آذربایجاناخبارویژه

اینجا سوریه نیست، جمهوری آذربایجان است/ گزارش تصویری از شرایط بحرانی آوارگان جنگ قره باغ

هر لحظه از زندگی در این ساختمان برابر با مرگ است. با دیدن هرمرتبه از این بنای نیمه جان، ضرب المثل معروف ” چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است ” برای هر بیننده ای معنی پیدا می کند.

به گزارش مرکز فرهنگی قفقاز به نقل از رسانه های آذری،  چند سالی‌ست که آوارگان داخلی در ساختمان نیمه جان و متروکه ی خطرناکی که در خیابان ” حمزه باباشوو ” منطقه “بینهقدی” واقع است، اسکان داده شده اند. این در حالی‌ست که وضعیت زندگی در این بنا در اوج خطر و نامناسب بودن، اسف‌بار گزارش می شود.

با توجه به گفته های جمعیت ساکن این بنا که اکثریت آنها از آوارگان مناطق ” قوبادلی” و ” آغدام”  می باشند، هر لحظه از زندگی در این ساختمان برابر با مرگ است. با دیدن هرمرتبه از این ساختمان نیمه جان، ضرب المثل معروف ” چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است ” برای هر بیننده ای معنی پیدا می کند. نبود سیستم فاضلاب، بخش های زیرین این ساختمان را به زباله دانی آلوده و وحشتناکتبدیل کرده است که هر فردی را ناراحت و نگران می کند.

ازصحبت های ساکنین، چه کودک و پیر و چه زن و مرد می توان دریافت که پیش از این نیز خانواده های زیادی در اینجا زندگی گذرانده اند. براساس برنامه دولتی، الهام علی اف در سال 2013، طرحی را به منظور بهبود وضعیت زندگی آوارگان و مهاجران داخلی، مبنی بر کوچ تعداد زیادی از خانواده ها به قصبه ” مشفق آباد ” منطقه قاراداغ، تصویب کرد.

یکی از آوارگان در این باره می گوید: ” تعدادی از این خانواده ها در خانه های نوساخت قصبه مشفق آباد سکونت گزیدند. منتظر این که شاید روزی هم نوبت به ما برسد، ماندیم. ولی تا امروز کسی هیچ سراغی از ما نگرفته است. یعنی ما ماندیم و دست و پا زدن در این باتلاق “

 

 

حمزه قاسم اف نیز از سال 1994 ساکن این ساختمان می باشد. او با اشاره به آمار ساکنین که نزدیک به 200 خانواده می باشند، در خصوص درخواست خود مبنی بر این که تقاضای دریافت منزل از خانه های نو ساز را به ارگان های دولتی ذیربط ارائه کرده است، می گوید: ” هنوز هم به ما می گویند که باید منتظر باشید. با ساخت منازل جدید واحدهای مسکونی به افراد داده خواهد شد. ولی از آن روز دیگر هیچ خبری نیست. کسانی که واحد گرفتند کوچ کردند و رفتند و آنهایی هم که ماندند، فراموش شدند”.

 

 

زائور قهرمان اف، که با خانواده سه نفره خود از سال 2006، ساکن این ساختمان می باشد نیز از وضعیت زندگی خود در این مکان ابراز نارضایتی می کند. او که از ناراحتی قلبی نیز رنج می برد از حادثه ناگوار تصادف همسر خود و از دست دادن پا و در نتیجه ناتوان ماندن از حرکت کردن وی، می گوید: ” نه شغلی برای کار و نه جای راحت و مناسبی برای زندگی کردن داریم. خودتان شاهد وضعیت ما هستید. دوستم چند ماهیست که در بستر بیماری به سر می برد. من یک کارگر ساختمانی بودم که آنجا هم کار تعطیل شد و بیکار ماندم. وضعیت ناراحت کننده فرزندانم هم هر روز جلوی چشمانم هست ( 6 پسر خود را نشان می دهد ). چندین بار به کمیته های دولتی که به مسائل آوارگان در خصوص کوچ رسیدگی می کنند هم مراجعه کرده و درخواست دادیم ولی هیچ فایده ای نداشت. خودمان می گوییم خودمان هم میشنویم “.

 

 

 ابراهیم شوکوروف از اهالی منطقه ” آغدام ” است که از سال 1998 مجبور به زندگی در این ساختمان شده است. او با گله و شکایت از شرایط سخت زندگی و بی توجهی مسئولان و تبعیض علیه خانواده 5 نفره اش می گوید: ” ما هم شهروند و هم وطنی از این کشور هستیم. این حق ماست که در جای تمیز و راحت زندگی آسوده ای داشته باشیم. آیا این انصاف است که به عنوان یک آواره جنگی با ما چنین رفتاری شود؟ هر چقدر بگوییم، هرچقدر اعتراض و شکایت کنیم، کسی نیست که بیایند و نسبت به وضعیت زندگی ما احساس مسئولیت کند. به قوه مجریه میرویم می گویند امروز برو فردا بیا! به امور پناهندگان مراجعه می کنیم می گویند ما هیچ اطلاعی در این خصوص نداریم. آنها فقط  4 – 5 ساعت بیایند و در این خانه هایی که ما زندگی می کنیم، زندگی کنند. بلکه آن وقت درک کنند زندگی در این وضعیت یعنی چه؟ “

 

 

او با اشاره به ناسالم بودن بالکن ها، ادامه می دهد: ” چند ماه پیش یکی از بالکن ها به محلی که کودکان در آنجا به بازی مشغول بودند ریزش کرد ولی خوشبختانه حادثه تلخی برای بچه ها رخ نداد. ولی هر وقت از زیر این بالکن ها رد می شویم ناگزیر کلمه شهادتین مان را می خوانیم که حالا ممکن است بر سرمان بریزد. “

 

از شواهد روشن و گویای وضعیت حاضر می توان نتیجه گرفت که رخداد فاجعه های تلخ در این ساختمان اجتناب ناپذیر است. یعنی به منظور جلوگیری از تراژدی جدید دیگری، مقامات و مسئولان مربوطه باید با جدیّت تمام به این وضعیت اسف بار حاکم در این ساختمانی مسکونی رسیدگی کنند. چرا که با کمی تعلل ممکن است دیر شود!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا