اسلام، جهاني شدن (فرصتها و چالش ها)
چكيده
ما در زماني زندگي ميكنيم كه با تحولات جهاني پيچيدهاي روبهرو هستيم و پديدههاي فكري جديدي ما را احاطه كردهاند كه در بسياري از زمينهها اين پديدهها و تحولات ما را با چالشهاي مختلفي مواجه ساختهاند. از جمله اين پديدههاي فرهنگي معاصر، پديده و فرآيند جهانيشدن ميباشد كه از نتايج دوران مدرنيته توسعه و پيشرفت فنآوري اطلاعات است. پديدۀ جهانيشدن به دليل تأثيرات فراواني كه بر فرهنگ اقتصاد و سياست کشورها و ملّتها داشته و دارد، از اهميت بسياري برخوردار ميباشد. در دنياي امروز که رشد و توسعۀ پر شتاب وسايل ارتباط جمعي و تکنولوژيهاي ارتباطي ـ اطلاعاتي فاصلهها را کم کرده است و مرزهاي زمان و مکان را درهم شکسته، موضوع «جهانيشدن» از اهميت بالايي برخوردار است و تأثير آن را ميتوان در تمامي جنبههاي مختلف زندگي، از بزرگترين آرمانها و ارزشهاي انسان تا جزئيترين مسائل زندگي، مشاهده کرد. يکي از مهمترين حوزههايي که در موضوع جهانيشدن طرح ميشود، رابطۀ دين و جهانيشدن است. اسلام منافاتي با موضوع جهانيشدن و جهانيسازي ندارد ولي ويژگيهاي جهانيشدن از منظر اسلام با ويژگيهاي اصطلاحي امروزي آن متفاوت ميباشد. مروري بر مفاد متون دين و فرهنگ دين، ما را با اين واقعيت غيرقابل انکار روبهرو ميسازد كه دين اسلام يك دين جهاني است و در تجربۀ تاريخي خود همواره براي جهانيشدن كوشيده است. اسلام مسئلۀ جهانيشدن و تشكيل جامعۀ جهاني و حکومت جهاني را مطرح كرده است.
کلید واژه: اسلام، جهانی شدن، جامعه جهانی، پیامدهای جهانی شدن، قرآن، روایات
___________________________
*عضو هیئت علمی و مدیرگروه مطالعات منطقه ای دانشگاه تهران
**دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای(آسیای مرکزی و قفقاز) دانشگاه علامه طباطباییmoosaviut@gmail.com
***دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای(آسیای مرکزی و قفقاز) دانشگاه علامه طباطبایی
****دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای(آسیای مرکزی و قفقاز) دانشگاه علامه طباطبایی
مقدمه
تاريخ بشر گورستان فرهنگهاي بزرگي است که پايان فاجعهآميز آنها بدان سبب بوده که نتوانستهاند در برابر چالشها، واکنش برنامهريزي شده، بخردانه و ارادي بروز دهند.» اريش فروم جهان سياست همواره با مفاهيم و پديدههاي گوناگوني روبهرو ميگردد که ذهن انديشمندان، دولتمردان و ديگر افراد را به خود معطوف ميسازد. اهميت برخي از اين پديدهها به اندازهاي است که گويي همة ابعاد زندگي افراد را تحت تأثير خود قرار ميدهد؛ و شايد ترسها و نگرانيهاي فراواني را براي برخي ملتها و نويدها و کاميابيها و امتيازهايي را براي ديگر ملتها به ارمغان بياورد. مفاهيمي مانند جنگ سرد، پردة آهنين، موازنة وحشت و تروريسم، که ريشه در واقعيتهاي ملموس دنياي سياست داشته و دارند، از جملة اين پديدهها هستند. يکي ديگر از اين مفاهيم جهاني شدن است؛ که تقريباً از آغاز دهة ۱۹۹۰ به موضوع بحث محافل دانشگاهي و سياسي جهان تبديل شده و همچنان يکي از عمدهترين موضوعات بحث اين محافل به شمار ميآيد.
تغيير و تحولات دو قرن اخير چهره جهان را يكسره دگرگون ساخته و حتي سرعت تحولات در سالهاي اخير به گونهاي بوده است كه جهان امروز با جهان يك دهه پيش نيز تفاوتهاي بسياري دارد برخي نظريهپردازان علوم اجتماعي مشخصه اصلي تحولات دو قرن اخير را در کوچکتر شدن جهان ميدانند. گروهي از آنان با رويكردهاي متأثر از علوم ارتباطات از دهکده جهاني سخن ميگويند و گروهي ديگر هم صدا با علماي سياست واژه جهاني شدن و جامعه جهاني را به كار ميببرند.
جهاني شدن بعنوان يكي از جريانهاي مسلط فكري عصر ما از مهمترين پديدههاي فرهنگي معاصر به شمار ميآيد. اين پدپده زمينه چالشهاي فراواني را در عرصه فرهنگ و تمدن بشري فراهم ساخته است. تأثير امواج اين جريان فكري به خصوص در سه حوزه فرهنگ اقتصاد و سياست بر كسي پوشيده نيست.
جهاني شدن و پيامدهاي آن
الف- مفهوم جهاني شدن و ويژگيهاي آن
جهاني شدن چيست و چه تعريف قابل قبولي ميتوان از آن ارائه داد، تاکنون تعاريف مختلفي از اين مفهوم ارائه شده است كه اين خود نشان از عدم توافق كلي ميان محققين علوم اجتماعي و سياسي بر روي چيستي اين مفهوم ميباشد. در يك تعريف ساده ميتوان جهاني شدن را حاصل گسترش روابط و تعاملات اقتصادي، سياسي و فرهنگي ميان دولتها و جوامع با يكديگر دانست واژه جهاني شدن و جهانيسازي براي توصيف مرحله بينالمللي شدن ارتباطات چه از طريق وسايل ارتباط جمعي و چه از طريق مبادله و انواع پيامها به كار رفته است.
جهاني شدن فرآيندي متنوع و قدرتمند است كه در جنبههاي فرهنگي، اقتصادي، نظامي، سياسي، ورزشي و غيره جامعه جهاني در حال به وقوع پيوستن است. جان تالينسون در تعريف جهاني شدن ميگويد: جهاني شدن در فرآيند توسعه سريع پيوندهاي پبچيده ميان جوامع فرهنگها، نهادها و افراد در تمامي نقاط جهان معنا پيدا ميكند.
به هر حال ميتوان گفت مفهوم جهاني شدن به مجموعه فرآيندهاي پيچيدهاي اطلاق ميشود كه به موجب آن دولتهاي ملي به نحو فزايندهاي به يكديگر مرتبط و وابسته ميشوند و جهاني شدن در واقع همكاري آگاهانه و يا الزامي ملتها و فرهنگها جهت زيستن در يك جامعه واحد جهاني است.
«جهاني شدن» از يك سو يك چهارچوب مفهومي براي تبيين واقعيتهاي جاري جهاني است و از سوي ديگر تبيين نوعي جهانبيني و نگرش درباره جهان به عنوان يك منظومه کلان و به هم پيوسته است. با توجه به تعاريف گفته شده اصول و ويژگيهاي جهاني شدن عبارتند از:
1- جهاني شدن فرآيندي تك بعدي نيست بلکه اين پدپده فرآيندي منسجم و يكپارچه است كه در تمامي عرصهها و حوزههاي اجتماعي رسوخ كرده است.
2- جهاني شدن پديدهاي چالش گراست به گونهاي كه به ابعاد آن قلمرو بسياري از مفاهيم كلاسيك همچون نظم، امنيت، دولت، حاکميت ملي، هويت، اقتدار ملي، فرهنگ و… را در نورديده و زمينه را براي تفسير و باز تعريف آنها فراهم كرده است .
3- جهاني شدن يك فرآيند و پروسه است نه يك وضعيت غائي. ما در جهاني شدن با فرآيند «شدن» سرو كار داريم . فرآيندي كه به كمك عواملي همچون نظام ارتباط جهاني، سازمانهاي بينالمللي و… مرزهاي ملي را ناديده گرفته و بسياري از پديدهها را دستخوش تحول و تبديل و تأثيرپذيري كرده است بطوري كه گفته ميشود جهاني شدن : اولا ؛ روندي اجتنابناپذير است. ثانياً ؛ پديدهاي منتج از برخي تحولات اجتماعي است. ثالثاً ؛ اين فرآيند بصورت يك وضعيت پايدار باقي نميماند و عاقبت وارد مرحله ديگري ميشود كه برخي از آن به عنوان «يكپارچگي جهاني» ياد ميكنند.
4- جهاني شدن با وجود تمامي مخالفت ها و موافقت ها ، نه خير است و نه شر ، بلکه هم ميتواند مطلوب باشد و هم نباشد به عبارت ديگر جهاني شدن هم منجي است و هم مهلک.
5- از پيامدهاي عصر مدرنيته و پيشرفت رسانههاي ارتباطي است كه به سرعت در حال فراگيري تمام کشورهاي جهان است. در فرآيند جهاني شدن، دولتها نقش چنداني ندارند بلکه نقش عمده و اساسي بر عهده مجامع بينالمللي و شرکتهاي چند مليتي ميباشد. اصولا جهاني شدن يك پدپده مرز ناشناس و مرز گشا است.
6- گسترش و اتحاد بازارهاي مالي و بورس، استفاده از شيوههاي نوين تجارت جهاني نظير بازرگاني الكترونيكي، بينالمللي شدن توليد يا به عبارت ديگر توليد مشاركتي، رقابت گسترده توأم با انتقال سريع اطلاعات؛ از اصول و ويژگيهاي ديگر جهاني شدن است جهاني شدن اهميت يافتن روزافزون بازار جهاني است.
7- از ويژگيهاي ديگر جهاني شدن رشد فزاينده علم و تکنولوژي و توليد اطلاعات علمي است و اين رشد بر نهادهاي علمي و ديني از جنبههاي گوناگون اثر ميگذارد.
ب) زمينههاي شكلگيري و گسترش پديده جهاني شدن
جهاني شدن و تشكيل حکومت جهاني از ديرباز بعنوان يكي از آرمانهاي بشريت مطرح بوده است. انسانها همواره خواهان آن بودهاند كه در پرتو اصول مشترك و متعالي به جنگها و درگيريها خاتمه داده و زندگي مسالمتآميزي را محقق سازند. پيامبران الهي نيز تحقق چينن آرزويي را در آينده تاريخ بشريت بشارت دادهاند كه وجود تفکر ظهور يك منجي جهاني در ميان اديان و مذاهب مختلف خود دليلي براين ادعا ميباشد (حقوق بينالملل اسلامي، جلد اول، صفحه 112).
اساساً سه فرآيند در شكلگيري و يا گسترش اين پديده نقش محوري داشتهاند.
1- گسترش نظامهاي دولتهاي ملي كه نقطه آغازين آن به قرن شانزدهم ميلادي بر ميگردد.
2- رشد اقتصاد و سرمايهداري جهاني و انقلاب صنعتي در اروپا و غرب.
3- گسترش و توسعه وسايل ارتباط جهاني و فنآوري اطلاعات.
خيزش امواج جهاني شدن به سالهاي 1980 و 1990 ميلادي و بويژه پس از پايان جنگ سرد بر ميگردد و وقوع پارهاي از تحولات پس از جنگ جهاني دوم در تشديد و سرعت گرفتن فرآيند جهاني شدن سهم بسزايي داشتهاند از قبيل، تشكيل سازمان ملل متحد و سازمانهاي بينالمللي، فروپاشي نظام كمونيستي در شوروي سابق، رشد فعّاليت شرکتهاي چند مليتي، اطلاعات و حمل و نقل، بطوري كه عمده رسانههاي بينالمللي حرکت خود را در جهت آمادهسازي کشورهاي جهان سوم براي پذيرش فرآيند جهانيسازي متمرکز كردهاند. در حال حاضر مراجع بينالمللي در جهت نيل به جهاني شدن و جهانيسازي صورت ميگيرد. انديشه گفتگوي تمدنها، برگزاري همايشهاي بينالمللي، اقدامات سازمان تجارت جهاني و… از نمونههاي گسترش پديده جهاني شدن ميباشد.
ج- علل و مراحل ظهور جهاني شدن
پرسش مهمي که در اينجا مطرح ميشود اين است که چه عواملي موجب ظهور جهاني شدن بود، و اين عوامل چه مراحلي را طي کرد تا جهاني شدن به شکل فعلي خود نمايان شد؟
برخي از انديشمندان، عوامل اقتصادي را موجب پيدايش جهاني شدن ميدانند. برخي ديگر پيشرفت فناوري اطلاعات و به طور کلي توسعة علمي را به عنوان عامل ظهور جهاني شدن معرفي ميکنند. در مجموع، ميتوان چندين عامل را در پيدايش جهاني شدن برشمرد. يکي از اين عوامل، رشد بازار مالي جهاني است. اخيراً حجم بازارهاي مالي در مقايسه با حجم تجارت جهاني رشد شتاباني کرده و به عامل مهم و نيروي پيشبرندة جريان يکپارچگي جهاني تبديل شده است.
دومين عاملي که موجب تقويت يکپارچگي اقتصاد جهاني شد، فروپاشي نظام سوسياليستي و پايان جنگ سرد بود. فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و پايان جنگ سرد موجب گسترش بازار جهاني و تعميق روابط اقتصادي شد. امروزه، تقريباً همة کشورهاي جهان، در بازار جهاني ادغام و به بخشي از آن تبديل شدهاند. حتي کشور کوبا، تا اندازهاي اجازه داده است که سرمايهگذاري خارجي نقش مهمي در اقتصادش ايفا کند. در نتيجه، ديگر جهان امروز به دو اردوگاه سياسي ـ به گونهاي که در دوران جنگ سرد تقسيم شده بود و ايالات متحده و شوروي براي نفوذ ايدئولوژيک در آن به رقابت با هم ميپرداختند ـ تقسيم نشده است. امروز ديگر رقابت در بين ملتها براي سلطة ايدئولوژيک نيست، بلکه رقابت بر سر بازار و منابع کمياب است.
عامل سوم جهاني شدن، رشد فعاليت شرکتهاي فرامليتي است. ادغام جهاني، دستاورد رشد فعاليت شرکتهاي فرامليتي است. امروزه، شمار اين شرکتها و حوزة نفوذ آنها گسترش يافته است. شرکتهاي فرامليتي براي کاهش هزينة توليد و بيشينه کردن سود، و براي برخورداري از مزيت رقابتي در برابر ديگران در جهت فتح بازارها، به فراسوي مرزهاي ملي روي آوردهاند و در ديگر کشورها سرمايهگذاري ميکنند؛ که بعداً به طور مفصلتري به آنها خواهيم پرداخت.
چهارمين و شايد مهمترين نيروي پيش برندة جهاني شدن، انقلاب در فناوري اطلاعات، ارتباطات و حمل و نقل است، که هزينههاي ارتباط از راه دور و ترابري را کاهش داده، و از اين رو، اهميت فاصله را در فعاليتهاي اقتصادي به حداقل رسانده است.
پنجمين عاملي که به جهاني شدن انجاميده، موضوع بينالمللي شدن مسائل زيست محيطي، مانند گرم شدن زمين و وجود بارانهاي اسيدي است. اين مسائل زيست محيطي جهاني، به راهحلهاي جهاني نياز دارد. به اين معني که، براي برطرف ساختن آنها، همکاريهاي بينالمللي و هماهنگي سياستها نه تنها مهم، بلکه حياتي است.
در مورد مراحل پيدايش جهاني شدن، در ميان نظريهپردازان، بحثهاي گوناگوني وجود دارد. برخي جهاني شدن را پديدهاي باسابقة تاريخي ميدانند و برخي ديگر آن را پديدهاي نوين در دنياي امروز قلمداد ميکنند. براي نمونه، رابرتسون بر اين باور است که تاريخ جهاني شدن به ظهور سرمايهداري برميگردد؛ و به طور کلي، مسير جهاني شدن را به صورت رشتة پنج مرحلهاي ذيل ترسيم ميکند:
1- مرحلة بدوي يا اوليه (اروپاي ۱۴۰۰ـ۱۷۵۰): در اين مرحله، با تجزية کليسا و ظهور جوامع دولتمدار، کليساي جهاني کاتوليک، تعميمهايي دربارة پيشرفت و فرد، نخستين نقشههاي کرة زمين، تقويم جهاني در غرب، اکتشافات جهاني و پديدة استعمار روبهرو هستيم.
2- مرحلة نخستين (-1750۱۸۷۵) : در اين مرحله، با پديدة ظهور دولت ـ ملت، ديپلماسي رسمي بين دولتها، مسئلة شهروندي، نمايشگاههاي بينالمللي و موافقتنامههاي مربوط به ارتباطات، پيمانهاي حقوقي بينالمللي، ظهور ملتهاي غيراروپايي و جوانه زدن نخستين عقايد در مورد بينالملليگرايي و جهانگرايي روبه رو هستيم.
3- مرحلة جهش (۱۸۷۵-1925): در اين مرحله، با تعبير مفهومي جهان در قالب چهار عامل جهانيکنندة دولت ـ ملت، فرد، جامعه، واحد بينالملل و بشريتِ واحد، ارتباطات بينالملل، ورزش و روابط فرهنگي، تقويم جهاني، نخستين جنگ جهاني، مهاجرتهاي وسيع بينالمللي و محدوديتهاي آن و افزايش شمار غيراروپاييان در باشگاه بينالمللي دولت ـ ملتها روبهرو هستيم.
4- مرحلة کوشش براي کسب سلطه (۱۹۲۵ – ۱۹۶۹): در اين مرحله، با شکلگيري جامعة ملل و سازمان ملل متحد، جنگ جهاني دوم و جنگ سرد، مفهوم جنايات جنگي و جنايت عليه بشريت، تهديد جهان با بمب اتمي و ظهور جهان سوم به عنوان بخشي از جهان روبهرو هستيم.
5- مرحلة عدم قطعيت (۱۹۶۹-1992): در اين مرحله، با کشف فضا، ارزشهاي فرامادي و گفتمان حقوقي، جوامع جهاني بر مبناي تبعيض جنسي، قوميت و نژاد، سيال و پيچيده شدن روابط بينالملل، شناخت مسائل زيست محيطي جهاني و رسانههاي گروهي جهاني از طريق دستيابي به فناوريهاي فضايي و ماهوارهاي روبهرو هستيم.
مشاهده ميشود که تقسيمبندي و مرحلهبندي رابرتسون، هرگونه تحول بينالمللي و جهاني را در عرصههاي گوناگون دربرميگيرد، و دربردارندة هيچگونه ارزشهايي و اولويتي نيست. هر چند وي ظهور جهاني شدن متداول را با ظهور سرمايهداري عجين ميداند، اما ارتباط مفاهيم مطرح شده در مرحله بندي پنجگانه با نظام سرمايهداري، در طرح وي معلوم نيست.
د- پيامدها و نتايج جهاني شدن در حوزههاي فرهنگ، سياست و اقتصاد
جهاني شدن مشتمل بر امواجي است كه به نظر ميرسد نظم برآمده از عصر جديد را دستخوش تغيير و دگرگوني نموده است. انديشمندان و نظريهپردازان معاصر معتقدند كه تفکر جهاني شدن از انديشههاي كليدي ورود انسان معاصر به هزاره سوم ميلادي است (جهاني شدن و جهان سوم، ص123) .
با توسعه و گسترش وسايل ارتباطي از قبيل اينترنت و ماهواره ما شاهد يك نوع تنيدگي جهاني و ارتباط تنگاتنگ جوامع بشري هستيم بويژه در عرضه فرهنگ سياست و اقتصاد. فرآيند جهاني شدن از يكسو موجب افزايش معرفت بشري و تحكيم روابط بينالمللي شده و يك رفاه و توسعه نسبي را براي جهانيان به ارمغان خواهد آورد ولي از ديگر سو سبب بروز چالشها در حوزههاي مختلف فرهنگي، سياسي و اقتصادي شده و ميشود بطوري كه طرفداران ديدگاه رهيافت واگرايي معتقدند كه حرکت اصلي فرآيند جهاني شدن به سمت افزايش نابرابري و عدم تعادل بين ملتها شده است (مجله انديشه صادق، شماره 5، مقاله مقدمهاي بر جهاني شدن، داود كياني).
همين امر سبب شده كه برخي از نظريهپردازان به ارائه تئوريهاي خشونتگرا ناز کشانده شدهاند (برخورد تمدنها و بازسازي نظام جهاني، ترجمه محمدعلي حميد رفيعي) در حالي كه ديگر صاحبنظران معتقدند در سايه تضارب آرا و تقابل جهان بينيها كه امر مطلوبي است بايد با گفتگوي مسالمتآميز به زايش انديشههاي متعال كمك كرد (پيرامون جمهوري اسلامي، مرتضي مطهري) و به جاي برخورد تمدنها به گفتگوي تمدنها انديشيد.
حرکت جهاني شدن با همه ابعاد وسيعي كه دارد هر چند نتوانسته است بطور کامل حاکميت ملي دولتها را كنار بزند اما در عين حال موجب شده است كه «حاکميت»، مفهوم اصيل خود را از دست بدهد و روند جهاني شدن منجر به تحديد حاکميت دولتها گرديده است بطوري كه دولتها استقلال و آزادي عمل کامل خود را از دست دادهاند. موضوعاتي از قبيل حقوق بشر، منع گسترش سلاحهاي هستهاي، تجارت جهاني، تأسيس ديوان كيفري بينالمللي و… از مصاديق محدوديت به شمار ميآيند.
جهاني شدن بر حوزه فرهنگ ملي و ديني نيز تأثيرگذار بوده است. استفاده افراد از انواع ابزارهاي ارتباطي الكترونيكي نظير رايانه و ماهوارهها باعث گسترش و رواج الگوهاي رفتاري مشابهي در سطح جهاني شده كه عموماً از آن با عنوان هويت مجازي ياد ميشود (دين جهاني شدن و فرهنگ سياسي در جهاني سوم، ص12) .
ما امروز شاهد ظهور گونههاي جديدي از فرهنگ جهاني هستيم كه بعنوان ارزش مطرح و تبليغ ميشود مفاهيمي از قبيل حقوق بشر، دموکراسي، آزادم، سكولاريسم كه با فرهنگ ملي و ديني جوامع مسلمان مطابقت ندارد ولي بعنوان يك الگوي ارزش به ساير جوامع تحميل ميشود. به نظر ميرسد فرهنگ فعلي حاکم بر ابزارهاي ارتباطي براي كساني كه بنيه فكري قابل توجّهي نداشته باشند هويتزا است نه هويتساز و هويت انساني قرباني هويت ماشيني ميشود.
در بعد جهاني شدن فرهنگ، جهاني شدن باعث همگرايي و نزديكي اديان و مذاهب شده كه اين خود پايههاي مشترك جهاني آنها را محكمتر ميسازد. عليرغم تصور برخي كه فكر ميكنند در عصر مدرنيته و انفجار اطلاعات و در هم آميختگي فرهنگها، دين به انزوا كشيده ميشود بايد گفت جهاني شدن نه تنها دين را به حاشيه نرانده بلکه در متن دغدغههاي روحي بشر معاصر قرار داده است و انسان معاصر بيش از هر زمان به دين و آموزه هاي ديني احساس نياز ميكند (علم و دين، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي) و جايگاه انديشه ديني مورد تقويت و تأكيد قرار گرفته است بنحوي كه برخي معتقدند از دو مذهب مسيحيت و اسلام تبليغ بيشتري ميشود. و فضاي جهاني فضاي گفتگوي اين دين ها شده است .گروهي ديگر نيز معتقدند كه جهاني شدن باعث سكولاريزه شدن دين ميشود به عبارت ديگر در فرآيند جهاني شدن فرهنگ غالباً از دين، مفهوم فردي آن تبليغ ميشود نه دين حکومتي و اجتماعي.
البته بايد اذعان كرد كه جهاني شدن عرصه مناسبي را براي تبادل افکار و انديشهها فراهم ساخته است.
در حوزه اقتصاد نيز جهاني شدن پيامدهاي مثبت و منفي فراواني داشته و دارد. جهاني شدن هر چند توانسته زمينه و توسعه اقتصادي کشورها را فراهم سازد ولي متأسفانه از بعد اقتصادي سبب نابرابري کشورها شده و فاصله ميان کشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه را بيشتر كرده است. از مؤلفههاي مهم فرآيند جهاني شدن ميتوان به آزاديسازي، تجارت کالاها و خدمات، اهميت يافتن بازار جهاني، مجريان سرمايهگذاري مستقيم خارجي، بينالمللي شدن توليد، افزايش توان رقابتي، و مديريت جهاني اشاره كرد.
اسلام و جهاني شدن
نکته مهم در ابتداي اين بحث آن است كه ما مدعي نيستيم پديدههاي معاصر مانند جهاني شدن با همين بار معنايي و شبکه مفهومي آن در عصر حاضر، در متون اسلامي آمده است بلکه معتقديم كه پديدههاي فكري هر عصري مباني معرفتي خاص خود را دارند كه ناشي از جهانبينيها و ايدئولوژيهاي حاکم بر آنهاست و براين باوريم كه اسلام مبادي فكري و نظري قوي و جامعي دارد كه اگر به زبان روز استخراج و تبيين شود ميتواند چراغي فروزان فرا راه انسان معاصر باشد البته کتب مقدس ديگر نيز مانند عهدين، ادعاي ارائه اين مبادي را دارند اما مقايسه مباني فكري اسلام با ديگر اديان مقدس برتري بيچون و چراي اسلام و قرآن را ثابت ميكند. (مقايسه ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ترجمه ذبيحالله دبير)
از اين رو بايد گفت آنچه امروزه از آن تحت عنوان فرآيند جهاني شدن نام برده ميشود عليرغم وجود نزديكي و شباهتها از جمله حذف مرزهاي جغرافيايي و سياسي، با مفهوم جهاني شدن از ديدگاه اسلام مطابقت ندارد ولي مسلم آن است كه اسلام منافاتي با موضوع جهاني شدن و جهانيسازي ندارد ولي ويژگيهاي جهاني شدن از منظر اسلام با ويژگيهاي اصطلاحي امروزي آن متفاوت ميباشد. مروري بر مفاد متون دين و فرهنگ دين ما را به اين واقعيت غيرقابل انکار روبرو ميسازد كه دين اسلام يك دين جهاني است و در تجربه تاريخي خود همواره براي جهاني شدن كوشيده است. اسلام مسأله جهاني شدن و تشكيل جامعه جهاني و حکومت جهاني را مطرح كرده است. مستندات و ادله زير را ميتوان براي اثبات اين موضوع بيان نمود:
الف: آيات قرآن
1- آيات زيادي از قرآن كريم به صراحت يا به صورت غيرمستقيم از جهاني شدن رسالت اسلام و محدود نبودن آن به مکان يا زمان معين سخن گفته و نگاه جهاني دين اسلام را حكايت و ترسيم نمودهاند.
«قل يا ايها الناس اني رسول الله اليكم جميعاً»
«اي رسول ما به خلق بگو كه من بر همه شما جنس بشر رسول خدايم»
«يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذي خلقكم و الذين من قبلكم لعلكم تتقون»
«اي مردم خدايي را بپرستيد كه آفريننده شما و پيشينيان شماست باشد كه منزه شويد»
«و ما ارسلناك الاكافه للناس»
«و ما تو را جز براي اينکه عموم بشر را بشارت دهيم نفرستاديم»
«و ما ارسلناك الارحمه للعالمين»
«واي رسول ما تو را نفرستاديم مگر آنکه رحمت براي اهل جهان باشد»
«تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيرا»
«بزرگوار آن خداوندي است كه قرآن را بنده خاص خود نازل فرمود تا اهل عالم را متذکر و خدا ترس گرداند»
«ان الله اصطفي آدم و نوحاً و ال ابراهيم و ال عمران علي العالمين»
«به حقيقت خدا برگزيد آدم و نوح و ال ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان»
«هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله…»
«او خدايي است كه رسول خدا را قرآن و دين حق به عالم فرستاد تا او را بر همه اديان غالب گرداند»
در آيات شريفه فوق به اين مطلب اشاره شده است كه پيامبر گرامي اسلام (صلياللهعليهوآلهوسلم) پيام قرآني خود را كه همان وحي الهي است با ويژگي ابديت براي تمام بشريت اعلام كرده است و آيات مزبور دلالت دارند بر فراگير جهان شمول نظام حقوقي اسلامي و اينکه رسالت پيامبر اکرم(صلياللهعليهوآلهوسلم) جهاني و براي تمام انسانها است.
2- آياتي كه در آنها تشكيل جامعه جهاني بشارت داده شده است.
«و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون»
«و ما بعد از تورات در زبور داود نوشتيم كه البته بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد»
«وعد الله الذين آمنوا منكم وعملو صالحات ليستخلفنكم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبد لنهم من بعد خوفهم امنا…»
«و خدا به كساني كه از شما مؤمنان ايمان آرد و نيكوكار گردد وعده فرموده است كه در زمين خلافت دهد چنان كه امم صالح پيامبران سلف جانشين پيشينيان خود شوند و علاوه بر خلافت دين پسنديده آنان را بر همه اديان تمكن و تسلط عطا كند و بر همه مؤمنان پس از خوف و انديشه از دشمنان ايمني کامل دهد.»
«يا ايها الذين آمنوا ادخلوا في السلم كافه و لاتتبعوا خطوات الشيطان»
«اي اهل ايمان همه متّفقاً نسبت به اوامر خدا در مقام تسليم درآييد و از دسيسههاي تفرقهآور شيطان پيروي نكنيد»
«يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم الانعبد الا الله و لانشرك به شيئا»
«بگواي اهل کتاب بياييد از آن کلمه حق كه ميان ما و شما يكسان است پيروي كنيد و بجز خداي يكتا هيچ كس را نپرستيم و چيزي را با او شريك قرار ندهيم»
3- آياتي كه متضمن مثلهاي قرآن است
مرحوم طبرسي به هنگام بحث از «ضرب الامثال» قرآن وبيان فلسفه آن ميگويد «و ضرب الامثال انما هو جعلها لتسير في البلاد» (مجمع البيان، ج1، ص133).
ايشان معتقد است كه تأكيد بر سير و انتقال فرهنگ قرآني بر سرزمينها و به عبارت امروزي جهاني شدن آن است خود قرآن نيز ميفرمايد: «و لقد ضربنا للناس في هذا القرآن من كل مثل» كه اين خود مؤيد اعجاز قرآن در زمينه علوم و معارف آن است.
4- آيه 13 سوره حجرات كه ميفرمايد:
«يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم»
«اي مردم ما شما را نخست از مرد و زني آفريديم و آنگاه شعبههاي بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيم همانا گراميترين شما نزد خدا با تقواترين شماست.»
كه در اين آيه اشاره شده به اينكه اولا انسانها در اصل داراي جوهر و منشا واحدي هستند و اختلافات قومي، زباني و نژادي عارضي و غيراصيل است ثانياً اين آيه با توجه به دو واژه «تعارفوا و اتقيكم» تکثر قومي و تمّدني را براي افزايش معرفت انساني و حاصل شدن سعادت و رفاه جهاني معرفي ميكند.
5- تمامي مواردي كه آيات قرآن با خطاب عام يا ايها الناس آغاز ميشود ميتواند شاهدي برجهاني بودن پيام قرآن باشد مانند آيه 21 سوره بقره، آيات 170 و 174 سوره نسا و آيات 23 و 57 و 104 و 108 سوره يونس.
ب) روايات
عموم مضامين قرآني از روايات نيز قابل برداشت است با مراجعه به احاديث و روايات بدست ميآيد كه پيام اسلام محدود به زمان و مکان خاص نيست بعنوان نمونه به يك فراز از نهجالبلاغه اکتفا ميشود.
«اما بعد فان الله سبحانه بعث محمداً صلي الله عليه و آله نذيرا للعالمين»
به نظر ميرسد حتي از رواياتي همچون «طلبوا العلم و لو بالصيّن» ميتوان نگاه جهاني اسلام و تشويق مسلمانان به محدود نماندن در مرزهاي جغرافيايي خود را برداشت كرد.
ج) سيره نبوي
از سيره و سنت پيامبر كه در منابع تاريخي نقل شده است نيز نشانههايي از نگاه جهاني آن حضرت دارد به خصوص ارسال نامه از سوي ايشان به سران قدرتهاي بزرگ جهاني و دعوت آنها به اسلام.
د) استدلال عقلي
افزون بر اين همه لازمه اعتقاد به خاتميت دين اسلام جهاني بودن اين دين است زيرا اگر قرار باشد از اين پس هيچ پيامبري مبعوث نشود دين اسلام بايد قابليت پاسخگويي به نيازهاي همه انسانها را در همه زمانها و همه مکانها داشته باشد يعني بايد دين اسلام هم از نظر زماني و هم از نظر مكاني فرا گستر و جهاني باشد تا نياز هميشگي بشر به هدايت آسماني را برآورده سازد.
حاصل كلام آنکه آموزههاي قرآني و روايي، سيره عملي پيامبر و استدلال عقلي بر جهاني بودن دين اسلام گواهي ميدهد و اينكه در آينده حکومت واحد جهاني اسلام تحقق خواهد يافت.
جامعه جهاني (آينده جهاني شدن)
جهاني شدن با هدف همبستگي و يكپارچگي جهاني به سمت تشكيل جامعه واحد جهاني در حركت است. راه و هدفي كه خيلي از متفكران و مصلحان جهان اعم از مسلمانان و غير مسلمانان آنرا مطرح و پيشبيني كردهاند و همواره بدنبال تحقق عيني و عملي اين مرحله از مراحل تکامل جامعه بشري بودهاند پرسش اين است كه جهاني شدن به مفهوم امروزي آن و با اصول ويژگيهايي كه دارد به کجا منتهي خواهد شد. آيا ما به راستي شاهد شكلگيري جهاني پكپارچه و بدون مرز با ارزشهاي مشترك خواهيم بود؟
در اينجا به بيان ديدگاههاي مختلف در زمينه تشكيل جامعه جهاني و آينده فرآيند جهاني شدن ميپردازيم.
هانتينگتون در بدبينانهترين تصويري كه از آينده ارائه ميدهد جهان را عرضه نزاع و برخورد تمدنها در نظر ميگيرد و معتقد به جنگ ميان تمدنها است كه در نهايت به غلبه و سيطره تمدن غرب خواهد انجاميد.
جميز روزهنا معتقد است كه ما در جهان كنوني شاهد دو گونه حركت متمركزگرا و گريز از مرکز هستيم در حاليكه حركت تمركزگرا با تكيه برفرآيند جهاني شدن قصد دارد تا با گشودن مرزهاي محلي مجموعهاي از هنجارها و عادات مبتني بر منافع همگاني را در جوامع مختلف پايهگذاري كند.
حركت ديگري در قالب محليگرايي و تفکرات ناسيوناليستي سعي دارد تا هويت و فرهنگ بومي و ملي خود را حفظ نموده و تعيين بيشتري به منافع ملي كشور بدهد البته وي در نهايت واگرايي و محليگرايي را در جهت انطباق با جهاني شدن ارزيابي ميكند (مقدمهاي بر جهاني شدن، داود كياني).
از سوي ديگر برخي معتقدند كه از طريق زور و احقاق حق طبيعي نسل برتر يعني اطاعت نژادهاي ديگر از نژاد برتر به تشكيل جامعه جهاني نائل آيند از جمله گروهي كه داراي اينگونه تفکر بوده است حزب نازي آلمان به رهبري هيتلر است و جنگ جهاني اول و دوم تا حدود زيادي معلول همين فكر بوده است (حقوق بينالملل اسلامي، ص113).
بعضي نيز معتقدند بشر از راه دانش نميتواند به وحدت برسد زيرا سير طبيعي علم به طرف تفرقه است و ترجيح دادهاند كه عشق به انسانها را به عنوان عامل وحدت ملتها معرفي كنند آگوست كنت جامعه شناس معروف فرانسوي طرفدار اين ديدگاه است (اسلام و حقوق بينالمللي عمومي، ص298).
مارکسيسم معتقد است كه بيشتر از نزاعهاي جوامع بشري به سبب کمبود توليد و تأمين نشدن نيازها بصورت صحيح است بنابراين بشر بايد با بهره گرفتن از استعدادهاي فوقالعاده خود و استفاده از نيروي كار کمبودها را مرتفع تا سرانجام به مرحله صلحي برسد كه در آغاز آفرينش داشته و زنندگي جمعي همراه با تعاون و صلح اجتماعي است و ساير عوامل اختلاف برانگيز باند به فراموشي سپرده شود. مارکسيسم معتقد است در نهايت امر نظامهاي سرمايهداري كنوني به جامعه بيطبقه و جامعه كمونيستي تبديل خواهد شد. هر چند كه هنوز پس از گذشت ساليان متوالي روياي تشكيل جامعه بيطبقه و بدون دولت جامعه عمل نپوشيده است. لنين اين پدپده را اينگونه توجيه ميكند در انديشه ماركسي و انگلس انقلاب بايد در سطح جهاني عملي ميشد ولي چون در يك كشور معين اتحاد جماهير شوروي به وقوع پيوسته است. بورژوازي جهاني هم و غم خود را معطوف به درهم کوبيدن اين انقلاب كرده است (حقوق اساسي و نهادهاي سياسي، ص175).
فرانسيس فوکوياما در يك ديدگاه متعارض نظريه پايان تاريخ را مطرح كرده كه همان تمدن غربي است. اين نظريه در واقع تمدن غرب و نظام سرمايهداري را پايان جهان بعد فروپاشي شوروي سابق معرفي و ترسيم ميكند (جهاني شدن فرهنگ سياست، ص15).
عدهاي ديگر از انديشمندان طرفدار جامعه جهاني و حکومت جهاني تأسيس فدراسيون را مد نظر دارند كه در آن يك قدرت مركزي وجود دارد و دولتهاي تشكيل دهنده آن بايستي بخشي از قدرت و اختيارات ويژه دولتي را به آن واگذار نمايند و بخش ديگر را براي خود نگه دارند يك قانون جهاني كه براي تمام اعضا و افراد قابل اجرا باشد بوسيله حكومت مركزي وضع ميشود (فرهنگ روابط بينالمللي، ص416). عدهاي نيز به جاي پيشنهاد استقرار يك نظام فدرال جهاني تکامل تدريجي يك جامعه جهاني بر ارزش و اهداف مشترك را مقدمه لازمي براي ايجاد اين ساختار سياسي ميدانند اينها بدون اينكه پيشنهاد خاصي را مطرح كنند رسيدن به جامعه جهاني را به صورت طبيعي در سايه تکامل جامعه بشري و گسترش علم و تمدن و روابط اجتماعي وسيعتر ممکن دانستهاند. پيروان اديان و مكتبها عموماً براين عقيده بودهاند كه تشكيل جامعه جهاني در صورتي ممکن است كه همگان داراي عقيده و بينش واحدي كه همان عقيده و جهانبيني مخصوص خود آنان است باشند و وحدت عقيده را تنها راه رسيدن به جامعه واحد جهاني ميدانند (اسلام و حقوق بينالملل عمومي، ص299-300).
حال ببينيم ديدگاه و نظر اسلام در مورد ترسيم آينده جهان و تشكيل حكومت جهاني چيست؟ در بينش اسلامي همانند ساير اديان آرمان تشكيل حكومت جهاني وجود دارد ولي اين بدين معني نيست كه در دوران تحقق چنين آرماني ديگر ملتها و اقوام و يا آيينها وجود خارجي نخواهد داشت به عبارت ديگر هر چند اسلام، تشكيل امت واحده جهاني اسلام را نويد داده وليكن آنرا منوط به از بين رفتن و نابودي ملتها و ساير اديان نميكند.
بنابراين با استناد به آيات و روايات ميتوان گفت كه تنها معيار تحقق جامعه جهاني از ديدگاه اسلام داشتن عقيده توحيدي است و نه وحدت عقيدهها.
در قرآن كريم چنين آمده است:
«اذ قال الله يا عيسي اني متوفيك و رافعك الي و مطهرك من الذين كفروا و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفرو الي يوم القيامه…»
«به يادآور وقتي كه خداوند فرمود اي عيسي همانا من روح تو را قبض نموده و بر آسمان بالا برم و تو را پاك و منزه از معاشرت کافران گردانم و پيروان تو را بر کافران تا روز قيامت برتري دهم».
از اين آيه به روشني استفاده ميشود كه آيين مسيح (عليه السلام) تا روز قيامت موجوديت خود را حفظ خواهد كرد و همانگونه كه بسياري از مفسران گفتهاند اين امت برتري نسبي خودش را بر کفّار براي هميشه حفظ ميكند. همچنين در آيات 7 و 8 سوره اسرا ميخوانيم:
«فاذا جاء وعد الاخره ليسوؤا وجوهكم و ليدخلوا المسجد كما دخلوه اول مره وليتبروا ما علوا تتبيراً عسي ربكم ان يرحمكم و ان عدتم عدنا و جعلنا جهنم للكافرين حصيراً»
«و آنگاه كه وقت انتقام ظلم ديگر شما فرا رسيد اثر بيچارگي و خوف و اندوه و رخسار شما ظاهر شد و به مسجد بيتالمقدس مانند بار اول درآيند و به هر چه رسند نابود سازند و به هر كسي تسلط يابند به سختي هلاک گردانند اميد است خدا به شما باز مهربان گردد و اگر به عصيان و ستمگري برگرديد ما هم به مجازات شما باز ميگرديم و جهنم را زندان کافران قرار دادهايم»
كه از مفهوم اين آيه شريفه كه سرنوشت يهود در آخر الزمان و مقارن ظهور مهدي (عج) سخن ميگويند چنين استنباط ميشود كه آيين يهود نيز همانند مسيحيت تا پايان جهان باقي خواهد ماند.
گذشته از آيات قرآن كريم هنگامي كه به سيره پيامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) و پيمانهاي متعددي كه با قبايل و گروههاي مختلف برقرار ساخته است مراجعه كنيم به روشني خواهيم ديد كه پيامبر اکرم(صلياللهعليهوآلهوسلم) در صدد نابودي مذاهب و حتي آداب و رسوم غيره نبوده است براي نمونه ميتوان به پيمانهاي صلح پيامبر با يهوديان مدينه و نصاراي نجران مراجعه كرد.
از آنچه گفته شد به دست ميآيد كه اسلام حتي در زماني كه در اوج قدرت خويش است نيز در صدد از هم پاشيدگي و نابودي ملتها و تبديل آنها به امت واحد از نظر آداب و رسوم و ساير ويژگيها نبوده است و تنها معيار امت واحد از ديدگاه اسلام داشتن عقيده توحيدي است. به عبارت ديگر اسلام معتقد به جامعه جهاني با حفظ مليتهاي مختلف است نه حذف مليتهاي مختلف، وضعيتي كه شبيه حکومت فدرال و فدراسيون ميباشد.
علامه مجلسي از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه به ابوبصير فرمود : اي ابومحمد مثل اين است كه ميبينم حضرت قائم با فرزندانش در مسجد سهله فرود آمدهاند. ابوبصير گفت قائم در مورد اهل ذمّه چگونه رفتار خواهد كرد ؟ امام پاسخ داد: همانگونه كه پيامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) با آنان صلح كرد، مهدي نيز با آنها صلح ميكند و در دوران مهدي و حکومت اسلامي با قبول حاکميت اسلام و پرداخت ماليات جزيه زندگي مسالمتآميزي خواهند داشت. (بحارالانوار، ج52، ص376)
از آنچه بيان شده بدست ميآيد كه در ميان اديان، تنها اسلام است كه براي وصول به صلح جهاني و حکومت جهاني وحدت عقيده را ضروري ندانسته بلکه معتقد است با رسميت يافتن اصل توحيد و استفاده از نقاط مشترك و كلي اديان – كه همان اعتراف به توحيد و نفي شرك است – نيز وصول به اين مرحله از تکامل جامعه بشري ممکن است يعني تشكيل و استقرار حكومت جهاني اسلام كه يك امر تحقق يافتني و اجتنابناپذير است.
جهانينگري در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
در مقدمه قانون اساسي و همچنين اصل يازدهم آن با الهام از آيات قرآن كريم و مباني ديني موضوع جهاننگري مطرح گرديده است.
ر مقدمه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آمده است:
«زمينه تداوم اين انقلاب را در داخل و خارج كشور فراهم ميكند بويژه در گسترش روابط بينالمللي با ديگر جنبشهاي اسلامي و مردمي ميكوشد تا راه تشكيل امت واحد جهاني را هموار كند».
در دنياي امروز که رشد و توسعه ي پر شتاب وسايل ارتباط جمعي و تکنولوژيهاي ارتباطي- اطلاعاتي فاصله ها را کم کرده است و مرزهاي زمان و مکان را درهم شکسته ، موضوع « جهاني شدن » از اهميت بالايي برخوردار است و تأثير آن را مي توان در تمامي جنبه هاي مختلف زندگي ، از بزرگترين آرمانها و ارزشهاي انسان تا جزئي ترين مسائل زندگي ، مشاهده کرد . يکي از مهم ترين حوزه هايي که در موضوع جهاني شدن طرح مي شود رابطه ي دين و جهاني شدن است .
شايد بتوان گفت دين از لحاظ تاريخي بيشترين پيوند را با موضوع جهاني شدن دارد . اديان توحيدي قرن ها پيش از پيدايش وسايل ارتباط جمعي و طرح نظريه هاي گوناگون در رابطه با جهاني شدن ، زمانيکه دنياي هر فرد به شهر يا منطقه ي جغرافيايي خويش محدود مي شد، داعيه دار جهاني شدن بودند. و در اين ميان اسلام به عنوان آخرين دين توحيدي جايگاهي ويژه دارد.اسلام ديني جهاني و فراگير است که براي هدايت تمام انسانها و سعادت بشريت آمده است. ديني که همه ي جهانيان را فارق از نژاد و قوميت و مليت ، مخاطب قرار داده است . عصر ارتباطات و پديد آمدن شاهراه هاي اطلاعاتي هر چند زمينه ي مناسبي را براي آگاهي تمامي مردم دنيا از آموزه هاي اين دين رهايي بخش فراهم آورده ، اما تهديدات و چالش هاي مهمي را هم در برابر اسلام قرار داده است . تهديد هايي گوناگون که از جنبه هاي مختلف اسلام و مسلمانان را تحت فشار هاي مختلف قرار داده است. البته بايد اشاره کرد که در زمينه ي مواجهه ي اسلام و جهاني شدن تحقيقات گوناگوني شده است و در بسياري از آن ها به بررسي چالش ها و تهديد هايي که جهاني شدن براي اسلام به وجود آورده است پرداخته اند . براي مثال مي توان به مقالات ارائه شده در کنفرانس مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي با موضوع جهان شمولي اسلام و جهاني سازي در ارديبهشت ماه سال 1382 اشاره کرد . اما شايد بتوان گفت در اکثر تحقيقات موضوع محوري فشارهايي است که توسط غرب بر مسلمانان تحميل مي شود و يا تصوير وحشتي که از اسلام در رسانه هاي غرب منعکس مي شود .
سعي مي کنيم که پس از تعريفي اجمالي از جهاني شدن و جهاني سازي، تهديدهايي که عصر ارتباطات و پيشرفت چشمگير تکنولوژي هاي اطلاعاتي براي اسلام به وجود آورده است مورد بررسي قرار دهيم.
جهاني شدن يا جهاني سازي
جهاني شدن مانند بسياري از ديگر مفاهيم است ، كه تعاريف متعدد و گوناگوني از سوي نظريه پردازان براي آن ارائه شده است و در اغلب تعاريف فرآيندي تدريجي و پايدار وصف شده كه از گذشته آغاز شده و هنوز ادامه دارد ، با اين تفاوت كه هر چه بيشتر از عمر آن مي گذرد ؛ شتاب و گسترش آن هم افزايش مي يابد ( گل محمدي ، 1381) .
رابرتسون جهاني شدن را فرآيندي مي داند كه به فشرده شدن جهان و افزايش آگاهي جهاني مي انجامد و وابستگي متقابل جهاني و آگاهي از جهان به عنوان كليتي يك پارچه را در پي داشته است .
گيدنز جهاني شدن را عامل فشردگي روابط اجتماعي در سطح جهاني مي داند كه فاصله ي زماني و مكاني را در روابط اجتماعي از بين مي برد . گيدنز معتقد است جهاني شدن يك « مدرنيته ي بزرگ شده » است.
نکته اي كه بايد در مباحث جهاني شدن به آن توجه كرد ، تفكيك بين پروسه ي جهاني شدن و پروژه ي جهاني سازي است .
جهاني شدن در شرايط دنياي امروز و با توجه به رشد و توسعه ي ارتباطات ، پديده اي طبيعي است و مفهومي است كه ضرورتاً نيازمند فاعلي نيست و سير طبيعي و تاريخي جوامع بشري منجر به پيدايش آن شده است . جهاني شدن فرآيندي است كه در اثر توسعه ي تكنولوژي هاي اطلاعاتي و ارتباطي به وجود آمده است و موجب فشردگي جهان و تقويت خود آگاهي جمعي انسان ها مي شود در اين نظر جهاني شدن روندي است طبيعي كه دهكده ي جهاني را تحقق مي بخشد . در اين فرآيند جهاني شدن مطلق كه موجب سلطه ي غرب بر جهان شود ، وجود ندارد و جهاني شدن هاي بسيار شكل خواهد گرفت . ( عاملي ، 1382 )
پروژه ي جهاني سازي طرح و سيستم كلاني است كه به دنبال فرا گير كردن شيوه ي زندگي آمريكايي و غربي كردن جوامع است ؛ بر اين اساس ، غرب مي كوشد با استفاده از تكنولوژي هاي ارتباطي ، ارزش ها و فرهنگ خويش را به ديگران تحميل كند . در اين ديدگاه جهاني سازي مفهومي است كه محتاج فاعل و برنامه اي از پيش طراحي شده است ( برزگر ، 1382 ) .
جهاني سازي پروژه اي است كه شايد بتوان گفت زاييده ي سرمايه داري است . سرمايه داري از ابتدا براي دست يابي به مواد اوليه و بازار ، با گسترش خويش در فضاي غير سرمايه داري پيرامون خود رشد كرده و بسياري از كشورهاي جهان را با توجه به مركزيت سرمايه داري ، به پيرامون رانده است . پذيرش پيراموني شدن علاوه بر اثرات اقتصادي ، معرف نوعي استحاله ي فرهنگي است كه شرايط را براي نفوذ و سلطه ي سياسي و فرهنگي غرب آماده مي كند ( افروغ ، 1382 ) .
تسلط غرب بر تكنولوژي هاي ارتباطي و شاهراه هاي اطلاعاتي موجب شده است كه نظام سرمايه داري و فرهنگ مصرف ناشي ازآن ، هر چه بيشتر از پيش در كشور هاي پيرامون گسترش يابد و نوعي غربي سازي جهاني شكل گيرد .
مي توان گفت جهاني شدن و جهاني سازي دو جرياني است كه به طور هم زمان و به موازات يكديگر شكل گرفته اند .
پروژه ي جهاني سازي كه از سوي قدرت هاي برتر و به ويژه آمريكا براي تغيير فضاي موجود در عرصه جهاني در جهت اعمال سلطه نوين بر ديگر كشور ها طراحي شده ( افتخاري ، 1382 ) بيشترين تهديدات را در مقابل تمدن ها و فرهنگ هاي غير غربي قرار داده و اسلام و تمدن اسلامي نيز به عنوان ديني جهان شمول كه موجب بيشترين مقاومت ها در برابر اين پروژه گشته است ، در نوك پيكان اين حملات قرار دارد .
تحميل فرهنگ غربي و مصرف گرايي ناشي از سرمايه داري كه نتيجه ي عصر روشن گري و دوران مدرنيته است ، بي ترديد با تعاليم و آموزه هاي والاي اسلامي تعارض هاي جدي خواهد داشت .
ساموئل هانتينگتون ، نظريه پرداز آمريكايي و طراح نظريه ي « درگيري تمدن ها » بيان مي كند كه بعد از جنگ سرد ، درگيري تمدن هاي اسلامي و كنفسيوسي با تمدن مسيحي – غربي ، امري اجتناب ناپذير و حتمي است و اين تمدن ها تهديد بزرگي براي نظم نوين جهاني و صلح ناشي از فرآيند جهاني سازي مي باشند ( لواساني ، 1382 ) . بنا بر اين غرب بيشترين تلاش خود را در مبارزه با اين تهديد بزرگ صرف خواهد كرد ، چرا كه اصلي ترين عامل مقاومت در برابر جهاني سازي غربي ، همانا فرهنگ و تمدن اسلامي است . هانتينگتون بيان مي كند : ” … رستا خيز اسلامي بار ديگر در تمام كشور هاي مسلمان ، باليده و تقريباً در همه تبديل به يك جنبش عظيم اجتماعي ، فرهنگي ، و فكري شده و در اكثر جاها در مسائل سياسي ، اثر عميقي داشته است … مردم در سر تا سر جهان اسلام در برابر آلوده شدن جوامع خود به « غرب زهر آگين » به پا خاسته اند. … ” و اگر اين مقاومت در هم نشكند ، چه بسا به ديگرجوامع نيز تسري يابد ؛ همان طور كه امروزه نمونه هايي از آن را در ديگر كشور ها شاهد هستيم .
به طور قطع آمريكا به عنوان مظهر تغيير و تجدد به تضعيف دين سنتي خواهد پرداخت و در اين ميان تضعيف دين اسلام به عنوان دين جوامع رقيب يكي از استراتژي هاي غرب و به خصوص آمريكا ، محسوب مي شود ( عاملي ، 1382 ) .
سكولاريسم
همان طور كه پيش از اين نيز گفته شد ، جهاني سازي ريشه در مدرنيته دارد و بسياري جهاني سازي را عامل بزرگ شدن مدرنيته دانسته اند ، به اين معنا كه ارزش هاي سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، و فلسفي غرب با شتابي به مراتب بيشتر از عصر مدرنيته در جهان توسعه خواهد يافت .
مك اينرني عصر مدرن را عصري مي داند كه بشر تلاش كرد تا دستاورد هاي فكري خود را از آموزه هاي ديني رها سازد ؛ با اين تعريف مي توان گفت اصلي ترين مشخصه ي مدرنيته ، سكولاريسم است كه قطعاً در جريان جهاني سازي سعي در انتقال آن شده است . سكولاريسم ، نظام فكري است كه سرمايه داري با تمسك به آن ، دين را از عرصه ي اجتماع خارج كرد و براي حفظ سرمايه و نظام سلطه ، كوشيد در عرصه هاي مختلف حيات بشري ، نظامي متناسب با حفظ سرمايه طراحي كند ( نوروزي ، 1377 ) . در حقيقت جريان سكولاريسم ، موجب جدا يي دين از نهاد هاي اجتماعي مانند نهاد سياست ، نهاد قانون گذاري ، و نهاد آموزش و پرورش مي شود ، به عبارت ديگر مي توان گفت سكولار شدن ، دين را از تمامي نهاد هاي مدني جامعه كه با شهروندي ارتباط دارند ، جدا مي سازد ( عاملي ، 1382 ) . در نهايت ، سكولار كردن جامعه منجر به فردي شدن دين مي شود و نقش اجتماعي آن از بين مي رود.
مي توان گفت سكولاريسم در عرصه هاي مختلف سياسي ، فرهنگي – اجتماعي ، و اقتصادي پيامد هايي را به دنبال داشته ، كه به اختصار به بيان آن مي پردازيم :
در عرصه ي سياسي ، حاكميت ارتباطي به ماوراي طبيعت ندارد و از تفرعن انساني ناشي مي شود ؛ مشروعيت از پائين به بالاست ، بهترين الگوي حكومتي دموكراسي است و تنها راه جلوگيري از فساد حكومت ، تفكيك قوا خواهد بود . در جامعه ي سكولار ، قانون گذاري الهي و ديني طرد مي شود و انسان به عنوان خالق ارزش ها ، خود قانون گذار است .
اين در حالي است كه در اسلام منشأ حاكميت از آن خداست و آياتي چون « إن الحكم إلا لله » مؤيد اين موضوع است . خداوند حاكميت مطلق دارد و اين حاكميت ، با اذن او و به وسيله ي بندگان صالحش اعمال مي گردد و تقوا و پرهيزگاري مهم ترين عامل در جلو گيري از فساد است . هم چنين اسلام قانون گذاري را مختص خدا مي داند ؛ بنابراين انسان ها به تنهايي حق قانون گذاري را ندارند چرا كه قانون گذار بايد بتواند شناخت كاملي نسبت به مصالح فردي و جمعي ، جسمي و روحي ، مادي و معنوي انسان ها داشته باشد ؛ هم چنين نبايد عواطف ، احساسات و منافع قانون گذار در وضع قانون مؤثر باشد واين ويژگي ها تنها در موجودي فراتر از انسان يافت مي شود .
در عرصه ي فرهنگي – اجتماعي ، بر مبناي اصولي چون ليبراليسم ، راسيوناليسم ، و اومانيسم كه از اصول و عناصر قوام بخش سكولاريسم هستند ؛ تكثرگرايي و روحيه ي تساهل و تسامح رواج مي يابد و در جامعه اي با اين ويژگي ها ، تولي و تبري ، غيرت ديني ، امر به معروف و نهي از منكر ، شهادت طلبي و جهاد ، ايثار و اهتمام به امور مسلمين و … از بين مي رود .
در عرصه ي اقتصادي ، نظريه هاي توسعه كه بر مبناي علم غربي و عقل ابزاري شكل گرفته اند ، منجر به شكاف بيش از پيش بين طبقات فقير و غني مي شوند. نظام اقتصادي مبتني بر بهره و ربا شكل مي گيرد و اموري چون خمس ، زكات ، انفاق ، صدقه ، وقف و … كه در اسلام مطرح شده است ، به فراموشي سپرده مي شوند .
در مجموع مي توان گفت با ورود سكولاريسم به جوامع اسلامي ، بسياري از احكام و قوانين حكومتي و اجتماعي اسلام ، كنار گذاشته مي شود .
پلوراليسم
رشد و توسعه ي تكنولوژي هاي ارتباطي ، به ويژه اينترنت موجب شده است كه انسان ها از نژاد ها ، قوميت ها ، مليت ها و اديان مختلف ، فارغ از مرزهاي جغرافيايي با يكديگر در ارتباط باشند . اين برخوردها ، بين فرهنگ هاي متفاوت موجب پيدايش نظريه ي نسبيت فرهنگي شده است .
نسبيت گرايي گر چه شايد در فرهنگ ، امري مطلوب باشد اما تسري آن به حوزه ي دين منجر به پلوراليسم ديني مي شود .
پلوراليسم بيان مي كند كه انسان ها نمي توانند حق را آن چنان كه هست بشناسند بلكه آن را آن چنان كه بر آن ها نمايان مي شود مي شناسند و همه ي اين معرفت ها صحيح و صادق هستند . بر اساس پلوراليسم ديني ، تمام اديان و آئين ها ، حتي مكاتبي چون كمونيسم ، حق هستند و در نهايت به واقعيت نهايي رهنمون مي شوند و آئين هاي گوناگون ، واكنش هاي متفاوت انسان در برابر حق مي باشد كه گوهر همه ي آن ها واحد است ؛ صراط مستقيم يا دين حق ، توهمي بيش نيست و نمي توان دين يا آئيني را بر ديگري ترجيح داد. طبق اين نظر حتي شيطان پرستي ، انسان پرستي و بت پرستي هم ، راهي به سوي حق و واقعيت نهايي دارند و هر دين و آئيني نمود خاصي از حق است ( حسين زاده ، 1379 ) .
اين طرز تفكر خود مي تواند دو تهديد ديگر را در پي داشته باشد :
اول آن كه اگر تمامي اديان و مكاتب نمودي از حق دانسته شوند، اعتقاد مسلمين به دين والاي اسلام سست شده و با توجه به در دسترس بودن اطلاعات و آموزه هاي ديگر اديان و آئين ها ، به واسطه ي تكنولوژي هاي ارتباطي ، ممكن است گرايش به ديگر اديان و ارتداد از دين مبين اسلام پيش آيد ، به ويژه آن كه ، غرب با سلطه بر رسانه هاي جمعي دست به تبليغات منفي بسياري عليه اسلام زده است .
تهديد دوم كه شايد خطرش به مراتب بيشتر از تهديد اول باشد را مي توان چنين بيان كرد : زماني كه تمامي اديان و مكاتب حق شمرده شوند ، اين امر ممكن مي شود كه آموزه هاي اديان و مكاتب مختلف را با يكديگر تركيب نمود چرا كه به هر حال تمامي اين آموزه ها در نهايت به حقيقت مي رسند . ثمره ي اين امر التقاط است كه مي توان بارزترين موارد آن را كه شاهد آن بوديم چنين نام برد : التقاط اسلام و سرمايه داري ، التقاط اسلام و ناسيوناليسم ، و التقاط اسلام و كمونيسم . نمونه ي التقاط اسلام و ناسيوناليسم را در جريان هاي پان عربيسم و پان تركيسم مي توان دنبال كرد و نمونه ي التقاط اسلام با كمونيسم را هم در جريان حزب توده در ايران .
تبليغات ضد اسلام
غرب با در دست داشتن مديريت رسانه هاي جمعي و سلطه بر تكنولوژي هاي ارتباطي به راحتي مي تواند بر افكار عمومي جهانيان اثر گذارد و جنگ رواني گسترده اي را عليه مسلمانان به راه اندازد و در اين ميان رسانه هاي جمعي و به ويژه شبكه هاي ماهواره اي نقش بسيار مهمي را ايفا مي كنند . مي توان تبليغات غرب عليه اسلام را به دو دسته تقسيم نمود :
تصوير وحشت
يكي از مهم ترين ابزار مبارزه ي با اسلام توسط غرب و به ويژه آمريكا ، چهره سازي وحشت از اسلام و مسلمانان است . شركت هاي آمريكايي با در اختيار داشتن مديريت رسانه هاي جمعي و سلطه بر تکنولوژي هاي ارتباطي ، بيشترين نقش را در اين ميان دارند ، ارائه ي چهره اي نادرست از اسلام كه مسلمانان را افرادي عقب مانده ، خشونت طلب ، بي رحم ، بي توجه به حقوق انساني ، متجاوز به حقوق زنان و … نشان مي دهد . اين تصاوير منجر به محروميت مسلمانان غربي از حقوق شهروندي شده است و موجب شده افكار عمومي غرب محدوديت بيش از پيش مسلمانان و برخورد با آن ها را بپذيرد به طور حتم مي توان گفت چهره سازي وحشت از اسلام و مسلمانان پس از حادثه ي يازده سپتامبر و تخريب برج هاي دو قلو ، رواج بيشتري يافته است . يازدهم سپتامبر موجب نوعي تداعي معاني و تبديل كردن شك و ترديد ها به يك باور نهادينه ، در افكار عمومي غرب شد ( عاملي ، 1382 ) كه مسلمانان واقعاً خشونت طلب و جنگ افروز هستند .
هانتينگتون حادثه ي يازده سپتامبر را نتيجه ي تضاد جوهري بين تمدن اسلامي و تمدن مسيحي غرب مي داند و علت اين تضاد را در پيام ها و آموزه هاي موجود در انديشه ي اسلامي بيان مي كند . وي معتقد است كه معارف فكري دو تمدن اسلامي و مسيحي با يكديگر در ستيز مي باشند . موضع گيري جورج بوش دوم پس از يازدهم سپتامبر و طرح جنگ صليبي جديد نيز بر گرفته از اين نظر هانتينگتون بود .
معرفي و بزرگ نمايي گروه القاعده ، به عنوان گروهي مسلمان نيز در صدد ارائه ي تصويري نا درست و خشن از اسلام بود ، اين در حالي است كه اعتقادات اين گروه با معارف و تعاليم والا و انسان دوستانه ي اسلام در تضاد است .
نمونه هاي ديگري از تصوير وحشت از اسلام و مسلمانان را ، آشكارا مي توان در فيلم هاي هاليوود مشاهده كرد . براي نمونه در فيلم هايي چون شيخ(cheik )، موميايي ( the mummy )، قاهره ( cairo )، زن پولادين( the steel lady )، هجرت ( exodus ) ، قواعد حمله (rules of engagement) ، و … تصويري از مسلمانان عرب به نمايش در آمده كه مسلمان ها با تكيه بر فرهنگ بدوي خود ، از هر چه متعلق به تمدن امروزين است بيزار هستند و وحشيانه به مبارزه با تمدن و آزادي غرب مي پردازند ؛ مسلمانان باديه نشين كه مركب هايشان شتر و اسب است و در چادر هاي قديمي به مي گساري و هتك حرمت زنان ، به ويژه زنان غربي مي پردازند و براي رسيدن به اهداف خود جان زنان و كودكان عرب را به خطر مي اندازند .
فيلم هايي هم چون كلوپاترا ، زنان شيخ ، کافه اي در قاهره ، بغداد ، عشق عربي و … زنان مسلمان را زناني نشان مي دهد كه با مكر و حيله مردان غربي را اغفال نموده و قهرمان فيلم را اسير عشق خود مي كنند . در اين فيلم ها زنان مسلمان ، جادو گراني هستند كه يا در نقش رقاصه هاي حرم سرا مي باشند و يا خود فروشاني پست و ذليل ، كه عمدتاً شغلي ندارند و از اعتبار و هويت اجتماعي محروم هستند و در نزد مردان عرب هم رديف با اموال و چهار پايان مي باشند ( رضايي يزدي ، 1384 ) .
اين تصوير وحشت از مسلمانان علاوه بر آن كه از تشرف به اسلام و گسترش اين دين توحيدي در غرب جلو گيري مي كند ، توجيهي است بر سياست هاي جنگ افروزانه ي غرب و به خصوص آمريكا ، عليه مسلمانان كه نمونه هاي عيني آن را در حمله به افغانستان و عراق ديديم و بدين نحو افكار عمومي غرب به راحتي جنگ و بر خورد نظامي با مسلمانان را قبول مي كند و هزينه هاي آن را هم مي پذيرد . هم چنين اين تصاوير موجب فرو ريختن مسلمانان از درون مي شود ( عاملي ، 1382 ) .
معرفي ايران ، كه شايد بتوان گفت به نحوي رهبري فكري جهان اسلام را در دست دارد ، به عنوان محور شرارت از سوي جورج بوش دوم نيز در راستاي ارائه تصوير وحشت از مسلمانان بوده است .
حمله به مباني اسلام
بعد ديگري از مبارزه ي غرب با اسلام را مي توان در حمله به مباني اسلام ديد . شايد بتوان گفت مخاطب اصلي تصوير وحشت از اسلام و مسلمانان ، غير مسلمانان هستند و مخاطب حمله به مباني اسلامي ، مسلمانان مي باشند تا به اين طريق در اعتقادات مسلمانان تزلزل ايجاد كنند . نگارش كتاب آيات شيطاني توسط سلمان رشدي ، كه با واكنش شديد و گسترده اي در جهان اسلام مواجه شد ، يكي از اين نمونه ها است .
شايد بتوان گفت همان طور كه بعد از واقعه ي يازده سپتامبر چهره سازي وحشت از مسلمانان به مراتب بيشتر از گذشته شده است ، حمله به مباني اسلامي نيز در سال هاي اخير تشديد شده است ، شاهد اين مدعي نشر كتابي با نام قرآن مبين در كويت و انتشار گسترده ي كاريكاتور هاي موهن عليه پيامبر اسلام ، در روزنامه هاي غربي است كه به واكنش هاي گسترده ي مسلمانان در سراسر جهان انجاميد ؛ البته مي توان گفت اين كاريكاتور ها علاوه بر حمله به رسول گرامي اسلام ، در جهت تائيد تصوير وحشت از اسلام و مسلمانان بود .
نتيجه گيري
جهاني شدن از اين ديد كه باعث تحول تكنولوژيك ارتباطي شده و امکان دسترسي سريعتر و منسجم تر افراد را در سر تا سر جهان فراهم كرده است ، مي توان به عنوان امكاني كه مي تواند در جهت رشد و توسعه ي ارزش هاي نيك انساني قرار گيرد (عاملي ، 1382 ) ، مورد استفاده واقع شود . با اين رويكرد ، جهاني شدن ، فرصتي است مناسب براي گسترش تعاليم والاي اسلامي و زمينه اي است براي تحقق حكومت جهاني اسلام ؛ آن چنان كه در آيات قرآن كريم بدان وعده داده شده است « ليظهره علي الدين كله » .
در نهايت بايد گفت گرچه غرب و به ويژه امريكا بر تكنولوژي هاي ارتباطي سلطه دارند اما رشد و گسترش اين تكنولوژي ها به ويژه اينترنت و ماهواره ، فضايي را ايجاد كرده است كه مي توان به خوبي از اين فضا استفاده كرد ، چراكه مخاطب امروز رسانه ها ديگر مخاطبي منفعل نيست كه به راحتي تحت تأثير پيام هاي رسانه اي قرار گيرد بلكه مخاطبي فعال است كه با درك وآگاهي خود دست به انتخاب مي زند و پيامي را مي پذيرد و از قبول كردن پيامي خودداري مي كند و پيام هاي والاي دين اسلام كه با فطرت انسان ها هماهنگ است به راحتي مي تواند مورد پذيرش مخاطبين فعال رسانه ها قرار گيرد كه هنوز غبار غفلت بر سرشت پاك انساني آن ها نشسته است و اين امر مستلزم هشياري و تيز بيني انديشمندان جهان اسلام است كه بتوانند از اين شرايط بهترين استفاده را بکنند و اين اصل را ثابت کنند که اسلام موافق جهاني شدن است .
منابع
– افتخاري ، ناامني محدود ؛ بررسي تهديد هاي جهاني شدن براي جهان اسلام ، جهان شمولي اسلام و جهاني سازي ، 1382 ، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي.
– افروغ ، اسلام و جهاني شدن، جهان شمولي اسلام و جهاني سازي، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، 1382
– ارزشهاي فرهنگي و جهاني شدن، گفتگوي مريل لينج با فرانسيس فوکوياما ؛ ترجمة رضا استاد رحيمي؛ روزنامة همشهري؛ ۱۸ مهر ۱۳۸۰.
– برزگر ،ابعاد سياسي جهاني شدن و جهان اسلام، جهان شمولي اسلام و جهاني سازي، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي
1382.
– حسين زاده ، مباني معرفت ديني، قم ،مؤسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) ، 1379 .
– دهشيري . محمدرضا ؛ «جهاني شدن و هويّت ملي» ، فصلنامة مطالعات ملي؛ ش ۵، پاييز ۱۳۷۹.
– روزنا . جيمز ؛ «پيچيدگيها و تناقضهاي جهاني شدن» ، فصلنامة سياست خارجي؛ سال ۱۳، زمستان ۱۳۷۸.
– ساعي . احمد ؛ مسائل سياسي ـ اقتصادي جهان سوم؛ تهران: سمت؛ ۱۳۷۷.
– صوفي آبادي . محمود ،اسلام ، جهاني شدن و پيامدهاي فرهنگي آن ، برگرفته از ايميل موسسه قرآن کريم آلباني به آدرس andisheh_sadeq@isu.ac.ir .
– عاملي ، جهاني شدن ها : غربي شدن و اسلامي شدن جهان ، اسلام هراسي و مدرنيته ي بزرگ شده ، جهان شمولي اسلام و جهاني سازي ،1382 ، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي.
– فرهنگ رجايي (پديدة جهاني شدن وضعيت بشري و تمدن اطلاعاتي)؛ ترجمة عبدالحسين آذرنگ؛ تهران: نشر آگاه؛ ۱۳۷۹؛ ص ۱۴۷.
– گلمحمدي . احمد ؛ جهاني شدن فرهنگ، هويّت؛ تهران: نشر ني؛ ۱۳۸۱.
– گل محمدي ، نگاهي به مفهوم و نظريه هاي جهاني شدن ، فصل نامه ي مطالعات ملي، شماره ي 11، 1381.
– لواساني ، جهاني سازي : تهديد ها و فرصت ها در عرصه ي فرهنگ و دين ، جهان شمولي اسلام و جهاني سازي ، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، سال 1382 .
– نوروزي ، فلسفه ي سياست ، قم ، مؤسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) ، 1377
منابع لاتين
– d.baker, et. al (eds), globalization and progressive e conomic policy, cambridge university press, ۱۹۹۸
– d. held, et. al. (eds). re-imaging political community, oxford : polity ۱۹۹۸.
– f.webster, theories of the information seciety, london : routledge, ۱۹۹۵.
– p.hirst and g. thompson. globalization in question, oxford : polity, ۱۹۹۹,