آقای رئیس جمهور، خطررژیم باکو را جدّی بگیرید
ریاست محترم جمهوری، جناب آقای دکتر حسن روحانی
هم چنان که حضرتعالی وقوف و اشراف کامل دارید، حفظ و دفاع از تمامیت ارضی و میراث ملی و فرهنگی کشور نخستین وظیفه دولت (بهمعنای عام آن) است. حدود دویست سال ازجدایی اجباری 17 شهر قفقاز و در حدود یک صد سال ازنام گذاری جعلی جمهوری آذربایجان!! میگذرد. آن بخش از ایران زمین که در متون کهن، آلبانیا و آران (که خود تلفظی دیگر از نام گرامی ایران است) نامیده میشد، با اهداف سیاسی و الحاق گرایانه و به دروغ، آذربایجان! و سپس آذربایجان شمالی!! نامیده شد. حال آن که در تمامی متون پیش و پس از اسلام رود ارس حد مرز آرّان وآذربایجان بوده و ماورای ارس هرگز آذربایجان خوانده نشده است. در اوان چنین نام گذاری جعلی (1918)، نخبگان جامعه ی ایرانی به درستی به اهداف الحاق گرایانه وسوءنیت مساواتی ها و شخص «محمدامین رسول زاده» پی بردند و بدان اعتراض کردند. علامه دهخدا، ملک الشعرای بهار، کسروی تبریزی وشیخ محمد خیابانی از آن جملهاند. خیابانی در اعتراض به این نام گذاری جعلی، آذربایجان حقیقی را «آزادیستان» نامید. حتی «بارتولد» روسی و «مارکوارت» آلمانی نیز بدین نام گذاری جعلی اعتراض کردند. اعتراضات به حدی بود که «رسول زاده» و یارانش قصد بازپس گیری این نام جعلی را داشتند.
امّا دولت مردان ایران در خواب غفلت بودند. «عادل خان زیادخان» را به عنوان سفیر این جمهوری نوپا و با نام جعلی جمهوری آذربایجان (آرّان) در تهران پذیرفتند و از تبعات این نام گذاری جعلی غافل ماندند.غفلت و بی توجهی دولت مردان ایران پس از فروپاشی شوروی و اعلام استقلال جمهوریهای ایرانی تبار و از آن جمله جمهوری آذربایجان جعلی (آرّان) بار دیگر مشهود است. صرف نظر از ضعف عنصر ایرانی در جذب و جلب جمهوریهای ایرانی تبار قفقازو آسیای میانه در اوان فروپاشی شوروی، به رسمیت شناختن جمهوری نوپای آرّان با نام جعلی آذربایجان از سوی جمهوری اسلامی ایران و آن هم بدون مآل اندیشی و توجه به عواقب و تبعات سوء آن جای بسی تأمل و تأسف است .
این درحالی است که این جمهوری نوپا که خود در گذشته نه چندان دور جزو جغرافیای سیاسی ایران بوده و به ضرب شمشیر روس ازپیکره ی ایران بزرگ جدا شده و هم امروز نیز در حوزه ی فرهنگی و تمدنی ایران قرار دارد، در اعلامیه اعاده استقلال خود به تاریخ 30 اوت 1990 ادعای ارضی علیه استان آذربایجان ایران را مطرح نموده و هدف خود را وحدت دو آذربایجان!! (شمالی و جنوبی!!) اعلام میکند. «ابوالفضل ایلچی بیک» نخستین رئیس دولت این جمهوری نوپا ونخستین نظریه پرداز آذربایجان بزرگ!، آذربایجان جنوبی ! ولزوم اتحاد شمال و جنوب، در مصاحبه رادیویی آوریل 1993، تبریز، ارومیه، مرند، اردبیل، زنجان وهمدان را در خواب میبیند و «حیدر علیاف » به عنوان دومین رئیس جمهور، آرزوی پیوستن آذربایجان ایران به آذربایجان جعلی را در سر می پروراند و نمایندگان حزب حاکم «ینی آذربایجان» در نشست اول فوریه تغییر نام این جمهوری به آذربایجان شمالی رامطرح میکنند (گرچه اصطلاحاتی هم چون آذربایجان شمالی و جنوبی و آذربایجان واحد مسبوق به دوره ی فرقه اجنبی ساخته ی دموکرات آذربایجان 24_1323 است).
نقش و دخالت مستقیم رژیم باکو در برگزاری کنگرههای به اصطلاح آذربایجانی های جهان مشهود و آشکار است. اولین کنگره آذربایجانیهای جهان! در ژوئن1997 در لسآنجلس و با حضور مقامات باکو و دومین کنگره در ماه مه 1998 در واشنگتن برگزار میشود . دعوت نامههای آن از سوی سفارت جمهوری آذربایجانِ جعلی در واشنگتن و با عبارت «از سفارت آذربایجان 0004-842-202- ساعت 04/16» به افراد مختلف فکس شده در آن تصریح گردیده بود که هشتادمین سالگرد استقلال کشور آذربایجان را جشن میگیرند . این کنگره با پیام «حیدر علیاف» افتتاح شده و پیام او توسط مشاور رئیس جمهور در امور ملیتها قرائت میشود. جالب توجه این که دراین کنگره دو نقشه جغرافیایی ارائه میشود: یکی نقشه ی آذربایجان که قرار است از ایران جدا! وبه آرّان (جمهوری آذربایجان جعلی) ملحق شود و دیگری نقشه ی آذربایجان واحد متشکل از قفقاز و آذربایجان ایران و اراک و قزوین و همدان و زنجان و بخشهایی از استان گیلان است! مقامات رسمی رژیم باکو که در این کنگره شرکت کرده بودند،عبارتند از:
«هدایت اروج اُف» مشاور رئیس جمهور در امور اقلیت ها
«علی حسن اُف» مدیر دفتر سیاسی رئیس جمهور
«حافظ جلال اوغلی پاشایف» سفیر جمهوری آذربایجان جعلی در واشنگتن
«علی کریم اُف»معاون «ایلچی بیک» رئیس حزب جبهه خلق
«فرامرز مقصوداُف» رئیس آکادمی علوم و نماینده پارلمان آن جمهوری
«فخرالدین قربان اُف» کنسول جمهوری آذربایجان در واشنگتن
«صابر رستم خانلو» نماینده پارلمان و سایر افراد
اقدامات تحریکآمیز مداخله جویانه رژیم باکو اعم از:
تشکیل کمیته ی دولتی آذربایجانی های خارج (آذربایجانیهای جهان)
تعیین روز 31 دسامبر به عنوان روزهمبستگی آذربایجانیهای جهان
برپایی همایشهای موسوم به کنگره ی آذربایجانیهای جهان
ایجاد تشکلهای فرهنگی، سیاسی و هنری در کشورهای مختلف
ارتباط با تشکلهای تجزیه طلب ایرانی در خارج و حمایت از آنها
برپایی همایشهای مختلف در کشورهای مختلف و سایر اقدامات سالهاست که برای تشکیل لابی جهانی آذربایجانیها صورت میپذیرد .
شرکت مقامات باکو در چنین مجامعی که تمامیت ارضی ایران راهدف گرفته است، تداوم دارد . حضور و شرکت آنان درکنگره ی آذربایجانی های جهان در اوکراین و افرادی هم چون: رستم خانلی نماینده ی پارلمان، اسماعیل آقا یف رئیس مرکز بینالمللی دیاسپور(مرکز دولتی باکو)، زلیمخان محمدلی(نماینده پارلمان ) و رئوف حسینلی. نکته جالب توجه پوشش خبری این مراسم توسط تلویزیونهای دولتی باکو مانند :آذ TV و تلویزیون خزر است. هم چنین است برگزاری کنگره ی مزبور در 15 آذر 91 و با حضور مقامات رژیم باکو. گرچه «رستم خانلی» ادعا میکند که کنگره با عزم و اراده ی آذری ها برگزار میشود اما حقیقت امر چیز دیگری است. سازماندهی، حمایت مالی و تمهیدات لازم از سوی رژیم باکو انجام میپذیرد .
مراسمی که به منظور افتتاح و راهاندازی تلویزیون ماهوارهای گوناذ TV که با اهداف تجزیه طلبانه و ترویج قومگرایی و اختلاف افکنی در ایران تأسیس گردیده، در هتلی در میشیگان و با حضور کنسول جمهوری آذربایجان جعلی افتتاح میشود. نام برده به حمایتهای مالی دولت متبوعش ازاین تلویزیون اذعان میکند.
