اخبارارمنستانتحليل هاروسیه

همکاری روسیه و ارمنستان پس از تراژدی گومری

دوازدهم ژانویۀ سال جاری، هفت نفر از اعضای خانواده ای ارمنی در گومری کشته شدند. مظنون اصلی حادثه یک سرباز روس به نام والری پرمیاکف است که در پایگاه نظامی 102 روسیه خدمت می کرد. مرزبانان روس او را در نزدیکی مرز ترکیه دستگیر کردند. او هم اکنون در پایگاه نظامی روسیه در گومری در بازداشت به سر می برد. این حادثه که به قتل عام گومری مشهور شده خشم مردم را در ارمنستان برانگیخته است

به گزارش مرکز فرهنگی قفقاز، تراژدی گومری می تواند به شکافی دیگر در دژی که پوتین در قلمرو پیشین اتحاد شوروی بنا کرده است تبدیل شود. یک سرباز روس در نزدیکی پایگاه نظامی محل خدمتش اعضای خانواده ای ارمنی را به قتل رساند. جامعۀ ارمنی نه تنها خواهان مجازات قاتل است، بلکه می خواهد او از سوی مراجع ارمنستان مجازات شود. روسیه با یک معما روبرو شده است -تسلیم مجرم، افکار عمومی ارمنستان را آرام می کند اما می تواند نشانۀ ضعف و هراس تلقی شود (آنچه روس ها فکر می کنند در منطقه ای که قدرت ظالمانه به جای قانون در آن حاکم است قادر به پرداخت بهایش نیستند)؛ تسلیم نکردن او به ارمنستان نیز می تواند روابط روسیه را با تنها متحدش در قفقاز جنوبی به آسیبی جدی دچار کند. به احتمال زیاد این سرباز در پایگاه نظامی گومری محبوس می ماند تا پس از آرام شدن نسبی جامعۀ ارمنی به روسیه منتقل شود. اگر لازم باشد حتی ممکن است به مدت چند دهه او را در پایگاه نگه دارند؛ چون حقوق نظامیان روس هرگز برای دولت روسیه و سران ارتش این کشور اولویت نداشته است.
   
صرف نظر از این که روسیه دست به چه اقدامی بزند، روابط این کشور با متحدش دچار آسیب شده است. مسئله، میزان اهمیت این آسیب است. در نگاه اول به نطر می رسد ارمنستان متحد وفادار روسیه باشد. ارمنستان به عنوان کشوری محصور در خشکی که با آذربایجان (بزرگترین کشور قفقاز جنوبی) بر سر قره باغ درگیر است و ترکیه را دشمن تاریخی خود می پندارد، چاره ای جز روی آوردن به روسیه ندارد. این وضعیت در دهۀ 1990، پس از فروپاشی شوروی آغاز نشد. ارامنه در اواخر قرن هجدهم از توسعه طلبی روسیه در قفقاز جنوبی استقبال کردند تا از سلطۀ ترک ها خلاص شوند و به بازسازی کشور باستانی خود بپردازند. شاید روسیه در قلب آنان جای نداشت اما دشمنِ دشمن آنان به شمار می رفت. در اواخر دهۀ 1980 هنگامی که امپراتوری شوروی در حال فروپاشی بود، ارامنه (در کنار مردم بالتیک و گرجی ها) از نخستین مللی بودند که خواهان استقلال شدند. با این حال، مبارزۀ آنان برای استقلال به زودی به جنگ برای قره باغ تبدیل شد؛ سرزمینی که بخش لاینفک هویت ملی ارمنی به شمار می رفت. هنگامی که اتحاد شوروی فروپاشید ارامنه دریافتند موقعیت بسیار خطرناکی دارند (محاصره از سوی آذربایجان و حامی قدرتمند آن، ترکیه) و بار دیگر روسیه به تنها گزینۀ پیش روی آنان تبدیل شد. در حالی که روسیه تنها کشوری است که از منازعۀ قره باغ سود برده است، یک سؤال مشروع به ذهن متبادر می شود: شاید ارامنه تحریک شده باشند به جای کسب استقلال، تسخیر قره باغ را اولویت خود قرار دهند تا روسیه بتواند در منطقه بماند؟

در سال 1997، موافقت نامۀ دوستی، همکاری و حمایت متقابل میان روسیه و ارمنستان به امضا رسید. این سند مهم ارمنستان را به تحت الحمایۀ نظامی روسیه تبدیل کرد (پایگاه گومری ابزار اصلی این حمایت و حضور نظامی روسیه در منطقه به شمار می رود). متن توافق، حمایت نظامی از ارمنستان را آشکارا تضمین نکرده بود، با این حال به موجب آن دو طرف متعهد شدند در صورت وجود هر گونه تهدیدی با یکدیگر مشورت کنند. علاوه بر این، حفاظت از مرزهای ارمنستان با ترکیه و ایران به روسها واگذار شد.  

سیاست امنیتی ارمنستان از آن پس به سادگی می تواند تدوین شود: حفظ قره باغ به کمک روسیه و تا اندازه ای توازن بخشی به نفوذ روسیه از طریق ایالات متحده. این سیاست توازن بخشی به روسیه از طریق روی  آوردن به آمریکا «هم تکمیلی» نام گرفت. ارمنستان حداکثر تلاشش را می کرد تا کاملاً به حوزۀ نفوذ روسیه سقوط نکند. بنابراین همکاری با ناتو را آغاز کرد و به بخشی از برنامۀ عمل همکاری فردی (Individual Partnership Action Plan) تبدیل شد (2005). لابی قدرتمند ارامنه در آمریکا به سیاست هم تکمیلی (Complementarism) کمک زیادی کرد و ارمنستان با وجود وفاداری به روسیه، کمک های قابل توجهی از آمریکا دریافت کرد. اما در حالی که روسیۀ پوتین به طرز فزاینده ای جسورتر می شد، این بازی بسیار دشوار شده بود. در سال 2013 محدودیت های جدی سیاست هم تکمیلی آشکارتر شد. این واقعیت که همکاری با ناتو نمی تواند از برنامه های مشارکت فراتر رود همواره آشکار بود، اما ارامنه باور داشتند همکاری نزدیک با اتحادیۀ اروپا مجاز است. ارامنه کار جدی روی توافق پیوند (Association Agreement)  با اتحادیۀ اروپا را آغاز کردند و امیدوار بودند در پایان سال 2013 در نشست ویلینوس به نتیجه برسند. با این حال، ناگهان پوتین تصمیم گرفت اجازه ندهد ارامنه تا این اندازه پیش بروند و رئیس حمهور ارمنستان را برای گفت و گوی رودررو به مسکو فراخواند. منابع معتبر نقل کرده اند پوتین همتای ارمنی خود را یک روز و نه چند ساعت (که معمولاً با رهبران غربی چنین می کند) منتظر گذاشت. این حرکت نیات پوتین را نشان می داد: ارمنستان باید تهدید می شد. این کشور باید دست به انتخاب می زد. نزدیک شدن به اتحادیۀ اروپا و از دست دادن حمایت روسیه و یا پیوستن به اتحادیۀ گمرکی و اتحادیۀ اوراسیایی تحت سیطرۀ روسیه؛ ارمنستان به ناچار تسلیم شد. در حالی که آذربایجان به مدد ثروت بادآوردۀ نفتی ثروتمندتر و قدرتمندتر می شد، ارمنستان نمی توانست بهای از دست دادن تنها متحدش، روسیه، را پرداخت کند.

روسیه به سادگی پیروز شد. اما این پیروزی بدون هزینه نبود. تهدید پوتین، متحد کوچک اما بلندهمت مسکو را عمیقاً رنجاند. به نظر می رسید جامعۀ ارمنی پس از این ضربه نتواند بی حرمتی تازه ای را تحمل کند. اما تراژدی گومری فراتر از یک بی حرمتی بود و غیرعمدی بودن آن چیزی را عوض نمی کند. ترکیب رویدادهای 2013 و حادثۀ گومری شرایط را برای مسکو دشوار خواهد کرد.

البته این شرایط موجب نمی شود روسیه به خودی خود تنها متحدش در قفقاز جنوبی را از دست بدهد. تا زمانی که ارامنه حاضر به دادن امتیازات جدی در مسئلۀ قره باغ نباشند با نفرت بی رحمانۀ آذربایجانیها مواجه خواهند بود. خنثی کردن این تهدید برای ارمنستان با جمعیت در حال افول و اقتصاد بی رونق بدون کمک نظامی روسیه غیرممکن است. ثابت شده است که مذاکره با باکو برای ایروان وظیفه ای بی نهایت دشوار است، چون باکو هم در مورد قره باغ به همان اندازه سخت گیر است و نیز به این دلیل که افکار عمومی ارمنستان با احساسات ضدآذربایجانی و ضدترکی برافروخته می شود و دادن هیچ امتیازی را تحمل نمی کند. روسیه کاملاً به این واقعیتهای ساده واقف است.  

با این حال، روسیه گرفتن امتیازات جدی از ایروان را نیز دشوار خواهد یافت. مقامات ارمنی می توانند افکار عمومی را با تحمل نکردن دست اندازی های بیشتر از سوی مسکو و بنابراین تقویت موضع ایروان در هنگام مذاکره با روسیه، جذب کنند. ارامنه می توانند همتایان روس خود را با چشم انداز و یا شبح مایدان ارمنی(تکرار حوادث اوکراین در ارمنستان) که مسکو واقعا از آن هراس دارد بترسانند. در واقع ارمنستان با تجمع های اعتراض آمیز و نابسامانی سیاسی بیگانه نیست. در اوایل سال 2008 دهها هزار نفر در ایروان نتیجۀ انتخابات ریاست جمهوری را به چالش کشیدند. به نظر می رسید دولت محکوم شده باشد تا این که به خشونت متوسل شد، و سرانجام، کشتار و دستگیری، دولت مستقر را نجات داد. اما آیا رژیم ایروان می تواند از شورش دیگری از این نوع جان به در برد؟ در سالهای اخیر توسعۀ دموکراتیک و حکمرانی خوب در ارمنستان به طرز چشم گیری دچار افول شده است و بنابراین نارضایتی عمومی به ویژه پس از حادثۀ گومری هر لحظه می تواند شعله ور شود. علاوه بر اینها، این واقعیت که کشور به مدت دو دهه است توسط کلان موسوم به قره باغ اداره می شود روز به روز جامعۀ ارمنی را بیشتر می آزارد (افرادی که قطعاً قره باغ را در صدر دستور کار قرار می دهند و به سایر اولویتها بی اعتنا هستند). ارمنستان یک دیکتاتوری نوعی پساشوروی نیست و جامعۀ ارمنی برای دگرگونی و اصلاحاتی که بتواند به فساد اقتصادی و فرار مغزها پایان دهد و به پیشبرد توسعۀ اقتصادی کمک کند بیقرار است.

 بدون شک، روس ها از این واقعیت ها نیز به خوبی آگاه هستند. و اگر نباشند شرایط برای مسکو بدتر می شود. چنانچه مسکو پس از حادثۀ گومری در مواجهه با افکار عمومی و مقامات ارمنی   محتاط تر نباشد ممکن است با خطر از دست دادن متحدش مواجه شود. اگر مسکو بیشتر روی دستور کارش پافشاری کند ممکن است شریک کوچکش از دست برود. ممکن است ارامنه به تدریج آنچه را کشورشان در طول دو دهۀ گذشته از دست داده است دریابند و به خاطر بیاورند. روسیه بسیاری از دارایی های اقتصادی آنان را به چنگ آورده است تا مبادا به دست دیگران بیفتند. کشور از پروژه های بزرگ منطقه ای بیرون مانده است(مانند کریدورهای حمل و نقل و انرژی) و پیشرفت دموکراسی در آن متوقف شده است.

اما واقعیت این است که روسیۀ پوتین هرگز به قدر کافی به افکار عمومی احترام نگذاشته است. پوتین تنها هنگام تحقیر همتایان و تطمیع سیاستگذاران در کشورهای شریک روسیه قدرتمند است اما هرگز نتوانسته است اهمیت تسخیر قلب ها و ذهن های شهروندان معمولی را درک کند. او توانست قلب ها و ذهنهای مردم روسیه را از طریق تبلیغات دولتی فتح کند، اما به نظر نمی رسد برای دیگران (اوکراینی ها، بلاروسی ها و ارامنه) چنین اهمیتی قائل باشد. بنابراین بی توجهی مسکو به احساسات ارامنه و در پی آن، بیگانه ساختن متحد خویش شگفت انگیز نیست. نخستین واکنش روس ها به حادثۀ گومری تصمیم به انتقال قاتل به روسیه بود و تنها اعتراضات صریح مقامات ارمنی مانع آنان شد.

از هنگام تسخیر کریمه، ارتکاب اشتباهات فجیع به کسب و کار معمول مسکو تبدیل شده است. بنابراین نباید از هیچ چیز شگفت زده شویم. فقط زمان بروز شکاف بعدی مشخص نیست…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا