تحليل هاترکیه

اسلام ترکیه ای؛جنگ سرد فرهنگی

موسیقی عربی و ترکیه ای از دیگر سازمان های رسانه ای و فرهنگی هستند که در طول ۲ دهه گذشته در مسیر هرچه غربی تر شدن و استحاله فرهنگی پیش رفته اند.

انگلیس، فرانسه و آمریکا در 3 محور مشترک از اسلام انقلابی در هراس هستند که این 3 محور عبارتند از: سایه انداختن اقتدار فرهنگی جمهوری اسلامی در سطح جهان و خصوصا جهان عرب و اسلام و از دست دادن پایگاه های مشروع برای بهره برداری از منابع انرژی و معدنی این کشورها، هراس از توسعه جمعیت مسلمانان با این نگاه که اصولا افزایش جمعیت فی نفسه یک موضوع در افزایش توان ملی هر کشور به شمار می آید و در نهایت افزایش آمار مسلمانان جهان نیز از این قاعده مستثنا نیست و دیگری به بن بست کشیده شدن ایده تفوق لیبرال ـ دموکراسی بر سایر گفتمان های رقیب همچون اسلام سیاسی و انقلابی. با این رویکردها نیاز بود 3 دستور کار مهم در اختیار سازمان های فرهنگی غرب قرار بگیرد تا پس از مدیریت اضمحلال و مستهلک کردن ارزش های آسیایی، این بار ارزش های فرهنگی اسلام سیاسی نیز در سطح جهان دستخوش حمله قرار گرفته و راهی بخش های دور افتاده در موزه های دین شناسی و مطالعات جمعیت شناسی شود. این دستور کارها عبارتند از: «خارج کردن ایران از مرجعیت فرهنگی» و بدل سازی فرهنگی برای ایران در سطح منطقه و جهان که این موضوع با جایگزینی ترکیه، قطر و عربستان در برنامه های کاری تعریف می شود، دیگری دگرگونی سبک زیست مسلمانی با هدف استراتژیک کاهش جمعیت و رشد قدرت ملی و منطقه ای مسلمانان و در نهایت القای «آقایی فرهنگی غرب» و بالاسر بودن «فرهنگ انگلیسی»، «فرانسوی» و «آمریکایی».

آمریکایی ها پس از جنگ های خلیج فارس با عراق در1991و استفاده وسیع از فاکس نیوز و سی ان ان در نقش ابزاری روانی و تبلیغاتی در پیشبرد جنگ به عنوان یک عامل روبنایی، دریافتند که تاثیر اطلاع رسانی علیه کشورهای اسلامی و عربی تا چه میزان می تواند تعیین کننده بوده و معادلات قدرت و امنیت را تبیین کرده و به جهات مختلف ببرد اما در عین حال آمریکایی ها با برنامه هایی بسیار جدی تر و از قبل طراحی شده درگیر مدیریت پروژه های فرهنگی کلان تری همچون طالبان و القاعده به عنوان بدل فرهنگی در برابر اسلام انقلابی بودند، جریان هایی مرکب از حماقت متعصبانه ای که ناشی از برنامه ریزی منسجم سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا تلقی می شد.

به محض اینکه غربی ها یک نماد فرهنگی در جهان عرب با نام صدام حسین تکریتی را در 1991 به معرض نابودی کشاندند و ناسیونالیسم عربی وی را که عملا نه تنها موفق نشده بود بلکه دردسرهای بسیار زیاد امنیتی و اقتصادی را نیز برای غرب به همراه داشت از بین بردند، طبیعتا آمریکایی ها را وادار به ساختن بدلی دیگر در سال 1994 در بعد مبارزه با اسلام انقلابی کرد.

هدف عمده غربی ها از طراحی گروه های تروریستی نظیر طالبان، القاعده و اخیرا داعش، ساختن بدل گفتمانی و فرهنگی در برابر اسلام انقلابی است که رهاورد آن در بعد فرهنگی تربیت نیروهای مجاهد با رویکرد سازندگی و آبادانی جهان اسلام و توجه و تمرکز بر نقاط اصلی دشمنی است، ضمن اینکه همچنان غرب بخوبی می داند بر پایه سیاست های قدیمی انگلیس دور اختلاف و دشمنی های فرقه ای و قومی در کشورهای خاورمیانه باید ادامه پیدا کند، چرا که ادامه یافتن این نزاع ها عملا به تثبیت قدرت غرب در منطقه و تامین ثبات در محدوده ای از قیمت و میزان کسب منابع انرژی فسیلی کمک خواهد کرد. شکل گیری طالبان، القاعده و اخیرا داعش از جمله اقدامات فرهنگی در بعد موضوعات استراتژیک علیه کشورهای اسلامی و به طور مشخص اسلام با قرائت عملگرا و ضد سلطه به شمار می آید و درست به همین علت است که گروه های روشنفکری و شبه فرهنگی در پیرامون غرب که توسط برخی فارسی زبان ها نمایندگی می شوند در ماه های اخیر به ترسیم و ساختن تشابه میان داعش و تفکر انقلاب اسلامی ایران تاکید می کنند، در واقع حرکتی نظیر سازمان تروریستی مذکور(داعش)، خودکشی غرب از ترس مرگ در وادی فرهنگی تلقی می شود.

رویکرد های فرهنگی غرب در جهان اسلام و خصوصا تا آستانه مرزهای جمهوری اسلامی به همین موارد ختم نمی شود.

در مصر غربی ها با دامن زدن به رویکرد هایی که مشابه آن در ایران با عنوان پان ایرانیسم و احمد کسروی شناخته می شود، توانستند فرهنگ مصری را بر فرهنگ اسلامی تسری داده و جنبش های اجتماعی را درگیر مسائل قوم گرایانه و ملی گرایانه کنند و بی نتیجه ماندن انتظار ها از کانون فرهنگی و گفتمانی چون دانشگاه الازهر نتیجه همین سایه سنگین نژاد گرایی به شمار می آید.

لبنان و تا حدی سوریه، فلسطین و اردن به چشم کشورهایی برای تبدیل شدن به عشرتکده های اروپایی نگریسته شدند و تونس حتی با عنوان سرزمینی برای ییلاق و قشلاق فرانسه شهرت یافت و همین روند نیز البته هم اکنون در کشورهای مورد اشاره در حال تثبیت است که طبعا جمعیت و جامعه این سرزمین ها از مساله مهاجرت و زندگی های توریستی نهایت آسیب ها و دگردیسی فرهنگی را دریافت کرده اند. اجرای یک رشته سیاست های کلان در همکاری های فی مابین میان بنگاه های تولید موسیقی، فیلم و سریال در کشورهای عربی و اسلامی و هالیوود و موسسات فرانسوی فعال در امر آموزش نخبگان هنری که متاثر از فراماسونری و سبک های اندیشه ای از این دست است به شکل مشهودی موجب شد سینما و هنر و اندیشه در مکاتب عربی عمدتا با رویکردی بسیار نزدیک به غرب، جنسی، منفعت طلبانه، تنبل و ترسو بار آورده شود، همین هنر بی فایده و از خویش بیگانه است که امروز نمی تواند بانی هیچ حرکت موثری در سرزمین های اسلامی باشد. از این گذشته تقویت سینمای بالیوود که در هرحال به سبک زندگی شرقی از نظر موقعیت جغرافیایی و همینطور برخی شاخص های روبنایی فرهنگی نزدیک است نیز در هند از جمله رویکرد های فرهنگی معطوف به کشورهای عربی و اسلامی تلقی می شود و باعث شد تا هرچه بیشتر فرهنگ در سرزمین های هدف غربی ها رنگ و بویی اصالتا غربی به خود گرفته و استحاله فرهنگی کشورهای هدف یک قدم به جلو حرکت کند، چرا که درست 2 سال بعد از 1990 که یک محصول مشترک فرانسوی و هندی تولید و عرضه شد، سال 1992 جایزه اسکار یک عمر فعالیت هنری نصیب یک هندی شد، جایزه ای که بعدها با علاقه وافر فرانسوی ها به لیلا حاتمی، به اصغر فرهادی نیز تقدیم شد.

از این ها گذشته موسیقی عربی و ترکیه ای از دیگر سازمان های رسانه ای و فرهنگی هستند که در طول 2 دهه گذشته در مسیر هرچه غربی تر شدن و استحاله فرهنگی پیش رفته اند و عملا به سمپاتی برای رشد انگاره های غربی در کشورهای اسلامی بدل شده اند. امروز همین موسیقی به ابزار مهمی برای غربگرایی در میان جوانان کشورهای عربی و اسلامی به شمار می آید. از سوی دیگر نیز امارات که تا اواخر قرن بیستم از وضعیت رسانه ای بسیار راکد و اسفناکی برخوردار بود در تحولی بسیار قابل ملاحظه با تاسیس شهرکی مرکب از 800 شرکت رسانه ای و اینترنتی به کانون فرهنگی، رسانه ای و خبری در میان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس تغییر هویت داده و با حمایت از شبکه خبری الجزیره حضور خود را در عرصه فرهنگی منطقه تقویت می کند، فعالیت های فرهنگی که به مرور زمان، فرهنگ، حاکمیت، قدرت و مشروعیت در کشورهای اسلامی و عربی را دستخوش تحولات عظیمی خواهد کرد.

فصل بسیار مهم در رویدادهای فرهنگی و دگرگونی فرهنگی خاورمیانه وارد شدن ترکیه به فعالیت های فرهنگی خاص از مقطع زمانی 2001 و در پی جنگ نظامی آمریکا در افغانستان است، ترکیه در جریان این جنگ با وارد شدن به فعالیت های گسترده فرهنگی در افغانستان، خود را به مثابه بازوی فرهنگی ناتو در مبارزه با اسلام جهادی مطرح می کند، چرا که غربی ها تصور می کنند دیگر وقت آن رسیده است تا بساط طالبان را از کشورهای منطقه جمع کرده و بدل بهتری همچون داعش را در سال های بعد به جای آن مطرح کنند.

ترکیه تلاش بسیار زیادی را در افغانستان به کار می بندد تا قرائت هایی «غیر خشن» و «دموکراتیک» از دین اسلام را رواج دهد، چرا که تنها 2 سال بعد از حمله به افغانستان، رسانه های دولتی انگلیس و آمریکا در 2003 با انتشار برنامه های متعددی می کوشند یادآوری کنند که نقش ویژه غرب در کشوری همچون افغانستان دگرگون کردن نقش زنان و پرداختن به فاکتورهایی همچون پوشش و لباس و میزان آزادی های اجتماعی در این جوامع است.

اسلام ترکیه ای اما زوایای بسیار وسیع تری در سبک زندگی گروه های متوسط و شهروندان عادی نیز دارد که در خلال برخی از برون داد های آن در قالب ساخت و توزیع محصولات فرهنگی خودنمایی می کند، این ترکیب ویژه ای است که شامل قرائت های فردمحور و البته غربگرا از اسلام بوده و همینطور ناظر بر مبارزه با احکام اجتماعی و فرهنگی اسلام است.

این تنها اسلام ترکیه ای است که می تواند منجر به تاسیس شخصیت هایی شود که در عین حال هم محجبه هستند هم خوانندگی می کنند یا اینکه می تواند حضور زنان با لباس پوشیده و به اصطلاح اسلامی را در «دیسکوهای اسلامی» توضیح دهد.

منبع: خبرگزاری تسنیم

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا