آخرین اخبارآذربایجاناخبارایرانعمومیقره باغ

خمینی‌چی لر در جمهوری آذربایجان

خمینی چی لر – روایت سوم

پایگاه خبری حقایق قفقاز/ اگر بگویم «آرمان قدس» نخ تسبیح و آرمان مشترک همه جریان‌ های همسو با انقلاب اسلامی در جهان است، گزاف نگفته‌ام. از عراق تا یمن و از نیجریه تا جبل عامل و از شام تا قفقاز و آناتولی، هر جریانی که به آرمان قدس معتقد است نام خمینی را عزیز می ‌دارد.

«خمینی‌ چی لر» در جمهوری آذربایجان قد علم کردند، اما تنها نبودند و همفکرانی در جای جای دنیا یافتند. و اکنون نیز تنها نیستند و بالنده ‌تر از پیش و در تربیت ارتش ظهور در کار خویشند.
برگزاری مراسم روز قدس را باید از مناسک مهم و نمادین همه دوست داران انقلاب اسلامی در جهان دانست که در جمهوری آذربایجان با دشواری‌ ها و تحمل زندان ‌ها همراه بوده است.

خمینی‌ چی لر را نباید محصور به جغرافیای قفقاز جنوبی و جمهوری آذربایجان کرد و جریانی صرفا شیعی دانست، چرا که آرمان قدس، حلقه اتصال همه نهضت ‌های بیدارگر در جهان است. در روایت قبل از حاج علی ‌اکرام گفتم و آن اندک که گفتم، همه حاج علی ‌اکرام نبود و باز هم از او خواهم گفت، اما در این روایت از سواحل خزر و جنوب قفقاز به سواحل دریای سیاه می ‌رویم.

سال ۲۰۰۳ در استانبول از آن روزنامه ‌نگار ترک و لاییک شنیدم که گفت:
– آمریکایی‌ ها واقعیتی را در باب ایران نمی ‌توانند تحلیل کنند و آن این که آقای خمینی دستش را بلند می‌کرد و جوانان دسته ‌دسته به صف می ‌شدند برای فدا شدن. آنها مطمئن نیستند که آن دست دیگر بلند نخواهد شد و نسل آن جوان ‌ها را ملخ زده است. اگر مطئن شوند، لحظه ‌ای برای محو شما تردید نمی‌ کنند.

آن روزنامه ‌نگار طرفدار اربکان نبود اما در آناتولی این مرحوم نجم ‌الدین اربکان بود که پیش از همه صدای خمینی را شنید. روزگاری شهر بورسای ترکیه برای یازده ماه، وطن در تبعید رهبر انقلاب ایران بود. همین یک سال فرصتی شد تا امام جلد اول تحریر الوسیله را بنویسد و نظریه ولایت فقیه را پی بریزد. دلیل تبعید امام، اعتراض او به کاپیتولاسیون بود و در طیاره‌ به ماموران گفت:
– من به خاطر وطنم تبعید شدم.

به اذعان کسانی که در باب امثال مرحوم اربکان مطالعه دارند، تفاوت امام خمینی و اربکان حوجا در این بود که امام، آمریکا را شیطان بزرگ می‌ دانست و شر الاشرار، و حوجا اسراییل را.
اربکان می‌گفت:
– غرب و صهیونیسم دوست ما نخواهند بود !
این یعنی خط انقلاب اسلامی. و البته که در جغرافیای آناتولی و با لهجه استانبول.

صهیونیسم برای اربکان همه شر بود و مرگ بر آمریکای اربکان، آنتی ‌صهیونیست بودن او بود. می ‌گفت: «صهونیسم جهانی یعنی کسانی که سیستم بردگی دنیای امروز را پدید آورده ‌اند. اگر در دو نکته اساسی با آنها کاری نداشته باشید با شما کاری ندارند. در تقسیم نعمت‌ هایی که خدا داده است، یعنی قوانین توزیع، دیگری در مدیریت و واگذاری توزیع به آنها؛ اگر شما این کارها را بکنید، اما تا صبح نماز بخوانید ، ۳۶۵ روز سال روزه بگیرید برای آنها هیچ اهمیتی ندارد و در کارهای شما دخالت نمی‌کنند».
همین بود که اربکان خود را جزیی از حاکمیت ایران و انقلاب اسلامی می ‌دانست و اولین سفر رسمی اربکان پس از انتخاب شدن به ایران بود. مشهور است که گفته بود:
– ما در ترکیه جزو اپوزیسیون و در ایران جزو قدرت حاکم هستیم!

برگردم به قفقاز و یک ‌راست برویم قره ‌باغ با یک نامه:
“آقاي گورباچف!
وقتی از گلدسته‌ های مساجد بعضی از جمهوری ‌های شما پس از هفتاد سال بانگ الله‌ اكبر و شهادت به رسالت ختمی مرتبت صلّی ‌الله عليه وآله و سلّم به گوش رسيد، تمامی طرفداران اسلام ناب محمّدی (ص) را از شوق به گريه انداخت، لذا لازم دانستم اين موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار ديگر به دو جهان ‌بينی مادی و الهی بيانديشيد.»

آن هفتاد سال که امام خمینی از آن سخن رانده، در قره‌ باغ صد سال به درازا کشید. و اکنون قره‌ باغ برای ما همان باکوی دهه نود میلادی است. قره‌ باغ را تفکر حسینی آزاد کرد و نماز فتح را گذاشتیم برای قدس. والعارف یکفیه الاشاره.

امروز دیگر از کمونیسم چیزی نمانده است. هیچ. به قول آن سیاستمدار روس، آن چه تا پیش از فتح حلب بود، هژمونی آمریکا بود. اما غرب هم تمام شده است و این اتمام رفته رفته دارد باور پذیرتر می ‌شود.
جنگ آیندۀ جهان، جنگ جبهه مقاومت با صهاینه است و این جنگ تو گویی آغاز شده است.
دهه‌ های پیش روی جهان از این پس نام خمینی بر پیشانی خواهند داشت.
باقی روایت بماند برای بعد. یا حق.

مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۷ بهمن ۹۹

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا