص دارد. یک فرد متمول شاید 100 و شاید هم 1000 باب منزل و خانه در مرکز باکو دارد. وقتی در مرکز باکو به گشت و گذار پرداختم و مناظر آن را نظاره کردم متوجه شدم که این افراد ثروت مند و متمول از مشکلات آذربایجان بی خبر هستند. مشکلات آذربایجان قطعاً مشکلات آن ها نیست. مشکل آنان صرفاً این است که باکو را همانند پاریس ببینند و در چنین شهری و محیطی زندگی کنند. در زندگی آن ها چیزی و مشکلی به نام اشغال سرزمین های آذربایجان وجود ندارد.

بسیاری از سیاست مداران ما هم غیر از شعارهای توخالی هیچ اقدام و فعالیت مثمرثمری در راستای آزادی سرزمین های قره باغ انجام نمی دهند. دوست داران دروغینِ وطنِ بسیاری در میان این سیاست مداران وجود دارد. آن ها فقط حرف می زنند. به اعتقاد من، عشق به وطن و عشق به مردم دغدغه ی اصلی این سیاست مداران نیست در صورتی که باید این ها اصلی ترین دغدغه ی دولت مردان و سیاست مداران ما باشد. از این رو، این که چرا عشق به وطن در آذربایجان چیز کم ارزشی شده است و در درجه ی دوم اهمیت قرار دارد، به راحتی قابل فهم می باشد. آذربایجان با بحران معنوی رو به روست. بخش اعظم مردم آذربایجان به دنبال سیر کردن شکم خود هستند. اگر پزشکان و معلمان در این کشور نمی توانند حداقل حقوق را که بتواند کم ترین احتیاجات آن ها را برآورده کند دریافت کنند، این فرد مجبور است صرفاً به فکر سیر کردن شکم خود باشد. حل این مشکلات که سالیانی است روی هم جمع شده است، وقت بسیاری از مردم آذربایجان را در زندگی روزمره ی شان می گیرد. از این رو، آنان از فکر کردن به مسائل مهم در زندگی شان و در کشورشان نظیر مشکل قره باغ و دغدغه ی آزادی آن باز می مانند.

نقش رسانه ها به ویژه کانال های تلویزیونی ما در این زمینه هم بسیار حساس می باشد. متأسفانه، کانال های تلویزیونی جمهوری آذربایجان هیچ برنامه ای که دارای اطلاعات سودمند و مفید برای مردم باشد، پخش نمی کنند بلکه با پخش برنامه های مبتذل و بسیار سطح پایین، جامعه را از درون به تباهی می کشند. امرزوه، مردم آذربایجان هیچ کدام از واقعیت هایی را که در زندگی روزانه اش وجود دارد و در جریان است، در شبکه های تلویزیونی مشاهده نمی کند. نه فساد و رشوه را که مردم را مثل خوره از درون می خورد، نه خودسری ها در ارتش و نه مشکلاتی که سالیانی است در سیستم بهداشت و آموزش وجود دارد. این شبکه ها وقتی هم مشکلی را بیان و مطرح می کنند سعی می کنند ریشه و علل به وجود آمدن آن را لاپوشانی کنند.

علاوه بر دلایل داخلی، مشکلاتی که آذربایجان با آن ها دست به گریبان است، تحت تأثیر و در دایره ی نفوذ کشورهای ذی نفع قرار گرفتن این کشور می باشد. نفت، بلای جان آذربایجان شد. نفت، مانع استقلال کشورمان شد. بعد از استقلال کشور تا به امروز هم مانعی در راه تحقق و پیش گامی دموکراسی در کشور شده است. چه برای روسیه و چه برای غرب، آذربایجان محل کسب درآمد می باشد. از این رو، برای برقراری دموکراسی در آذربایجان هیچ مرکز قدرت بین المللی اقدام نمی کند. روسیه هم که کلید مناقشه ی قره باغ را محکم در دستش نگه داشته است می خواهد آذربایجان را تابع خود کند. بنا به این دلایل، هم غرب و هم روسیه می خواهند عزمِ آزادی و عشق به وطن را که در طول تاریخ در آذربایجان وجود داشته است از بین ببرند. امید آذربایجان در این خصوص باید تنها به خودش باشد. عزم و اراده ی مبارزه باید از مدارس به کودکان یاد داده شود و این بسیار واجب و ضروری می باشد. ادبیات ما باید در خدمت این هدف باشد. روشن فکران ما باید این موضوعات و مسائل را به موضوعات روز تبدیل کنند. اگر دوایر ذی نفع، فساد و رشوه ی موجود در مدیریت کشور و خودسری ها مانع ما هستند و اراده ی مردم ما را به صلیب می کشند، جامعه ی ما باید علیه آن ها متحد شود. در غیر این صورت، این مشکلات تا زمان نامعلوم تداوم خواهد داشت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا