اخبار

منافع آمریکا در قفقاز و تأثیر آن بر روابط ایران با جمهوری‌های قفقاز جنوبی

مقدمه

موقعیت استراتژیک و ژئوپلیتیک اوراسیا حضور آمریکا را در این منطقه اجتناب‌ناپذیر ساخته است. آمریکا در پی آن است که ضمن گسترش فرصت‌های خود در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی در این منطقه، پایگاهی برای مهار و کنترل روسیه، چین و حتی ایران به دست بیاورد. در این پژوهش ابتدا به اهداف و منافع آمریکا در قفقاز اشاره می شود و در ادامه به این سوال پاسخ گفته می شود که منافع آمریکا در قفقاز چه تأثیری بر روابط ایران و جمهوری آذربایجان دارد.

-اهداف و منافع آمریکا در قفقاز

پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 آمریکا آشکارا ادامه حضور خود را با علایق امنیتی در آسیای مرکزی پیوند زده است. پیش از آن، منافع آمریکا در این منطقه برای جلوگیری از احیای نفوذ تاریخی در روسیه، و نیز جلوگیری از تأمین منافع و نفوذ جمهوری اسلامی ایران و اصولاً کنترل منابع انرژی در منطقه تعیین می شد، ولی در شرایط به شدت امنیتی شده پس از این حملات، آمریکایی ها نیروی نظامی خود را در منطقه مستقر کردند و به زودی روشن ساختند که قصد ترک منطقه را ندارند.

جنگ با تروریسم و تلاش آمریکا برای رهبری مبارزه جهانی با تروریسم در پی حوادث تروریستی نیویورک و واشنگتن و صدور قطعنامه های ضد تروریسم، شرایط را برای اجرای برنامه های نظامی-امنیتی آمریکا در این منطقه به خوبی مهیا کرد. برای رهبران اقتدارگرای منطقه، حضور فعال آمریکا برای سرکوب مخالفان داخلی آنها از کارآمدی قابل توجهی برخوردار بوده است.

آمریکا همچنین با وارد ساختن اتهام هایی مانند نادیده گرفتن حقوق بشر و خریدهای بزرگ تسلیحاتی و تأکید بر ناکامی ایران در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی، خواستار آن است که بتواند زمینه را برای دوری این ملت های آسیای مرکزی و قفقاز از ایران را فراهم سازد.

مهمترین هدف آمریکا در آسیای مرکزی و قفقاز حفظ وضع ناپایدار موجود، حضور و نفوذ سیاسی، اقتصادی و امنیتی درازمدت در منطقه و مقابله با نیروهایی است که در راستای منافع آمریکا قرار ندارند. سیاست های آمریکا در آسیای مرکزی و قفقاز در راستای سیاست های کلی این کشور در سطح جهانی قرار دارد و با قدرت هایی که در منطقه سیاست های همسو با منافع آمریکا ندارند، مقابله می کند.

اهداف آمریکا در قفقاز را می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:

1-مهار اسلام گرایی و جلوگیری از رشد اسلام خواهی: آمریکا بطور جدی یکی از منافع و اهداف خود را در منطقه، جلوگیری از رشد اسلام گرایی در این جمهوری ها اعلام کرد. از نظر برژینیسکی گرداب خطرناکی که ممکن است از ایجاد خلاء جغرافیای سیاسی برای آمریکا و روسیه پدید آید، همانا اسلام گرایی است و تهدیدی علیه حاکمیت برتر آمریکا در منطقه و جهان است،

2-محدودیت، مهار و انزوای ایران: از زمان سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران، جمهوری اسلامی ایران تبدیل به بزرگترین مخالف آمریکا در منطقه شده است. تحریم، بخشی از سیاست مهار ایران است که هدف هایی همچون تضعیف قدرت ایران و جلوگیری از رشد داخلی و خارجی این کشور را دنبال می کند. بطوریکه «مادلین آلبرایت» وزیر امور خارجه سابق آمریکا، دولت های جهان را به چهار دسته تقسیم کرد و ایران را در رده کشورهای سرکش و قانون شکن قرار داد و بر لزوم مهار ایران تأکید کرد.

3-جلوگیری از استیلای مجدد روسیه در منطقه: آمریکا در پی تحکیم استراتژی توسعه ژئوپلیتیکی در منطقه اوراسیای پس از فروپاشی اتحاد شوروی است. آمریکا بدنبال فروپاشی شوروی و تجزیه آن به دولت های مستقل، تلاش گسترده ای را آغاز کرد تا خلاء ژئوپلیتیکی پیرامون فدراسیون روسیه را پر کند. بطوری که در تدوین استراتژی آمریکا در منطقه، بر ضرورت سد کردن توسعه نفوذ روسیه و تأکید بر بهره گیری از سیاست ها و ابزارهای مناسب برای تحقق این هدف، همواره مدنظر دولت آمریکا قرار داشته است، از اهداف استراتژیک آمریکا جلوگیری از برقراری مجدد هژمونی روسیه در منطقه پس از شوروی است و برای رسیدن به این هدف مهمترین مسئله، انحراف روسیه از اولویت های سیاسی در منطقه است.

4-اهداف نظامی-امنیتی: یکی از اهداف آمریکا برای کاهش نفوذ روسیه در منطقه وارد کردن کشورهای منطقه در حوزه مناسبات نظامی و امنیتی غربی است. در این زمینه اقدام ها و سیاست های آمریکا در موارد زیر قابل اشاره است:

-سیاست گسترش ناتو به شرق،

-عضویت کشورهای منطقه در سازمان امنیت و همکاری اروپا،

-مهار سلاح های اتمی در منطقه،

در همین راستا حمایت و پشتیبانی آمریکا از تشکیل «اتحادیه گوام» متشکل از کشورهای اوکراین، گرجستان، جمهوری آذربایجان و مولداوی در منطقه قفقاز، از اقدام های اولیه آمریکا در جهت وارد کردن این کشورها به پیمان های امنیتی غربی است،

هژمونی آمریکا می طلبد که این کشور در تمامی مناطق به عنوان یک قدرت مداخله گر، بطور فعالانه ایفای نقش کند. بنابراین منطقه آسیای مرکزی و قفقاز از این جهت بی نصیب نمانده است. در میان کشورهای فرامنطقه ای که چشم به منطقه آسیای مرکزی و قفقاز دوخته بودند، ایالات متحده مهم ترین مورد به شمار می رود.

5-ارائه ی سناریوی تقسیم دریای خزر بین کشورهای حاشیه آن در جهت جلوگیری از ارتباط استراتژیک روسیه با ایران و منتفی ساختن امکان دست یابی روسیه به جنوب و کامل کردن محاصره ی ایران از سمت شمال،

6-تقویت حاکمیت و توان کشورهای قفقاز با هدف ایجاد توان عرض ایستادگی آنها در برابر روسیه،

7-جلوگیری از گسترش بحران های منطقه ای و ایجاد امنیت نسبی لازم برای استخراج و انتقال منابع انرژی از منطقه،

8-متنوع سازی مسیرهای انتقال انرژی و کم کردن میزان تأثیرپذیری از نفت کشورهای خاورمیانه،

9-تلاش برای افزایش حضور سهامداران و شرکت های خصوصی و کمپانی های نفتی،

10-تلاش در جهت همگرایی اقتصادی کشورهای قفقاز با اقتصاد غرب (اجرای پروژه هایی مثل تراسکا و اجرای طرح های خطوط لوله شرق به غرب) که در این راستا فشار به کشورهای قفقاز برای گذر به اقتصاد آزاد قابل ارزیابی است،

11-رقابت با قدرت های دیگر برای به دست آوردن امتیازهای بیش تر، به ویژه در کنترل مسیرهای انرژی،

12- تجدیدنظر طلبی در قفقاز در جهت تغییر توازن ژئواستراتژیک بر ضد منافع روسیه،

13- تأمین امنیت خط انتقال نفت باکو-تفلیس-جیحان،

14-دموکراسی سازی و ایجاد اقتصاد بازاری (اوایل 1990)، اهمیت پیدا کردن مسیر ارتباطی و انتقال ذخایر انرژی به اروپا (اواسط 1990)، بعد از حملات تروریستی 11 سپتامبر اهمیت نظامی و استراتژیک پیدا کردن قفقاز جنوبی به دلیل قرار گرفتن در مسیر افغانستان و خاورمیانه (بعد از 2001) ،

15-حمایت از استقلال و امنیت دولت های جدید منطقه، توسعه انرژی و خطوط انتقالی آن در مسیر شرق-غرب، جلوگیری از همکاری های تکنولوژیکی، علمی و مادی ایران و دولت های دیگر با دولت های جدید استقلال یافته، که بصورت بالقوه امکان تکثیر سلاح های هسته ایی در مورد آنها صادق است تا امکان دست یابی به فناوری های هسته ایی در مورد آنها از بین رود. در ادامه به ماهیت روابط آمریکا و جمهوری آذربایجان اشاره می شود:

روابط آمریکا با جمهوری آذربایجان

در سال 1991، جیمز بیکر وزیر خارجه آمریکا با بنیان گذاری 5 اصل دموکراسی و حقوق بشر ایالات متحده، موجب کاهش روابط آمریکا با جمهوری آذربایجان شد که در حال گذار از هرج و مرج و جنگ داخلی اوایل دهه 1990 به یک رژیم خودکامه در سال 1993 زمان رئیس جمهوری حیدر علی اف بود. جمهوری آذربایجان بعد از استقلال همواره سعی داشته با حفظ روابط نزدیک با آمریکا از حمایت این کشور برخوردار شود. تمایل حکومت جمهوری آذربایجان به برقراری روابط نزدیک با آمریکا از زمان روی کار آمدن ابوالفضل ایلچی بیگ شروع شد.

ایلچی بیگ سعی داشت ارتباط سیاسی-اقتصادی عمیقی بین جمهوری آذربایجان و کشورهای ترکیه و آمریکا برقرار سازد. بعد از سقوط حکومت ایلچی بیگ، حیدر علی اف سعی کرد، نوعی تعادل در برقراری رابطه با کشورهای آمریکا و ترکیه از یک طرف و روسیه و ایران از طرف دیگر ایجاد کند. مقام های آمریکا به ویژه برخی از سناتورها و نمایندگان کنگره، در زمان جنگ قره باغ آشکارا از ارمنستان حمایت می کردند. تا جایی که کنگره آمریکا در مورد ارائه کمک های بلاعوض به کشورهای تازه استقلال یافته اتحاد شوروی، جمهوری آذربایجان را تحریم کرده بود.

آمریکا نقش اصلی را در ایجاد خط لوله های باکو-تفلیس-جیحان و باکو-تفلیس-ارزروم ایفا کرده است. این خطوط لوله دستاورد اصلی سیاست آمریکا (و اروپا) بوده است و بطور روزافزون نفوذ آمریکا را در قفقاز جنوبی افزایش داده است.

حیدر علی اف در طول زمامداری خود تلاش کرد با مذاکره با مقام های عالی رتبه آمریکا و سران کشورهای اروپایی نظر این کشورها را نسبت به بحران قره باغ (که به دلیل هم کیش بودن با ارامنه و تبلیغات وسیع مجامع ارمنی، اکثریت طرفدار ارامنه بودند) تغییر دهد. اینک آمریکا حمایت از این کشور نوپا و دارای ذخایر در خور توجه نفت و گاز و موقعیت استراتژیکی مهم را به منزله یک اولویت تلقی می کند. وزارت امور خارجه آمریکا برخی احزاب متعصب ارمنستان را از مسببین اصلی درگیری های قومی در قره باغ می داند و نام آنها را در فهرست سازمان های تروریستی قرار داده است.

جمهوری آذربایجان در سال 1994 به عنوان عضو افتخاری وارد برنامه همکاری صلح شد و از این راه همکاری نظامی مشترکی (البته به صورت محدود) با سازمان ناتو را شروع کرد. این همکاری زمینه گسترش روابط جمهوری آذربایجان با آمریکا به ویژه در حوزه مسائل نظامی را فراهم آورد. بعد از حادثه 11 سپتامبر، آمریکا در راستای همکاری های امنیتی با کشورهای منطقه خاورمیانه، به کنترل مرزهای جمهوری آذربایجان و امنیت داخلی این کشور اهمیت زیادی داده است.

روابط نظامی جمهوری آذربایجان با آمریکا از لحاظ اندازه و سبک متفاوت از گرجستان و ارمنستان بوده است. بودجه دفاعی باکو بالاترین بودجه در قفقاز جنوبی است که بیشتر از طریق پترودلارها تأمین می شود و بیشتر از کل بودجه ملی ارمنستان است. آمریکا از مدت ها پیش اعلام کرده است علاقمند به تأسیس پایگاهی در بیرون باکو است، اما مذاکره ها در رابطه با این مسئله بسیار کند پیش رفته است. جمهوری آذربایجان در اجرای آیین نظامی اش، بویژه طرح مشارکت انفرادی کشور با ناتو نیز بسیار کند عمل کرده است0

جمهوری آذربایجان تمایل کمتری برای پیوستن به سازمان ناتو دارد اما مذاکره های متداوم، در رابطه با ظرفیت ها، معیارهای (استاندارد) تجهیزاتی و آموزشی وجود داشته است. آمریکا تلاش کرده است کمک های نظامی را با اصلاح های دموکراتیک در جمهوری آذربایجان پیوند زند، اما پیشرفت در این رابطه بسیار ناچیز بوده است. الهام علی اف رئیس جمهوری آذربایجان در سفر به واشنگتن در آوریل 2006 انتقادهای زیادی را بصورت طعنه آمیز نسبت به این سیاست آمریکا وارد کرد. با این وجود سیاست موازنه همچنان ادامه یافته است؛ همچنان که الهام علی اف در 2008 اظهار داشت که «چارچوب همکاری کنونی مان با سازمان ناتو برای ما مناسب است».

پس از اینکه نیروهای آمریکایی در سال 2005، مجبور به ترک پایگاه خان آباد در ازبکستان شدند، سرزمین جمهوری آذربایجان بعنوان مکانی مناسب برای جایگزینی پایگاه در نظر گرفته شد. سرمایه گذاری های آمریکا برای نوسازی فرودگاه جمهوری آذربایجان برای توقف های احتمالی هواپیماهای آمریکایی در مسیر افغانستان کامل شده است.

در کنار روابط سیاسی- اجتماعی و فرهنگی، روابط اقتصادی بین دو کشور از اهمیت در خور توجهی برخوردار است و روز به روز بر حجم آن افزوده می شود. در سال 1998 مبادلات آمریکا و جمهوری آذربایجان 40 میلیون دلار بود. این میزان در سال 2001 به 7/65 میلیون دلار رسید. همچنین در سال 2001 سرمایه گذاری مستقیم آمریکا در جمهوری آذربایجان 980 میلیون دلار بوده است. تا پایان 2012 شمار شرکت های آمریکایی فعال در جمهوری آذربایجان به 75 مورد رسیده بود.

بخش های اصلی در روابط اقتصادی دو کشور عبارتند از: نفت و گاز، فناوری اطلاعات، مخابرات و عمل آوری محصولات کشاورزی. از سال 2002 دو کشور سعی کرده اند روابط تجاری خود را از موسسه ها و شرکت های بزرگ به تجارت کوچک و متوسط سوق دهند که این امر موجب استفاده بهینه از ظرفیت های اقتصادی جمهوری آذربایجان شده است. خرید هواپیماهای مسافربری بوئینگ از آمریکا نیز از دیگر زمینه های روابط تجاری بین دو کشور به شمار می رود.

جمهوری آذربایجان تمایل کمتری برای پیوستن به سازمان ناتو دارد اما مذاکره های متداوم، در رابطه با ظرفیت ها، معیارهای (استاندارد) تجهیزاتی و آموزشی وجود داشته است. آمریکا تلاش کرده است کمک های نظامی را با اصلاح های دموکراتیک در جمهوری آذربایجان پیوند زند، اما پیشرفت در این رابطه بسیار ناچیز بوده است.

در سپتامبر 1994 روابط نزدیک جمهوری آذربایجان با آمریکا به دنبال بستن “قرارداد قرن” جمهوری آذربایجان برای بهره برداری از میدان های نفتی آذری-گونش-چراغ توسعه یافته است. موضوع انرژی بنیان شکل گیری و تداوم روابط این دو کشور تا به امروز بوده است. آمریکا نقش اصلی را در ایجاد خط لوله های باکو-تفلیس-جیحان و باکو-تفلیس-ارزروم ایفا کرده است. این خطوط لوله دستاورد اصلی سیاست آمریکا (و اروپا) بوده است و بطور روزافزون نفوذ آمریکا را در قفقاز جنوبی افزایش داده است. همچنانکه با تولید زیاد گاز طبیعی و نزدیک یک میلیون بشکه نفت به صورت روزانه از طریق خط لوله باکو-تفلیس-جیحان، جمهوری آذربایجان ظرفیت جایگزینی موقعیت انحصاری روسیه را دارد.

جمهوری آذربایجان علاوه بر اهمیت اقتصادی برای کشور آمریکا (بخاطر منابع نفت و گاز)، از نقطه نظر ژئوپلیتیک نیز به واسطه قرار گرفتن در همسایگی روسیه و ایران حائز اهمیت است. زمزمه های عضویت جمهوری آذربایجان در ناتو و ایجاد پایگاه نظامی توسط آمریکا در این کشور نیز در این زمینه قابل ارزیابی است. هر چند جمهوری آذربایجان در این مورد تصمیم اتخاذ نکرده و در شرایط فعلی به نظر می رسد این مسئله بیشتر یک نمایش سیاسی است.

دولت جمهوری آذربایجان به این وسیله می خواهد به کشورهایی مانند ایران و روسیه هشدار دهد. در هر صورت آمریکا در جمهوری آذربایجان به دنبال منافع سیاسی و اقتصادی بلند مدت است و نیاز جمهوری آذربایجان به حمایت های آمریکا تحقق این امر را قرین موفقیت ساخته است. گسترش روزافزون روابط آمریکا با جمهوری آذربایجان تا به امروز، حکایت از ماهیت کانتی روابط دو کشور دارد.

نقش هویت بخش آمریکا در مناسبات ایران و جمهوری آذربایجان

یکی از عوامل واگرایی در روابط دو جانبه ی ایران و جمهوری آذربایجان که بصورت جدّی در ساخت یابی ساختار ژئوپلیتیکی حاکم بر روابط آنها تأثیر گذاشته است، مسأله ی قدرت های فرامنطقه ای و نوع ارتباطشان با ایران و به ویژه جمهوری آذربایجان و چگونگی دخالت آنها در امور جاری بین دو کشور است که سبب برساخته شدن تصوّرات و کنش های ناشی از آن در اذهان هر یک از دو طرف ایران و جمهوری آذربایجان می شود. یکی از قدرت های فرامنطقه ای که نقش مهمی در تکوین روابط بین ایران و جمهوری آذربایجان دارد، ایالات متّحده آمریکا است.

هژمونی آمریکا می طلبد که این کشور در تمامی مناطق به عنوان یک قدرت مداخله گر، بطور فعالانه ایفای نقش کند. بنابراین منطقه آسیای مرکزی و قفقاز از این جهت بی نصیب نمانده است. در میان کشورهای فرامنطقه ای که چشم به منطقه آسیای مرکزی و قفقاز دوخته بودند، ایالات متحده مهم ترین مورد به شمار می رود. آمریکا با بهره گیری از طرح های اقتصادی گسترده که بیشتر به عملیات استخراج و انتقال نفت و انرژی جمهوری آذربایجان می شود، نفوذ گسترده خود را در این منطقه آغاز کرد. جمهوری آذربایجان نیز در میان کشورهای قفقاز به سبب موقعیّت ویژه راهبردی و مهم تر از همه به خاطر ذخایر نفتی اش مورد توجه شرکت های بزرگ آمریکا و غرب قرار گرفت.