«فاضل مصطفی» نماینده ی پارلمان از لزوم تغییر سیاست نسبت به ایران و اتخاذ روشهای متفاوت جهت تأثیر بر ایران و حمایت از آذربایجانیهای ایران سخن میراند. بازماندگان فرتوت و سالخورده ی فرقه ی اجنبی ساخته ی دموکرات در دفتری که دستگاه امنیتی باکو در اختیار آنها قرار داده، جمع میشوند و خاطرات خیانتبار خود را مرور میکنند. باکو پناهگاه تجزیه طلبان شده است. کما این که هیئت نمایندگی رژیم باکو در مجمع پارلمانی اروپا نیز در حمایت از تجزیه طلبان ایران سخن میرانند.
دستگیری جاسوسان باکویی در تبریز را نیز به موارد فوق بیافزایید که با هدایت سیستم امنیتی باکو و به منظور تحریک جوانان آذربایجانی و دامن زدن به اختلافات قومی و قبیلهای، طرح شعارهای تجزیه طلبانه در مسابقات فوتبال تراکتورسازی و در استادیوم سهند که نمونه اخیر آن با بالا رفتن پارچه ای باشعار«آذربایجان جنوبی جزو ایران نیست»، نمود مییابد.
حمایت رژیم باکو از گروههای تجزیه طلب هم چون گاموح و داک بر همگان آشکار است. دفتر داک در باکو مستقر است و «رستم خانلی» نماینده ی پارلمان رهبری آن را بر عهده دارد. هم چنین است تأسیس گروه «ینی آذربایجان» توسط سیستم امنیتی باکو و شخص «حاکم صادق اُف» و نقش او در افتتاح دفتر تلویزیون گوناذ TVدر باکو.
برگزاری نشست عناصر تجزیه طلب در مرکز مطبوعات بینالمللی باکو ونشست 23 شهریور 91 در دفتر انستیتوی آزادی و امنیت خبرنگاران موسوم به «راتی» در باکو. هم چنین است تشکیل جلسه ی دفتر شورای آذربایجان جنوبی! در باکو پس از زلزله ی ارسباران، جهت اختلاف افکنی و ایجاد تشنج به بهانه ی عدم توجه دولت ایران به مناطق زلزله زده ی آذربایجان .
ملاقات مقامات کنسولگری باکو در تهران و تبریز با چهرههای تجزیه طلب نیز مزید بر علت است. نقش سفارت باکو در ایران در ترویج اندیشه ی آذربایجان واحد! بین آذربایجانیهای ایران بسیار حائز اهمیت است.
این چنین است که «الهام علیاف » خود را رهبر پنجاه ملیون آذربایجانی معرفی میکند!! و در مصاحبههای مختلف بارها و بارها اعلام میکند:«در ایران ده ها میلیون آذربایجانی زندگی میکنند و ما نمیتوانیم نسبت به سرنوشت آنها بیتفاوت باشیم».
این همه در کنار تحریف حقایق تاریخی، دروغپردازی، جعل و وارونه گویی صورت میپذیرد. غیرایرانی معرفی کردن مردم آذربایجان، تخریب و تحقیرزبان ملی ایران و فرهنگ درخشان آن، توأم با دست برد به متون و کتب تاریخی انجام میگیرد. در کتاب درسی چهارم دبستان ادعا میشود که گویا پانصد سال پیش کشور مستقلی به نام آذربایجان! وجود داشته و مورد تهاجم ایرانیان و روسها قرار میگرفته! که در نهایت طی معاهدات گلستان و ترکمن چای بین ایران و روس تقسیم شده است! و حال آن که چنین موجودیتی هرگز در تاریخ وجود نداشته است، آذربایجان و قفقاز هر دو جزو قلمرو ایران بوده اند که قفقاز طی جنگهای ایران و روس و معاهدات ننگین مزبور از پیکره ی ایران منتزع گردیده است. ضمن این که ماورای ارس هیچگاه آذربایجان خوانده نمیشده و در متن معاهدات مزبور هم چنین نامی به آن خطه اطلاق نشده است. همین تبلیغات در شبکه تلویزیون دولتی آذTVبه شکل گستردهای تداوم مییابدچنانکه گویا جنگهای عباسمیرزاباروس ها نیزبرای نجات آذربایجان از سلطه ایران بوده است!. نگاه متفاوت رژیم باکو به جدایی اجباری قفقازازایران وادبیات و موسیقی حسرت که پس از آن بهوجودآمد در راستای تقسیم آذربایجان(شمالی و جنوبی ) بین ایران و روس شکل میگیرد . کتابهای درسی و غیردرسی در باکو با روی کرد پان ترکی نوشته میشوند. چنین روی کردی پس از فروپاشی شوروی قوت بیش تری یافته است. در این کتب از دوره ی چنگیز و تیمور به عنوان دوران طلایی یاد میشود و ادعای ارضی علیه ایران مطرح میگردد. استانهای شمال ایران و حتی گیلان و مازندران نیز جزو کشور بزرگ آذربایجان!! به مرکزیت باکو معرفی میشود. دائرة المعارف رسمی باکو ضمن تحریف حقایق تاریخی، چهرهها و حرکتهای ملی و میهنی در ایران مانند ستارخان و شیخ محمد خیابانی را استقلالطلبی از ایران معرفی میکند. کتاب سه جلدی تاریخ آذربایجان که در باکو منتشر شده و در آن فصلی وجود دارد زیر عنوان:«سیادت ایران بر آذربایجان و جنبشهای رهاییبخش مردم آذربایجان علیه اشغالگران ایرانی!!» در صفحات این نوع کتب به اصطلاحات ساختگی هم چون آذربایجان شمالی و جنوبی برمیخوریم. گویا آذربایجان سرزمینی است که دو قسمت شده و روزی باید به یک دیگر ملحق شوند. هم چنین است کتاب «آنایوردوم» چاپ باکو و تحریف حقایق تاریخی درآن. انتشار اطلس جعلی آذربایجان و ترسیم بخشی از خاک ایران در این نقشه بهعنوان اراضی دولت بیست ساله ی باکو را نیز به موارد فوق بیافزایید. ناگفته نماند که دانشجویان، بازرگانان و توریستهای ایرانی که به باکو مسافرت می کنند جزو گروههای هدف چنین تبلیغات مسموم و دروغین هستند. چاپ و نشر و ارسال صدها هزار نسخه کتاب و جزوه و تأمین مالی نشر آنها در ایران توسط رژیم باکو با هدف ایجاد اختلافات قومی و قبیلهای و جهت نیل به مقصود یعنی تجزیه ی آذربایجان و ایجاد آذربایجان بزرگ!! صورت میپذیرد. کافیست نظری اجمالی به رسانهها و مطبوعات دولتی و شبه خصوصی باکوبیافکنید که مملو از تبلیغات ضدایرانی است.
مصادره ی میراث فرهنگی ایران از سوی رژیم باکو از شعرا و سخن وران ایرانی هم چون خاقانی و نظامی و اعطای تندیس او به ایتالیا جهت نصب در پارک«ویلاپورونرده» رُم به عنوان شاعرترک!(که حتی یک بیت شعر ترکی هم ندارند) گرفته تا مصادره ی موسیقی و آیین های ایرانی و ثبت آن ها در یونسکو به نام خود که همگی مصداق بارز سرقت فرهنگی است. کشور کوچک و نوبنیادی که در گذشته ی نه چندان دور بخشی از هویت و فرهنگ ایرانی بوده و به زور از آن منتزع گردیده است، ادعای میراث فرهنگی ایران را دارد. عنصرکوچک جدا شده ازپیکره ی بزرگ را نمیتوان صاحب داشته های فرهنگی وهویتی آن پیکره ی واحد دانست.
مجموعه ی اقدامات رژیم باکو با هدف هویت سازی و ایجاد دولت – ملت به شکل مدرن آن صورت میپذیرد. حال آن که تاریخ و هویت آن مستقل از تاریخ و هویت ایرانی قابل شناسایی نیست چه آن که خود بخشی از این تاریخ و هویت بوده است و اتفاقاً ایران هراسی او نیز منتج از همین بحران هویت است. خواست مردم نخجوان و شروان و گنجه وسایر مناطق جهت بازگشت و الحاق مجدد به ایران در دورههای مختلف و مقاومت آن سامان در برابر ایران ستیزی و ترکی سازی و روسی سازی آن منطقه و هم چنین واقعه31 دسامبر 1989 در مرز نخجوان و بیانیه ی پارلمان محلی نخجوان مبنی بر تقبیح معاهدات گلستان و ترکمان چای مؤید این مدعا است. هویت ایرانی این جمهوری نوپا مبرهن و آشکار است اما نه با نام جعلی آذربایجان که با نام راستین آن یعنی«آرّان».
آقای رئیسجمهور، حضرتعالی خود در دوره ی تبلیغات انتخاباتی و در مصاحبه با دیپلماسی ایران به درستی به خطر امنیتی رژیم باکو اشاره فرمودید. حقیقت امر این است که باکوبه مرکز توطئه علیه تمامیت ارضی ایران و وحدت ملی ایرانیان تبدیل شده است. گرچه توطئه ی جدا کردن آذربایجان از ایران از دوره ی عثمانی و تزاری و شوروی وجود داشته اما پس از فروپاشی شوروی، مرکزیت این توطئه از مسکو به باکو منتقل شده است. فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری آذربایجان جعلی نقطه ی عطفی در سیاست پان ترکی و الحاق گرایانه بوده است. ازابتدای دهه ی 1990 دور جدیدی از تبلیغات و تلاشهای سازماندهی شده در ارتباط با آذربایجان ایران و با محوریت باکو آغاز شده است. شعار آذربایجان واحد! و دامن زدن به احساسات پان ترکی و الحاق گرایانه و طرح تضاد و کشمکش ساختگی تُرک و فارس! وستم فارسها بر تُرک ها و مسائلی از این دست، دامنه ی تبلیغات گسترده ی رسانههای رژیم باکو است. روی کرد الحاق گرایانه ی آن در راستای تشکیل آذربایجان واحد! بسیار برجسته و حائز اهمیت است. اهمیت مسئله آذربایجان جنوبی! وآذربایجان واحد برای رژیم باکو به حدی است که برخی از تحلیل گران معتقدند این موضوع از مسئله ی رژیم حقوقی دریای مازندران برای رژیم باکو مهمتر است. علاوه بر حزب حاکم، احزابی هم چون مساوات، حزب استقلال و حزب جمهوری خلق نیزچنین روی کردی دارند. جالب توجه این که طرح مسئله ی آذربایجان واحد! از سوی مقامات رسمی با کو و در ملاقات و سفر مقامات ایرانی به باکو از آن جمله رؤسای جمهور پیشین(خاتمی و احمدی نژاد) و مقاماتی هم چون حداد عادل، به صراحت مطرح میشود. رژیم باکو با استفاده از نام جعلی و ساختگی آذربایجان! ادعای ارضی علیه ایران مطرح میکند، درامور داخلی ایران مداخله میکند، تجزیه طلبان را پناه میدهد و تشنج میآفریند و قدرتهای فرامنطقهای که تضعیف و چه بسا تجزیه ی ایران را مدنظر دارند نیز از این تشنج و موقعیت بهرهبرداری میکنند. مسئله ی اتحاد آذربایجان راستین با آذربایجان جعلی از دیرباز به عنوان اهرمی جهت فشار بر ایران توسط قدرتهای بزرگ مورد استفاده قرار گرفته است. نمونه ی اخیر آن نامه ی «رانا روهرا باکر»نماینده ی کنگره ی آمریکا به «هیلاری کیلینتون» وزیر خارجه وقت آن کشور مبنی بر لزوم جدا کردن استان آذربایجان از ایران والحاق آن به جمهوری آذربایجان جعلی است. سخن«عباس بوزیل» نماینده ی پارلمان ترکیه راهم بدان بیافزایید که گویا:«نصف آذربایجان درایران جامانده است».
آقای رئیسجمهور، رژیم باکو شمشیر را از رو بسته است. نقش باکو به عنوان رابط در ماجرای ترور دانشمندان هستهای ایران و به استناد اظهارات و اعترافات عاملان ترور، هم چنین پایگاههای نظامی و جاسوسی در آن سوی ارس که در اختیار بیگانگان قرار گرفته است و تمامیت ارضی و امنیت کشور و منطقه را تهدید میکند مبرهن و آشکار است. همه ی این اقدامات خصمانه به رغم کمک ها و مساعدت های ملت و دولت ایران به مردمان ایرانی تبار آن سوی ارس صورت میگیرد. جاده ی کنار ارس که تنها راه مواصلاتی نخجوان و باکو است دراختیار آنان قرار گرفته است، اعطاء روادید یک سویه به اتباع باکو، کمکهای پزشکی و درمانی به بیمارانی که از آن سوی ارس به بیمارستانهای تبریز و اردبیل و تهران مراجعه میکنند، کمکهای بلاعوض به تهی دستان و جنگزدگان قره باغ و سایر اقدامات انساندوستانه از سوی ایران صورت میپذیرد اما اقدامات خصمانه ی رژیم باکو هم چنان ادامه دارد.
آقای رئیسجمهور، چگونگی جداکردن بحرین از ایران را فراموش نکنیم. زمینه سازیها و جوسازیهای توأم با فشارهای بینالمللی، تصویب لزوم همهپرسی از اهالی بحرین توسط مجلس فرمایشی در 1349 و ارجاع امر به سازمان ملل و نظرخواهی از چند تن از شیوخ عرب آن هم به طور مخفیانه و در هتلی در بحرین به عوض همه پرسی از مردم ایرانی تبار آن سامان و در نهایت، رأی به جدایی بحرین از ایران، درس عبرتی است که میباید به تدقیق و تأمل بدان بنگریم. چنین زمینه سازیها و اقدامات توأم با فشارهای بینالمللی میتواند در مورد آذربایجان هم تکرار شود. خاصّه هنگامی که چنین توطئهای از سوی قدرتهای بزرگ و در جهت تضعیف ایران در دست اجرا باشد. آقای هاشمی رفسنجانی به درستی ازطرح تجزیه آذربایجان و سیستان خبر دادند.
واقعیت امر این است، تا زمانی که جمهوری نوپای باکو نام جعلی آذربایجان را با خود یدک میکشد، تحریکات و مداخلات و ادعاهای ارضی و الحاق گرایانه ی آن نیز تداوم خواهد داشت و هم چنان به عنوان یک خطر امنیتی بالقوه و بالفعل برای ایران باقی خواهد ماند و ابزاری خواهد بود در دست قدرتهای بزرگ برای فشار و تضعیف ایران.
لزوم مراجعه به مراجع و مجامع بینالمللی و اقدامات عاجل به منظور خلع سلاح این جمهوری نوپا با نام حقیقی آرّان(تلفظی دیگر از نام گرامی ایران) بیش از پیش مشهود است. گرچه ایران این جمهوری را به رسمیت شناخته است اما این امر مانع و نافی اعتراض به نام جعلی او نخواهد بود.چه آنه که از منظر حقوق بینالملل نیز چنین محدودیت و ممنوعیتی وجود ندارد. موارد مشابه آن در جهان نیز مؤید همین مدعاست. اقدامات کشور چین در بازپسگیری ماکائو و هنگ کنگ و تایوان و اقدام کشور یونان در مقابل جمهوری نوپای مقدونیه، نمونههای بارز هستند. در نمونه ی اخیر، یونانیان با مآل اندیشی و تیزبینی، نامگذاری جمهوری مقدونیه را به نام یکی از استانهای یونان به رسمیت نشناختند. این جمهوری که پس از فروپاشی یوگسلاوی ایجاد شده بود، حتی پرچم خود را با نشان خورشید شانزده پَرمعرفی مینمود که نشان مقدونی های یونان باستان بود. یونان با تهدید به قطع رابطه کشورهایی که جمهوری مقدونیه رابه رسمیت بشناسند و شکایت به سازمان ملل، در نهایت جمهوری نوپای مقدونیه یوگسلاوی سابق را وادار به تسلیم نمود.
آقای رئیسجمهور، تهدید تمامیت ارضی ایران با نام گذاری جعلی جمهوری آذربایجان همواره پا برجاست و پرونده ی پی گیری و لزوم تغییر نام این جمهوری نوپا همواره برای ملت و دولت ایران گشوده است. شناسایی رژیم باکو با نام جعلی آذربایجان به پیامدهایی انجامیده که هر روز با مشکلی جدید، تمامیت ارضی ایران را تهدید میکند. صرفنظر از این که هویت و فرهنگ ایرانی قفقاز، خاصّه خطّه ی آرّان برکسی پوشیده نیست. مصداق آن که می گوید:«چو نیک نظر کرد پَر خویش در آن دید»
کیامهرفیروزی – خلخال
28/11/92