آذربایجاناخبارقره باغویژه

25 فوریه و سالگرد فاجعه خوجالی / زمینه سازی کشتار خوجالی توسط “ایلچی بیگ” برای از میان برداشتن ایاز مطلب اف

نوشتن برای فاجعه ی غمباری مثل خوجالی در سال 1992 به همان اندازه دردناک هست که دیدن عکس دختر بچه نیمه عریان در آن روزها نیز به همان قدر سخت و عذاب آور بود.
 

به گزارش مرکز فرهنگی قفقاز ، کشتار، تجاوز و اشغالگری در همه ابعاد آن و در همه اعصار با هر بهانه‌ای، نفرت انگیز و محکوم استهمان قدر که شنیدن و دیدن فجایع صهیونیست ها در غزه دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد، مطمئنا همان قدر نیز از شنیدن اخبار کشتار مسلمانان میانمار اندوهگین می شود. بلاشک شنیدن اخبار کشتار خوجالی و در خون غلطیدن عروس و داماد آذری نیز همین قدر دردناک بوده و دل را به راستی می فسرَد.

خون مظلومی که در هرکجای عالم به زمین ریخته می شود آنقدر رنگین هست که به این زودی ها از یادها پاک نشود و برای همیشه هم در دل تاریخ ثبت می ماند.

نوشتن برای فاجعه ی غمباری مثل خوجالی در سال 1992 به همان اندازه دردناک هست که دیدن عکس دختر بچه نیمه عریان در آن روزها نیز به همان قدر سخت و عذاب آور بود.

 

 

اطلاق عنوان فاجعه برای حادثه تروریستی که در آن زمان روی داد شاید به این دلیل بود که برخی ها به عمق فاجعه پی ببرند و شاید بفهمند که چه شده و چرا باید 613 انسان مظلوم و بی دفاع به دست ارتشی تا بن دندان مسلح قتل عام شوند؟ هرچند آنهایی که باید می فهمیدند، شاید اصلا نفهمیدند و ما ماندیم و غم فاجعه ای که باید برای وقوع آن تاسف خورد و ساعت ها به فکر فرو رفت که:

دونیانین ایشینه ،گولماقیم گلیر،

کیمه ساغ دئییرم، سول نیشان وئریر.

محبت یئرینه اینسان اینسانا،

قولوندان دانیشیب، زور نیشان وئریر

آنچه درباره فاجعه خوجالی باید بدانیم این است که حقیقتا ما کشتار خوجالی را به عنوان یک مسأله مهم ناموسی می دانیم که ارمنی ها مرتکب آن شده اند و در این باره هم، هیچ شک و شبهه ای نداریم.

 

بخشی از آنچه در روز فاجعه روی داد….

در بامداد روز ۲۶ فوریه سال ۱۹۹۲، جنگجویان ارمنی یکی از تلخ‌‌ترین جنایات جنگی قرن بیستم را در شهر خوجالی جمهوری آذربایجان رقم زدند. موضوع تاسف‌بار دیگر این است که در فاجعه خوجالی، رفتارهای ضدانسانی همچون بی‌رحمی نسبت به مردم بی‌دفاع، انجام شکنجه‌های بی‌رحمانه نسبت به اسرا و تحقیر اجساد مردگان رقم خورده است(۸؛۹)

صدها سند تکذیب‌ناپذیر جهت اثبات جنایت جنگی مذکور توسط گزارشگران ارگان‌های مطبوعاتی بین‌المللی که در آن هنگام در منطقه فعالیت می‌نمودند، به شکل فیلم و عکس به تصویر کشیده شده و مقالات مختلفی به چاپ رسیده است. ارگان‌های مطبوعاتی بین‌المللی بانفوذ که اطلاعات مفصلی را در خصوص جنایت جنگی خوجالی به جامعه جهانی تقدیم نمودند، این فاجعه را به عنوان بی‌رحمی در قبال انسانیت ارزیابی نموده‌اند.