یکی از متغیرهای مهم و تأثیر گذار بر ماهیت روابط ایران و جمهوری آذربایجان، مداخله های فرامنطقه ای از جمله ایالات متحده آمریکا و تأثیر آن بر روابط دو کشور است. سیاست خارجی آمریکا جهت جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه و برقراری رابطه با جمهوری آذربایجان را می توان در موارد ذیل بیان کرد:

-تخریب چهره نظام جمهوری اسلامی ایران و ایجاد یک هویت هابزی و امنیتی در نزد ملل منطقه،

-جلوگیری از همکاری های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز با ایران،

-تلاش برای ارائه مدل و الگوی مورد نظر آمریکا برای کشورهای منطقه،

-مخالفت با عبور خطوط انتقال انرژی حوزه دریای خزر از ایران به بازارهای جهانی،

در سال های 1991 تا 1993 ویژگی های سیاست های ضد ایرانی آمریکا عبارتند بودند از:

-ایران را به عنوان توسعه دهنده بنیادگرایی اسلامی معرفی می کرد،

آمریکا بطور جدی یکی از منافع و اهداف خود را در منطقه، جلوگیری از رشد اسلام گرایی در این جمهوری ها اعلام کرد. از نظر برژینیسکی گرداب خطرناکی که ممکن است از ایجاد خلاء جغرافیای سیاسی برای آمریکا و روسیه پدید آید، همانا اسلام گرایی است و تهدیدی علیه حاکمیت برتر آمریکا در منطقه و جهان است.

-ایران به دنبال این است که از فروپاشی اتحاد شوروی استفاده کرده و تکنولوژی بمب های اتمی را بدست آورد،

-جلوگیری از به ثمر رسیدن تلاش های صلح آمیز ایران در منطقه، به ویژه در قضیه بحران قره باغ در مجامع بین المللی

از سال های 1993 تا 1996 که در این دوره شرکت های آمریکایی منابع بیشتری از انرژی دریای خزر را کشف کردند و در پی آن سه ویژگی در رفتار آمریکا نسبت به ایران در این دوره بوجود آمد:

-سیاست مهار دو جانبه، به عنوان دستاورد فکری دولت کلینتون علیه دولت ایران اتخاذ می شود،

-آمریکا ضدیت با ایران را به صورت قانون در آورد. علاوه بر تحریم های که دولت کلینتون اعمال کرده، قانونی بنام «آی.ال.اس.ای»1 در سال 1996 به تصویب کنگره آمریکا رسید که یکی از مهم ترین اهداف آن متوجه روابط ایران با جمهوری های منطقه از جمله جمهوری آذربایجان در خصوص انرژی و سرمایه گذاری در صنایع نفت ایران است.

از سال 1997 به بعد نیز، آمریکا توجه خود را بیشتر به مسائل نفت و گاز منطقه معطوف کرده و در رابطه با مسائل استراتژیک انعطافی از خود نشان نداد. به این معنی که گذشتن خطوط لوله انتقال انرژی از مسیر ایران که اقدامی استراتژیک است، با مخالفت آمریکا مواجه شده است.تمامی دولت های آمریکا -از دولت رونالد ریگان تا باراک اوباما-تهران را به حمایت از تروریسم، تولید سلاح های کشتار جمعی، بی ثبات کردن منطقه و مخالفت با روند صلح خاورمیانه متهم کرده اند بنابراین آنها به تداوم اعمال فشار بی رحمانه بر جمهوری اسلامی اقدام کرده اند.

آمریکا همچنین با وارد ساختن اتهام هایی مانند نادیده گرفتن حقوق بشر و خریدهای بزرگ تسلیحاتی و تأکید بر ناکامی ایران در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی، خواستار آن است که بتواند زمینه را برای دوری این ملت های آسیای مرکزی و قفقاز از ایران را فراهم سازد. آمریکا میزان روابط سیاسی و دیپلماتیک خود را با کشورهای منطقه با میزان روابط این جمهوری ها با تهران و دوری و نزدیکی آن می سنجد و سعی بر کنترل روابط این کشورها با ایران دارد.

از جهت اقتصادی، اعمال شیوه های پاداش، تنبیه و مجازات های غیر خشونت آمیز یکی دیگر از اهرم های نفوذ سیاست خارجی آمریکا، برای کنترل و مدیریت روابط این کشورها از جمله روابط جمهوری آذربایجان با ایران است. این کشور با اعمال مجازات های اقتصادی و همکاری نکردن با کشورهای غیرهمراه و ندادن کمک های اقتصادی و ایجاد نکردن مانع در سرمایه گذاری کشورهای همراه، جمهوری های منطقه را به همکاری نکردن با ایران تشویق می کند.در مجموع به دلیل تضاد هویتی که میان ایران و ایالات متحده آمریکا (تعریف هابزی و دشمن از یکدیگر)، وجود دارد، گسترش و تداوم رابطه آمریکا با جمهوری آذربایجان، کاهش رابطه ایران و جمهوری آذربایجان را در پی دارد.

نتیجه

قفقاز جنوبی بخش مهمی از فضای جدیدی است که علاوه بر ایفای نقش محوری در تحقق طرح‌های نفتی و ترانزیتی، از بعد امنیتی نیز حائز اهمیت ویژه‌ای است و به همین دلیل در مرکز توجه کشورهای غربی قرار گرفته است در این راستا گرجستان و آذربایجان نیز از گسترش ناتو و اقدامات جدید آن استقبال می‌کنند و علاقمند به همکاری نزدیک با آمریکا هستند.

به طور کلی، هدف کلان آمریکا نفوذ گسترده و حضور درازمدت و مطمئن در آسیای مرکزی و قفقاز است و در این مسیر از نهادهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی غربی برای دستیابی به اهداف مورد نظر خود حداکثر بهره‌برداری را می‌کند. آمریکا در دوره ریاست جمهوری بوش با طرح ایده ”استقرار دموکراسی، عامل ثبات“، یا طرح اوراسیای بزرگ به دلیل ماهیت اقتدارگرای کشورهای این مناطق عملاً موقعیت قبلی خود را نزد دولت‌های آسیای مرکزی و قفقاز از دست داد و دخالت آمریکا در امور کشورها به ویژه در ایجاد انقلاب‌های رنگین موجب حساسیت بیشتر روسیه و برخی از دولت‌های منطقه شد.

دولت اوباما برای بهبود این بدبینی ها و احیای اعتماد از دست رفته، سیاست همکارهای دو جانبه و چند جانبه را به جای سیاست طرح اوراسیای بزرگ و دموکراسی سازی، با دولت های این مناطق در پیش گرفت همین مسئله تحکیم روابط این کشورها را با آمریکا در پی داشته است. در حالت کلی اعمال سیاست مهار ایران توسط آمریکا و وابستگی زیاد امنیتی و اقتصادی کشورهای قفقاز جنوبی و بالخص جمهوری آذربایجان به آمریکا، محدودیت روابط ایران را با این کشورها را در پی داشته است.

منابع:

1-عطایی، فرهاد (1391)، “ایران و کشورهای قفقاز جنوبی”، مطالعات اوراسیای مرکزی، سال پنجم، شماره 10، صص 136-11

2- محمد حسین (1381)، ژئوپولیتیک قفقاز وسیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، انتشارات دوره عالی جنگ.

3-واعظی، محمود(1389)، سیاست و امنیت در قفقاز، پژوهشکده تحقیقات راهبردی، گروه پژوهشی سیاست خارجی

4-الهه(1389)، “جمهوری اسلامی ایران و ژئوپلتیک قفقاز جنوبی”، فصلنامه ژئوپلیتیک، سال 6، شماره 1،111-75.

5-.Brezinski, Zbigniew(1994), World Order Of The Future, (Dawn Karachi), p.235

6-Craig Nation, R(2007), Russia, The United States, And The Caucasus, Strategic Studies Institute, ISBN 1-58487-282-9.

7- Koolaee, Elaheh and Hafezian(2010), Mohammad Hossein, “The Islamic of Iran and the South Caucasus Republics”, Iranian Studies, Volume 43, Number 3.

8- Nixey, James(2010), “The South Caucasus: Drama On Tree Stages”,Chp-Niblett-08-Ch7.Indd.

9- Shaffer, Brenda(2003), “Irans Role in the South Caucasus and Caspian Region: Diverging Views of the U.S and Europe”, SWP Berlin “Iran and its Neighbors”, july 2003, pp.17-22.

پی نوشت:

1 -IRAN-Libya Sanction Act (I.L.S.A)

قاسم اصولی / دانشجوی دکتری روابط بین الملل تربیت مدرس

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا