آذربایجان و استراتژی جدید در قبال جمهوری اسلامی ایران
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1990 موجب شد که کشورهای مختلف در سه حوزه جغرافیایی با هویت مستقلتری پا به عرصه روابط بینالملل بگذارند.در این بین کشورهای دو حوزه آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی برای رهایی از بحرانهای اقتصادی و مسائل ناشی از فروپاشی شوروی نگاه ویژهای به همسایگان خود داشتند تا بتوانند از امکانات و تجربیات آنها استفاده کنند که یکی از این کشورها جمهوری آذربایجان بود.به دلایل مختلف تحلیلگران بر این باور بودند که این کشور میتواند روابط بسیار حسنهای را در بالاترین سطح با ایران برقرار کند.
دستیابی آذربایجان به استقلال سیاسی، فرصت بزرگی را پدید آورد تا این کشور و همسایه جنوبی آن یعنی ایران بر پایه اشتراکات تاریخی، قرابت مذهبی( آذربایجان دارای بیشترین میزان جمعیت شیعه نسبت به کل جمعیت بعد از ایران است)، نزدیکی قومی و زبانی و تشابهات فرهنگی در کنار مسائل مشترک سیاسی و اقتصادی خود برگی جدید از مناسبات دو جانبه را شکل دهند. این روند به شکلی بود که جمهوری آذربایجان در یکی از اولین اقدامات دیپلماتیک، تمایل خود را به عضویت در سازمان همکاریهای اقتصادی (اکو) اعلام کرد که مورد حمایت جمهوری اسلامی نیز قرار گرفت.اما روند حوادث و جریان تعاملات بین دو کشور به سویی رفت که باعث شد دو کشور روابط پر فراز و نشیبی را در این بیش از بیست سال گذشته پشت سر بگذارند. البته جمهوری اسلامی ایران در این سالها برای روابط خودش با آذربایجان اهمیت بسیاری قائل بوده است که تلاشهای ایران نیز موید این مطلب است؛ ایران هم جزو نخستین کشورهایی بوده که تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناخته و هم سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه هیچگاه با جهتگیری مقابله با آذربایجان نبوده بلکه همواره سیاست کمک به رشد و توسعه و استقلال آذربایجان را پیگیری کرده است.با توجه به پیوندهای عمیقی که در بالا به آنها اشاره شد، جمهوری اسلامی تاکید دارد که روابط باید در همه ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی گسترش پیدا کند. با این حال طرف آذری سیاستهایی را سالهای اخیر در پیش گرفت که موجب بی اعتمادی در روابط دو کشور شده است که پاسخ به چرایی این موضوع دلایل مختلفی را نشان میدهد. از مهمترین این دلایل میتوان به مسائل زیر اشاره کرد.
روابط گسترده با غرب و اسرائیل
جمهوری آذربایجان چند سال بعد از استقلال سعی کرد با فاصله گرفتن از مسکو، منافع خود را در رابطه با آمریکا، اسرائیل و نهادها و ساختارهای غربی همچون ناتو تعریف کند. شکل دادن به این روابط باعث وقوع اتفاقاتی در آذربایجان شد مانند؛ تلاشها برای استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در خاک آذربایجان که قطعاً معطوف به ایران است، دامن زدن به مشکلات قومی که موجب تهدید تمامیت ارضی ایران است، برقراری روابط بسیار نزدیک با اسرائیل و تردد تروریستهای اسرائیلی که بارها با هشدار از سوی نهادهای امنیتی ایران روبهرو شده است، برگزاری کنفرانسهای ضد ایرانی متعدد و دامن زدن به اختلافات در حوزه دریای خزر تنها بخشی از اقدامات دولت آذربایجان در این سالها بوده است. اینگونه اقدامات طبعاً با منافع و امنیت ملی ایران کاملاً متناقض است.در این میان یکی از مهمترین دلایلی که باعث تیرگی روابط دو کشور میشود، روابط روبه گسترش آذربایجان با اسرائیل است. به نظر میرسد هدف اصلی اسرائیل از همکاری با آذربایجان ممانعت از گسترش نفوذ ایران در منطقه است. از سوی دیگر آذربایجان از نظر تاریخی یک کشور مسلمان شیعه محسوب میشود، که بر همین اساس سیاستگذاران اسرائیلی بسیار مشتاقاند تا با افزایش سطح روابط با آذربایجان این استنباط را که اسرائیل به طور ذاتی یک کشور ضد مسلمانان است را از بین ببرند.
رژیم صهیونیستی با توجه به نزدیکی آذربایجان به ایران نگاهی استراتژیک به توسعه حوزه نفوذ خود در جمهوری آذربایجان داشته و این امر را با برنامهای دقیق و فارغ از تبلیغات درحال پیشبرد دارد. این در شرایطی است که روند فزاینده گسترش حضور رژیم صهیونیستی در گسترههای اجتماعی، اقتصادی، تجاری، سیاسی و امنیتی آذربایجان رفته رفته ابعاد جدیدی میباید و حتی بر طبق اخبار این کشور به پایگاه جاسوسان اسرائیلی علیه ایران تبدیل شده است.بر اساس اسناد منتشر شده توسط پایگاه ویکی لیکس در آوریل سال 2011؛ رژیم صهیونیستی از خاک آذربایجان در 4 سال اخیر برای انجام اقداماتی استفاده کرده که این اقدامات به موازات تردد برخی از تروریستهای مرتبط با ترورهای انجام شده در ایران روی داده است. عمق روابط تل آویو و باکو را میتوان بر اساس اسناد ویکی لیکس از سخنان الهام علیاف درک کرد که روابط آذربایجان و رژیم صهیونیستی را همچون کوه یخ بزرگی میداند که تنها یکدهم آن قابل مشاهده است.
بیداری اسلامی و آذربایجان
قدرت سیاسی در آذربایجان به جز دوران کوتاه اوایل دهه 1990 تماماً در انحصار خاندان علیاف بوده است. علیاف پدر از سال 1993 تا 2003 و سپس علیاف پسر از سال 2003 تا کنون قدرت را در انحصار خود داشتهاند. از سوی دیگر سیاستهای ضد دینی دولت علیافها به خصوص در دوره الهام علیاف و برگزاری انتخابات کاملاً مهندسی شده در این کشور باعث شد که آذربایجان تحت تاثیر تحولات خاورمیانه قرار بگیرد.در این بین دولت علیاف تحت فشارهای مختلف داخلی و بینالمللی با فرافکنی ایران را مسئول تحولات داخلی آذربایجان دانست به طوری که بر اساس اسناد منتشر شده توسط ویکی لیکس در سال 2010، الهام علیاف در شرایط مختلف ایران را مسئول تحریکهای مذهبی در آذربایجان دانسته و اقداماتی مانند قطع شبکه سحر و دستگیری خبرنگار محلی ایران در باکو و چندین اقدام دیگر مانند عدم اجازه ورود به نماینده فرهنگی مقام معظم رهبری به آذربایجان را در دستور کار قرار داد. اما واقعیت آن است که اتفاقات این کشور نه به دلیل اقدامات ایران بلکه ناشی از سیاستهای غلط دولت آذربایجان مانند؛ ممنوعیت رسمی حجاب در مراکز آموزشی و دولتی، ممنوعیت رسمی پخش اذان در مساجد و منع ورود جوانان و دانش آموزان به مساجد و حتی تخریب اماکن مذهبی بوده است. در کنار این موارد شرایط دموکراسی در این کشور نیز شرایط نابسامانی است. بر اساس بررسیهای مراکز معتبر در سال 2013 نمره کلی دموکراسی در این کشور 64/6، امتیاز آزادی انتخابات 7 و شرایط فساد در این کشور نیز نمره 75/6 را نشان میدهد. توجه به این نکته ضروری است که بدترین شرایط دموکراسی با نمره 7 مشخص میشود. از حیث آزادی مطبوعات بر طبق برخی منابع این کشور جایگاه 162ام از بین 178 کشور را در اختیار دارد.
این موراد یعنی اقدامات ضد دینی و شرایط وخیم دموکراسی، آذربایجان را به یک کشور مستعد برای تحت تاثیر قرار گرفتن از جریان تحولات عربی خاورمیانه که به دنبال اسلامخواهی و آزادیخواهی هستند تبدیل کند، از جهتی روابط دو کشور(ایران و آذربایجان) در دو دهه اخیر بسیار شکننده بوده اما در چند سال اخیر شرایط وخیمتری پیدا کرده است.به نظر میرسد بعد از انتخابات اخیر در آذربایجان که با پیروزی دوباره الهام علیاف برگزار شد و اعتراض نهادهای مختلف داخلی و بینالمللی را درپی داشت و تشدید نگرانی دولت آذربایجان از تحولات بیداری اسلامی در خاورمیانه و احتمال افزایش تاثیر آن بر آذربایجان، دولت این کشور تصمیم گرفته تا با تحکیم پیوندهای خود با رژیم صهیونیستی و آمریکا، جمهوری آذربایجان را به عنوان خط مقدم مقابله و ایستادگی در برابر ایران معرفی کند و از این راه بتواند حمایت بیشتر غرب در صورت شکلگیری حوادث در آذربایجان را به دست آورد و هم چشمپوشی آنها در قبل وضع وخیم دموکراسی و حقوق بشر در این کشور را کسب کند.این استراتژی آذربایجان کاملاً اشتباه به نظر میرسد زیرا باید گفت که آذربایجان باید به این نکته توجه داشته باشد که یک کشور کوچک در کنار کشور بزرگی مانند ایران است که علاوه بر اینکه قدرت اول منطقه است و از اوراسیا تا خاورمیانه را تحتتأثیر خودش قرار داده، میتواند هم سرمنشأ چشمههای معنوی برای مردم آذربایجان باشد (از جهت تاریخی و فرهنگی و زبان و ادبیات) و هم اینکه در زمینه رشد و توسعه اقتصادی آذربایجان کمکدهنده باشد و اینگونه اقدامات آذربایجان جز لطمه دراز مدت به منافع خود تاثیر بسزایی بر ایران نخواهد داشت.به عنوان مثال بعد از تحرکات مرزی آذربایجان جمهوری اسلامی مجبور به بستن مرزهای بیله سوار و جلفا شد که در همان ساعات اولیه کمبود سوخت در نخجوان آذربایجان به شدت احساس شد که این موضوع کوچک کاملاً نشان دهنده برتری استراتژیک ایران بر جمهوری آذربایجان از هر حیث است.
اسلام تایمز