 

 

شاید بتوان گفت مهمترین دلایل این کشتار : تداوم آشکار سیاستهای تجاوزکارانه ارمنستان برعلیه آذربایجان که با حمایت آخرین رهبران اتحاد جماهیر شوروی سابق آغاز شده بود، مقاصد اشغالگرانه ارمنستان، عدم توانایی حاکمیت وقت آذربایجان جهت اتخاذ تدابیر تدافعی در زمان لازم و به شکل مقتضی و وجود استانداردهای دوگانه در عرصه های بین‌المللی بود و اهداف ارامنه نیز از این کشتار فقط ایجاد رعب و وحشت در بین مردم آذری ساکن در منطقه بود تا بتوانند با قدرت و سرعت بیشتری به تجاوز و اشغال در منطقه اقدام کنند. درست چیزی شبیه آنچه داعش برای ایجاد رعب در بین مردم می کند.

 

آماری از شهدا و مفقودین و اسرا در حادثه خوجالی

بطور خلاصه آماری که از “خوجالی سویقریمی” منتشر می شود به این قرار است: تنها در این روز، ۶۱۳ نفر از ساکنین بی‌دفاع شهر که اکثریت آنان را سالمندان، زنان و کودکان تشکیل می‌دادند، وحشیانه به قتل رسیدند. ۱۲۷۵ نفر به اسارت درآمدند. در این کشتار جمعی، ۵۶ نفر با بی‌رحمی و وحشی‌گری خاصی به قتل رسیده‌اند، آنان زنده – زنده سوزانده شده‌اند، سر آنان بریده شده و یا پوست سر آنان کنده شده، چشمان آنان از حدقه درآورده شده و شکم زنان حامله با سرنیزه پاره شد. ۴۸۷ نفر از مجروحان معلول شده‌اند که ۷۶ نفر از این افراد کودک و نوجوان بوده‌اند.

 

 

ایران در میان خیانتی که آن زمان شد

جنایتی که ارامنه در آن روز به کمک برخی قدرت های منطقه انجام دادند آنقدر مستند و متقن ثبت شده است و تا حدی کثیف و دردآور می باشد که حقیقتا شاید نیاز چندانی به قاضی نداشته باشد و هر آزاد مردی به راحتی می تواند رذالت و عناد ارامنه در آن روز را گواهی دهد.

ایران در زمان جنگ قره باغ همیشه سعی داشت تا به کمک برادران خود در جمهوری آذربایجان بشتابد و در این راه نیز از هیچ کمکی فروگذار نکرد. از ایجاد پناهگاه آوارگان تا کمک ها تغذیه ای و ضروری مردم آواره و حتی کمک های آموزشی و عملیات های مستشاری.

مشارکت مخفی ایران در آموزش نظامیان آذربایجانی، امپریالیزم غرب را به چالش انداخت و در پی اقدام تعجیلی برای مقابله با پیامدهای آن برآمدند. اقدامات تعجیلی در منطقه انجام شد و سفارشات پنهانی انجام گرفت. مقامات موساد برای مقابله با فعالیت های ایران در جبهه های آذربایجان، سفارشات لازم را صورت دادند و در این سفارش ها، عنوان شد که گویا ایران در صدد ایجاد هسته های حزب الله! در آذربایجان است و فعالیت های نظامی ایران در جمهوری آذربایجان با فعالیت در لبنان مقایسه و موجب تشویش اذهان شد.

برای اجرای این مأموریت، این وظیفه به “ولی کیچیک” سپرده شد. در مدت زمان کوتاهی لایحه ای حاضر شد و به رهبری ولی کیچیک، تشکیلات خصوصی در آذربایجان دایر و لوازم مورد نیاز برای تغییر در دولت فراهم شد. برای عملی شدن طرح، نیاز به یک فاجعه و رخداد بزرگ در جبهه بود. در این مقطع بود که “فاجعه خوجالی” روی داد که سخن درباره این فاجعه زیاد است.

شاید همین زمان ها بود که سیاست های ایران ستیزانه در آذربایجان به شدت ظهور و بروز کرد بعنوان مثال مرحوم روشن جواداف که خاطره خوبی از یک افسر تبریزی که به او کمک کرده بود داشت، می گفت: پس از ادای سوگند توسط رئیس جمهور (ایلچی بیگ)، ایشان خواستار نخستین دیدار رسمی با بنده شد. من می دانستم که ایشان از من درباره طرحی برای آزادی قره باغ سوال خواهد کرد. به همین دلیل، طرح جنگ و عملیات را در پوشه ای گذاشته و به دیدار با رئیس جمهور رفتم، ولی رئیس جمهور به پوشه ای که روی میزش بود، اشاره کرده و گفت: از همکاری شما با ایران مطلع هستم. (این پوشه از اسرائیل به ترکیه و از آنجا به جمهوری آذربایجان انتقال داده شده بود). از این به بعد تمامی روابط خود با ایران را باید متوقف کنید. ما به کمک ایران نیازی نداریم. من اگر بدانم که قره باغ را می توان با کمک ایران پس بگیرم، آن را به ارمنستان تقدیم می کنم. قره باغ یک مشکل اساسی نیست و در مدت زمان کوتاهی خود به خود حل خواهد شد. جنگ ما با ایران است، ما باید خود را آماده جنگ با ایران بکنیم. دشمن اصلی ما ارمنستان نیست، بلکه فارس ها هستند.”

 

روشن جواداف

 

آنچه امروز شاید بیش از ابعاد فاجعه خوجالی دردآور است این که برخی از مسببین اصلی و پشت پرده این ماجرا در پارلمان باکو، نه تنها در هیچ دادگاهی پاسخگو نشدند بلکه امروز به عنوان نفرات اصلی برای تشویق مردم در گرامی داشت فاجعه خوجالی در آذربایجان شناخته می شوند و همیشه به نوعی چهره خود را در پشت خون مظلومان فاجعه خوجالی پنهان می کنند.

 

چند سوال و جواب برای تاریخ

جریان وقایعی که منجر به فاجعه خوجالی گردید، سئوالات متعددی را برمی انگیزد:

چرا با وجود اینکه نیروهای ارمنی قره باغ دو ماه پیش از شروع عملیات قصد خود را مبنی بر گرفتن شهر به طرف آذربایجانی اعلام کرده بودند و مراجع آذربایجانی ها هم، به شهادت خود منابع آذری، موفق شده بودند گله ها و گوسفندهایشان را به منطقه امن منتقل کنند، در خارج ساختن بموقع مردمشان تعلل ورزیدند ؟

 چرا حتی پس از آنکه سکنه را در آخرین فرصتها از شهر خارج کردند، به منطقه خطر هدایتشان کردند؟

چطور شد که اکثریت قریب به اتفاق قربانیان در منطقه تحت کنترل نیروهای آذربایجانی و در جوار پایگاه های آتش آذری به خاک افتادند؟

پاسخی که نگارنده با مراجعه به منابع مختلف به این سوالات می تواند بدهد اینست که علاوه بر این که خوجالی به عنوان محل حادثه بزرگ جبهه های جنگ قره باغ از طرف موساد انتخاب شده بود و در بالا نیز توضیح داده شد، در آن مقطع خوجالی در واقع مهمترین پایگاه نیروهای آذری برای کنترل تمامی قره باغ بود و از دست دادن آن در حکم از دست دادن کنترل بر تمامی منطقه به شمار می رفت. دولت و مقامات آذری خود درگیر اختلافات شدید درونی بودند – دولت وقت به ریاست جمهوری ایاز مطلب اف و جبهه خلق آذربایجان به رهبری ایلچی بیگ- و هر حیله و نیرنگ و جنایتی، ولو قربانی کردن مردمشان را، برای رسیدن به هدف و بدنام کردن رقیبشان، روا می دانستند. دراین میان کارشکنی های عمّال “جبهه خلق آذربایجان” از منظر منافع ملی خود و سوء استفاده از موقعیت جنگی برای ضربه زدن به رقیب داخلی، سهم بسزایی در بروز این فاجعه داشته است.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا