بررسی نقش ایران، ترکیه و روسیه در معادلات قفقاز/ تحلیل
کارشناس قفقاز: ناظران در قفقاز جنوبی حمله روسیه به اوکراین را واکنشی به تمایل اوکراین برای انتخاب آینده خود می دانند که آینده این جنگ در سراسر قفقاز جنوبی طنین انداز خواهد شد
پایگاه خبری حقایق قفقاز/ جنگ قره باغ نه تنها چشم انداز ژئوپلیتیکی منطقه را به طرز چشمگیری تغییر داده، بلکه عاملی بر تغییر نقش بازیگران خارجی در قفقاز و رقابت بازیگران منطقه ای شده است.
با پیروزی آذربایجان، مرزهای جدیدی در منطقه ترسیم شده است. موازنه قدرت منطقه ای نیز تغییر و پتانسیل همکاری های منطقه ای افزایش یافته است. آذربایجان تسلط سیاسی و نظامی را کسب، قدرت و نفوذ ارمنستان به طور چشمگیری کاهش و گرجستان با دستیابی آذربایجان و ارمنستان به امضای توافقنامه صلح، خود را در معرض خطر می داند.
روسیه با توسل به قرار دادن نیروهای حافظ صلح و توافق آتش بس، حضور نظامی خود را در منطقه افزایش و ترکیه نیز به عنوان رقیب منطقه ای روسیه با بازگشت سیاسی قوی به منطقه و حضور نظامی در آذربایجان شرایط جدید، زمینه را برای گشایش منطقه و افزایش ارتباطات منطقه ای و بین المللی از طریق همکاری های نظامی و اقتصادی، راهروهای حمل و نقل جدید یا بازگشایی، راه آهن و پروژه های حمل و نقل انرژی فراهم کرده است.
تجارت و حمل و نقل محتمل ترین زمینه های همکاری رقبای منطقه ای است و ممکن است همزمان یا مستقل از روند صلح بین آذربایجان و ارمنستان ادامه یابد. جنگ و آتش بس با میانجیگری روسیه ضربه مهمی به ابتکارات اروپا و ایالات متحده برای حل مناقشه از طریق فرمت گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا بوده است.
در حالی که غرب بر آمادگی خود برای مشارکت تاکید داشته، حضور و رقابت بازیگران منطقه ای(ترکیه، روسیه و ایران) اعتبار بیشتری برای مقابله با مسائل امنیتی سخت در منطقه را فراهم ساخته است.
از دیگر عوامل دخیل در تغییر ژئوپلیتیکی قفقاز جنوبی، حمله روسیه به اوکراین و وضعیت منطقه ای شکننده است. خطرات جدیدی که منطقه را به یک محیط امنیتی ناپایدار تبدیل کرده است.
گرجستان، ارمنستان و آذربایجان در ابتدای درگیری میان روسیه و اوکراین سعی کرده اند با بلوک غرب ارتباط برقرار کرده و در عین حال از جلب توجه روسیه اجتناب کنند، اما با طولانی تر شدن درگیری ها در منطقه و تسلط روسیه بر برخی از مناطق اوکراین، نگرانی های جدی در همه کشورها به وجود آمد که امکان نفوذ روسیه را در دیگر مناطق افزایش دهد.
با این حال، این احتمال نیز وجود دارد که لرزش اقدامات روسیه در اوکراین و تغییرات در نظم بینالملل ممکن است الگوهای رفتاری تاریخی را تغییر دهد که در بهترین حالت ممکن است منجر به اتحاد منطقهای در برابر تهدید مشترک شود. همه کشورها ممکن است نیاز به کاهش پیامدهای فشار روسیه و حفاظت از حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و استقلال خود باشند.
جنگ در اوکراین ممکن است به ادامه مذاکرات صلح بین ارمنستان و آذربایجان کمک کند. اتحادیه اروپا و اخیراً ایالات متحده، تمام تلاش خود را برای نفوذ در منطقه چه در مسئله قره باغ و چه در جنگ اوکراین به کار برده اند. به طور کلی فضای مانور بازیگران خارجی افزایش یافته است.
آگاهی نسبت به تغییر توازن قدرت منطقه ای بین روسیه و ترکیه در میان قدرت های منطقه ای و در مقابل قدرت خارجی وجود دارد. ترکیه می تواند جایگاه خود را در منطقه افزایش دهد و به چالشی برای تسلط بر روسیه تبدیل شود. با این حال، این امر مستلزم تغییر شکل سیاست روسیه است. در شرایط کنونی، کشورهای منطقه بدون شک از بستر مناسبی برای گفتگو در مورد وضعیت موجود و آینده احتمالی با قدرت های خارجی بهره مند خواهند شد.
به طور کلی، درک پیامدهای جنگ روسیه در اوکراین و پیش بینی آینده جنگ اوکراین غیرممکن است، زیرا وضعیت در منطقه مدام در حال تغییر است. با این حال، چنین به نظر می رسد که با توجه به شرایط فعلی، نتایج موجود از بحران های منطقه ای شدید و گسترده تر خواهد بود.
ناظران در قفقاز جنوبی حمله روسیه به اوکراین را واکنشی به تمایل اوکراین برای انتخاب آینده خود می دانند که آینده این جنگ در سراسر قفقاز جنوبی طنین انداز خواهد شد. همچنین جنگ روسیه علیه اوکراین تأثیرات منفی و مثبت بر آذربایجان داشته است.
از یک سو، جنگ منجر به نوسانات اقتصادی و تورم، اثرات منفی اجتماعی و افزایش بی ثباتی منطقه ای و ناامنی ژئوپلیتیکی شده است. همچنین تأثیر منفی بر روابط تجاری آذربایجان با روسیه، که در حال حاضر شریک شماره یک واردات آذربایجان است، داشته است و منجر به حواله های کمتر از روسیه شده است.
با وجود طولانی شدن جنگ و احتمال ضعف روسیه، از دیدگاه برخی از تحلیلگران، بسیاری از اهرم های کنترل قوی مسکو در منطقه همچنان باقی مانده است. مهم است که بین کاهش قدرت نرم و نفوذ سیاسی روسیه و بسیاری از ابزارهای باقیمانده آن (نظامی، ترکیبی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) تفاوت قائل شویم.
بنابراین، توانایی روسیه برای افزایش هژمونی و رقابت با دیگر بازیگران منطقه ای لزوماً با تحولات اوکراین کاهش نمی یابد. علاوه بر این، از آنجایی که مسکو، قفقاز جنوبی را یکی از مهمترین مناطق تحت نفوذ خود میداند، منطقی است که روسیه تحت هیچ شرایطی میدان رقابت را خالی نکرده و اجازه قدرت یابی به دیگر بازیگران منطقه ای و بازیگران خارجی نخواهد داد.
آنچه مسلم است روسیه به وضوح از قفقاز جنوبی خارج نمی شود و اهداف خود را نیز رها نمی کند. در عوض، در حال گروه بندی مجدد، تغییر موقعیت و تغییر تمرکز خود در بین شرکا و سیاست های خویش است. این امر شامل حفظ و بهره برداری از سلطه اقتصادی و نظامی در ارمنستان، تشدید فشار بر گرجستان و ایجاد روابط سیاسی و ارتباطی با آذربایجان، ایران و ترکیه است.
اقدامات اخیر روسیه در منطقه نشان می دهد که مسکو به جای عقب نشینی در حال تغییر موقعیت است. این کشور با ایجاد توازن در روابط، همکاری و رقابت با دیگر قدرتهای منطقهای مانند ترکیه و ایران و با تغییر تاکتیکهای خود، برای مثال با افزایش سهام خود در حملونقل و اتصال، تأثیر رو به کاهش خود را مدیریت میکند.
ارمنستان، آذربایجان و گرجستان به تدریج در صحنه جهانی اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده اند و هر کدام تلاش می کنند با تنوع بخشیدن به سیاست خارجی خود، وابستگی خود به روسیه را محدود کنند.
گرجستان روابط خود را با اتحادیه اروپا، چین و تا حدی ایالات متحده تقویت کرده است، در حالی که آذربایجان به دنبال روابط نزدیکتر با ترکیه، اسرائیل، کشورهای آسیای مرکزی و تعدادی از کشورهای اروپایی است.
ارمنستان پس از، از دست دادن غم انگیز قره باغ، برای تعامل نزدیکتر با اتحادیه اروپا، نزدیک شدن به ترکیه و حتی پیوندهای نظامی با هند و برخی کشورهای اروپایی تلاش کرده است.
به جای عرصه رقابت بین روسیه و غرب، قفقاز جنوبی به یک فضای ژئوپلیتیکی بسیار شلوغ تبدیل شده که 6 قدرت بزرگ در آن برای نفوذ با هم رقابت می کنند. از آنجایی که روابط بین غرب و گرجستان و آذربایجان همچنان پیچیده است، هدف روسیه برای به حداقل رساندن حضور منطقهای غرب و متحدان آنها در منطقه است.
در این بین رقابت تنگاتنگ میان رقبای منطقه ای نیز وجود دارد. ترکیه متحد کلیدی آذربایجان است و همچنین از روابط نزدیک با گرجستان برخوردار است، در حالی که ارمنستان از حمایت ایران برخوردار است.
ترکیه برای توسعه اتصال شرق به غرب که زیرساخت های سنتی شمال به جنوب تحت حمایت روسیه را قطع می کند، فشار آورده است. تکمیل موفقیتآمیز راهآهن باکو- تفلیس- قارص یکی از نمونههای آن است. فشار دیگر باکو و آنکارا برای باز کردن یک مسیر جدید از طریق جنوبیترین استان ارمنستان، سیونیک است.
ایران نیز پیروزی های چشمگیری کسب کرده است. امضای قراردادی با باکو در مورد کریدور ترانزیتی که آذربایجان را از طریق خاک ایران به منطقه خود در نخجوان متصل می کند. تهران همچنین کار بر روی کریدور بین المللی حمل و نقل شمال-جنوب که از جنوب ایران از طریق آذربایجان و دریای خزر به روسیه کشیده می شود، ارتقا داده است. طرحهای دیگر شامل توسعه جادههایی از طریق ارمنستان است که میتواند پیوند محکمی بین ایران و بنادر پوتی و باتومی در دریای سیاه از طریق گرجستان ایجاد کند.
به طور کلی، با توجه به بحران های منطقه ای و تغییرات ژئوپلیتیکی جدید در قفقاز جنوبی، آنچه به معادلات جدید میان بازیگران منطقه ای و بازیگران خارجی و تاثیرات آن بر منطقه حاکم است، ایجاد شفافیت منافع میان رقبای منطقه ای(ترکیه، ایران، روسیه) است. این شفافیت منافع با تفاهم بر همکاری های اقتصادی و گسترش آن محقق می شود.
با افزایش همکاری های اقتصادی، جاه طلبی های سیاسی کاهش یافته و شفافیت منافع در میان رقبای داخلی حکمفرما و با ایجاد تفاهمات سیاسی، حضور بازیگران خارجی از منطقه کاهش می یابد. اما مادامی که هر یک از رقبای داخلی در جستجوی افزایش هژمونی خود در قفقاز جنوبی با توجه به منافع حداکثری خویش باشند، هیچ تغییر ژئوپلتیکی مثبتی در منطقه رخ نداده و مسیر نفوذ رقبا و بازیگران خارجی در منطقه نیز گسترش می یابد.
یادداشت: معصومه محمدی کارشناس مسائل روسیه و قفقاز