تحليل ها

نشست‌های تجزیه طلبانه ضدایرانی و نقدی بر استراتژی وحدت ملی در ایران

نشست جمعی از فعالین سیاسی آذری در ماه مارس ۲۰۱۳ در باکوی جمهوری آذربایجان که در آن یکی از نمایندگان مجلس این کشور نیز حضور داشته، تحت تاثیر بازتاب وسیع در رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران به اندازه‌ای احساسات را در فضای بین دو کشور ایران و جمهوری‌آذربایجان حاکم ساخت که برخی نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی ایران در واکنش به این اقدام‌، پیشنهاد لغو نمودن قرارداد ترکمنچای و الحاق سرزمین جمهوری آذربایجان به کشور ایران و نیز برگزاری همه پرسی در بین شهروندان جمهوری آذربایجان در خصوص این موضوع را مطرح کردند و حتی پیش‌بینی نمودند که در این همه پرسی اکثریت مردم جمهوری آذربایجان، پیوستن به خاک ایران را خواهند خواست. این اقدام از یک سو با اعتراض ملایم وزیر امورخارجه جمهوری آذربایجان روبرو شد و از طرف دیگر بهانه‌ای شد تا برخی فعالین سیاسی در جمهوری آذربایجان از جمله نمایندگان مجلس‌، به طرح ادعاهایی بر ضد جمهوری اسلامی ایران بپردازند.

گوهر بخش‌علی یئوا، نماینده مجلس و رئیس انستیتوی علوم شرقی یکی از این افراد بود که با طرح این موضوع که در ایران میليون‌ها آذری از تحصیل به زبان مادری خود محرومند ولی چند صد هزار ارمنی به راحتی در مدارس و دانشگاه‌ها به زبان مادری خود تحصیل می‌کنند، ادعا کرده‌است که سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران در این زمینه همراه با تبعیض نژادی است و گفته است‌: در چنین شرایطی تمایل مردم جمهوری آذربایجان برای الحاق به سرزمین ایران امری محال است.

هرچند در نگاه اول ممکن است بعضی با این سخن موافق باشند ولی در این میان برخی واقعیت‌ها مغفول می‌ماند؛ از جمله اینکه اختلاف سطح برخورداری از زبان مادری بین هموطنان ارمنی با سایر اقوام ایرانی ( که بقیه همه مسلمان هم هستند) موضوعی نیست که در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی ایران ایجاد شده باشد، بلکه مربوط به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است و در این زمینه تئوریسین‌های حکومت اسلامی در ایران تمهیدات قانونی لازم را اندیشیده‌اند که مصداق آن اصول ۱۹ و ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است و اینکه در حال حاضر بین میزان برخورداری اقوام از حقوق مدنی قومی اختلاف سطح وجود دارد؛ نه محصول هدف‌گذاری جمهوری اسلامی بلکه بیشتر ناشی از ضعف نظام آموزشی کشور و کاهلی دستگاه‌های اجرایی است که البته لازم است برطرف گردد.

حال باید دید که چگونه شرایطی پیش آمده که واکنش ما در برابر یک نشست تجزیه‌طلبانه علیه ایران‌، حداقل در فضای افکار عمومی خارجی اینگونه به زیان ما تمام می‌شود. به نظر می‌رسد در پیش آمدن چنین شرایطی عوامل مختلفی دخیل هستند که غلبه فضای احساسی به جای رویکرد منطقی یکی از این عوامل است. به رغم اینکه در زمینه مسائل آذری‌های ایران در سال‌های قبل هم، در استکهلم سوئد و استانبول ترکیه نشست‌هایی برگزار شده و در آن بر ضد حکومت جمهوری اسلامی ایران سخن رفته بود ولی در رسانه‌های ایران به اندازه نشست اخیر به این موضوع پرداخته نشد. همچنین در خصوص سایر مسایل داخلی ایران نیز هر ساله نشست‌هایی برگزار می‌شود و چندی پیش در جریان سفر وزیر امور خارجه ایران به مصر نشست ضدایرانی با محوریت مساله اعراب ایرانی برگزار شد که در مورد آن نیز نگرانی گسترده‌ای بروز نیافت. شاید یکی از نتایج بزرگنمایی رسانه‌ای و پرداختن بیش از حد به نشست باکو در فضای رسانه‌ای ایران این بود که نمایندگان محترم آذری در مجلس احساس نگرانی شدیدی کرده و در پی اقدام عاجل برآمده‌اند که منجر به پیشنهاد چنین طرحی شده‌است‌. شایان ذکر اینکه خود نمایندگان محترم می‌دانند در شرایط کنونی که ایران استقلال جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناخته و بیش از دو دهه است که با این واحد سیاسی روابط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… دارد، اکنون طرح موضوع پیوستن این کشور به خاک ایران از هر نظر فاقد وجاهت است. از سوی دیگر این یک اقدام خلق الساعه محسوب می‌شود که نمی‌توان آن را در برابر اقدامات مشابه ضدایرانی در سایر کشورها بکار برد. اگر فرض کنیم واکنش ما به مثابه اولتیماتوم قوی در آینده از برگزاری چنین نشست‌هایی در خاک جمهوری آذربایجان پیشگیری نماید؛ ولی در برابر نشست‌های مشابه در سایر کشورها به ویژه کشورهای غربی چه اهرمی در دست داریم؟ پس به وضوح مشخص است که این عکس‌العمل ایران مانع از برگزاری چنین نشست‌هایی نخواهد شد.

همچنین ما به خاطر نگرانی از خدشه‌دار شدن وحدت ملی و یکپارچگی سرزمینی خود- که البته در جای خود نگرانی قابل توجهی است و به اندازه خودش باید به آن توجه نمود- با تیره ساختن مناسباتمان با یکی از همسایگان که از حیث مشخصه‌های جمعیتی(دین، مذهب، فرهنگ و گذشته تاریخی مشترک) بیشترین همسانی را با کشور ما دارد، و ایجاد فاصله بین دو ملت، به منافع ملی کشورمان و نیز منافع مشترک منطقه‌ای و جهان اسلام ضربه می‌زنیم. هرچند در نشست باکو یکی از نمایندگان مجلس ملی جمهوری آذربایجان شرکت داشته است ولی رفتار وی را نمی‌توان به پای دولت جمهوری آذربایجان نوشت که در اکثر مسایل پایبندی به اصل عدم مداخله در امور داخلی را حفظ کرده است. در ایران هم ممکن است برخی نمایندگان مجلس در جلسات و نشست‌هایی شرکت کنند که در آن برضد کشورهای دیگر سخنانی گفته شود ولی اگر کشور مزبور این رفتار نماینده را به پای مواضع رسمی جمهوری اسلامی ایران بنویسد، قطعا راه اشتباه رفته است.

در این میان نباید از یک واقعیت مسلم غافل بود و آن اعتماد و تکیه بر مردم و کاربست روش‌های مبتنی بر درون‌گرایی و مدل‌های داخلی در تامین وحدت ملی و یکپارچگی سرزمینی است. به طور قطع می‌توان گفت که اگر اعتماد متقابل بین گروه‌های مختلف قومی‌، دینی و مذهبی و حکومت ایجاد شود و به صداهای داخلی و در چارچوب قانون بیشتر گوش داده شود، تلاش عوامل تجزیه‌طلب دور از بطن مردم به جایی نخواهد رسید و آنها از کمک‌های خارجی هم طرفی نخواهند بست. نکته حائز اهمیت در این خصوص تقویت چسبندگی اجتماعی بین اقوام مختلف به منزله یکی از رهیافت‌های اساسی در استراتژی وحدت ملی است و مسلما با راه انداختن بحث‌های منشعب از تعصبات قومی و قرار دادن قومیت‌ها در مقابل هم در رسانه‌ها، نه تنها به چسبندگی اجتماعی و مدنی کمکی نمی‌کنیم ، بلکه در این صف یکپارچه خلل ایجاد می‌کنیم.

در اینجا ذکر این نکته خالی از فایده نیست که گاهی ما در فضای داخلی در خصوص نیت و نقشه عملی کشورهای خارجی برای تجزیه ایران بیش از حد غلو می‌کنیم‌. تحلیل‌گران زیادی هستند که بر این باورند که تجزیه ایران به نفع آمریکا‌، اروپا و بسیاری از کشورهای منطقه نیست و ایران یکپارچه هم به نفع همسایگان است و هم از شرایط آشوب در منطقه خاورمیانه که منافع اکثرکشورهای جهان (بجز دولت‌های آشوب خواهی مانند رژیم صهیونیستی) را تهدید می‌کند، جلوگیری می‌کند.

در مورد نوع رفتار با دولت جمهوری آذربایجان نیز باید به دور از فضای احساسی و در یک تعامل منطقی و رعایت اصل عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر و محترم شمردن حاکمیت ملی طرف مقابل‌، به گسترش روابط با این جمهوری مسلمان و شیعه نشین پرداخت. نباید شرایطی ایجاد کرد که دولت‌های دو طرف به رغم خواست خود و در شرایط اضطرار رو در روی هم قرار گیرند. همچنین این واقعیت را نیز باید در نظر داشت که تنها راه پیوند بین ملت‌های خویشاوند فقط الحاق سیاسی سرزمین نیست، بلکه دو ملت با حفظ استقلال سیاسی می‌توانند از نظر فرهنگی و اقتصادی به گسترش و تعمیق هرچه بیشتر روابط بپردازند و این روند تضمین کننده منافع بلند مدت دو کشور در آینده خواهد بود؛ آینده‌ای که در آن به اعتقاد بسیاری از استراتژیست‌ها اتحادیه‌ها و پیمان‌های منطقه‌ای حرف اول را در جهان قدرت خواهند زد و صد البته در این اتحادها قدرت نرم – که همگرایی مبتنی بر ظرفیت‌های ژئوکالچر از مصادیق بارز آن محسوب می‌شود – جایگاه و نقش درخوری خواهد داشت.

نويسنده: الیاس واحدی، کارشناس مسایل ترکیه و قفقاز و عضو شورای نویسندگان ایراس

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا