آخرین اخبارآذربایجاناخبارایرانترکیهعمومیمقالات

تله پزشکی و تله عشقی؛ دام سرویس های جاسوسی رژیم صهیونیستی/ مقاله

سرویس های جاسوسی اسرائیل به دستور کمیته واراش با تله پزشکی، تله عشقی و ترفندهای دیگر، سوژه ها را در دام اطلاعاتی انداخته و مزدور پروری می کنند.

پایگاه خبری حقایق قفقاز/ در ابتدای این مقاله و قبل از پرداختن به واحدهای عملیاتی موساد، امان و شین بت، برای مقدمه مطلب و درک بهتر کلمات داخل این متن، به برخی واژگان و حروف اختصاری در ادبیات سرویس های جاسوسی اسرائیل می پردازیم.

پی و الف؛ نام مخفف جلسه خصوصی رئیس موساد

دو حرف عبری ((پی)) و ((الف)) درج می گردد که حروف اختصاری واژه ای عبری به معنای ((جلسه خصوصی))  است.

جلسات چهارچشم در سرویس جاسوسی اسرائیل

این جلسات سری و معمولا با شرکت دو نفر از روسای سرویس های امنیتی و یا به قول اسرائیلی ها ((چهارچشم)) تشکیل می شد.

کاتسا در موساد؛ مخفف افسر جمع آوری اطلاعات

((کاتسا)) در موساد به معنی (حروف اختصاری برای واژه عبری که به معنی افسر مامور جمع آوری اطلاعات است).

واحد نِویوت؛ اداره عملیاتی ورود به منزل و تجهیز مکان سوژه

ماموران اداره عملیاتی موساد بنام ((نِویوت)) که ماموریت آن ها ورود به خانه هدف مورد نظر است.

واحد ناباک موساد؛ اداره سلاح های غیرمتعارف

یکی از ادارات موساد موسوم به ((ناباک)) که به زبان عبری واژه ای به معنی سلاح های غیرمتعارف است، آن ها پرونده های بزرگی را درباره مکان هایی که غنی سازی اورانیوم در آن ها آغاز می شود، تشکیل می دهند.

واحد تول؛ مسئول ارتباط با سازمان های خارجی و اقلیت های لبنان

مسئولیت برقراری ارتباط با اقلیت های لبنان بالاخره از تشکیلات امنیتی نظامی به واحد (( تول )) در موساد محول شد.

((ملمب))، مقام مسئول عملیات امنیتی در وزارت دفاع

((ملمب)) حروف اختصاری عنوانی به زبان عبری که به معنی((مقام مسئول امنیتی در وزارت دفاع)) است. ((ملمب)) واحد مسئول عملیات امنیتی میدانی وزارت دفاع اسرائیل بوده و همگام با دفتر ((ارتباطات علمی)) که توسط ((بنیامین بلومبرگ)) تاسیس شد، توسعه پیدا کرد.

همد؛ سپاهیان دانش در وزارت دفاع اسرائیل

نیروهای دفاعی اسرائیلی دارای سازمانی به نام سپاهیان دانش بوده که عنوان اختصاری آن به زبان عبری ((همد)) می باشد.

واحد ((لاکام)) ؛ مسئول حفظ اسرار تکنولوژیکی

واحد ((لاکام)) وابسته وزارت دفاع اسرائیل مسئولیت حفظ اسرار تکنولوژیکی می باشد.

((ماموران هشدار دهنده ای))؛ منابع انسانی موساد مامور در صحنه

تشکیلات امنیتی اسرائیل، غالبا در حین ماموریت، ماموری در صحنه داشتند تا در مورد مشکلاتی که ممکن بود موجب لغو ماموریت های مرگبار شود، هشدار بدهد.

عمل کردن مثل گاو در مغازه چینی فروشی

به اصطلاح؛ عمل کردن مثل گاو در مغازه چینی فروشی کاری غیرحرفه ای به نظر می رسد و با تصویری که از موساد در ذهن عموم بود مغایرت داشت.

شین بت؛ خدمات امنیتی

نام شین بت بعنوان یکی از ارکان امنیتی و مسئول اطلاعات داخلی و امنیت داخلی اسرائیل، به معنی ((خدمات امنیتی)) است. شین بت نام دیگری با عنوان شاباک هم دارد.

تولد ارکان ((موساد))

مهم ترین بخش موساد عبارتند بود از: اداره جمع آوری اطلاعات(موسوم به تسومت، به زبان عبری به معنی پیوند)، دو اداره عملیاتی (یکی از قیصری ها و اداره دیگر به نام کِشِت به معنای قوس یا رنگین کمان که در سال 1966 تاسیس شد و تخصصش مراقبت افراد و ورود به اماکن مورد نظر از طریق شکستن قفل بود)، اداره تحقیقات و اداره اقدام سیاسی و رابطان(موسوم به ((تول)) به معنی ((جهان)) که مسئولیت تماس با سازمان های خارجی را عهده دار بود). وظایف پشتیبانی از طریق ادارات آموزش، امور مالی، نیروی انسانی، فناوری و عملیات فنی انجام می شد. ادارات جمع آوری اطلاعات، تحقیقات و رابطان سیاسی بر اساس منطقه و بر حسب وظایف محوله به آن ها سازماندهی شده بودند. این ادارات بسیار جنبه تخصصی داشتند؛ مثلا از لحاظ منطقه ای، فقط مسئول امور جنوب شرقی آسیا و از لحاظ وظایف محوله، مسئول سلاح های کشتار جمعی بودند. جمع آوری اطلاعات امنیتی در خارج از اسرائیل تقریبا در انحصار موساد بود، به جز برخی اهداف نظامی که معمولا از مرزهای اسرائیل زیاد دور نبودند که در این موارد ((امان)) می توانست جاسوسی کند.

پیام رئیس موساد برای مزدورانش

از سنت های موساد و نظامیان اسرائیل این است که فرمانده عالی رتبه باید شخصا در محل اجرای عملیات حضور داشته باشد: در صف مقدم و برای نظارت بر عملیاتی خطرناک. نزدیک بودنش به محل عملیات به برقراری تماس مستمر با او و اخذ دستورات فوری در موارد ضروری کمک می کرد. پیامی که رئیس موساد وقت در این خصوص برای افرادش می فرستاد این بود که: (( من در کنار شما هستم و تمام سازمان صد در صد پشت سر شما هستند))

امور مطبوعاتی موساد

موساد مسئول امور مطبوعاتی ندارد و افراد موساد اجازه ندارند که با مطبوعات گفتگو کنند. با وجود این در بسیاری از موراد کارکنان سازمان برای زیر پا گذاشتن این محدودیت راهی پیدا می کنند. آن ها اطلاعات را به کارکنان قبلی موساد می دهند که آن ها نیز آن را در اختیار خبرنگاران مطبوعات می گذارند. اغلب اطلاعاتی که به این ترتیب دست به دست می شود، شایعات ادرای است. رسانه های اسرائیلی در مورد ماموریت ها و کارهای جدی موساد اطلاعات اندکی دارند، لذا تلویزیون، رادیو، روزنامه ها و وب سایت ها به اطلاعات جسته گریخته ای که به دستشان می رسد قناعت می کنند.

دیدارهای سری موساد؛ جلسات چهارچشم ها

رئیس وقت موساد ((مییر داگان)) می رفت که مطابق معمول گفتگوی هفتگی اش را با ((ایهود اولمرت)) نخست وزیر در تل آویو داشته باشد. وقتی که گفتگوی های محرمانه در برنامه رهبر اسرائیل گنجانده می شد، روی تقویم دفتر کارش دو حرف عبری ((پی)) و ((الف)) درج می گردید که حروف اختصاری واژه ای عبری به معنای ((جلسه خصوصی))  است.  منظور از این جلسات دیدارهای نخست وزیر با روسای موساد، شین بت و امان و کمیسیون انرژی اتمی اسرائیل بود. تا سال 1984 این جلسات واقعا محرمانه معمولا با شرکت دو نفر یا به قول اسرائیلی ها ((چهارچشم)) تشکیل می شد. واحد شماره 504 امان که در زمینه عملیات ناخوشایند از جمله قتل های غیرقانونی دارای سابقه است. تعداد این عملیات هر قدر محدود بوده باشد، در بازگویی آن ها بزرگ نمایی  مبالغه می شد. در داخل نیروهای دفاعی اسرائیل، مییر داگان بعنوان طراح چیره دست عملیات متهورانه شهرت مثبت تری داشت.

دانشکده مدرسه؛ واحد آموزشی موساد که در یک هتل بنا شده است

موساد دریافت که افزایش تماس های اعلام نشده بین المللی اش مستلزم آن است که نقش یک هتلدار را بازی کند. لذا در تقاطع یکی از شاهراه ها در شمال تل آویو، مهمانسرایی به راه انداخت. هلی کوپترها می توانستد در آن فرود بیایند. اتومبیل ها می توانستند در ساعات شبانه روز وارد و خارج شوند، بدون آنکه کسی متوجه آن ها شود. به هر حال سانسور رسمی مطبوعات تضمین می کرد که دیدارهای مهمی که توسط افراد مهم اما ناشناخته صورت می گرفت،  منتشر نشود. ظرف چند سال محوطه اطراف این مهمانسرا زمین بزرگ متعلق به دولت محل آموزش کارکنان موساد شد. ساختمان های اضافی دیگری نیز بنا شد و هسته اصلی دانشکده ای را تشکیل داد که تمامی مهارت های مربوط به جاسوسی در آن جا تدریس شد. موساد نام دانشکده را ((مدرسه)) گذاشته بود، کلمه ای عبری برای مدارس مذهبی که یهودیان ارتدوکس در آنجا درباره تورات و تلمود و سایر متون اصول اساسی اعتقادی خود تامل می کردند. مدرسه مخفی و غیرمذهبی موساد معیارهای سطح بالایی را تعیین کرده بود که از یک جاسوس به جاسوس دیگر، از یک تحلیل گر به تحلیل گر دیگر و از یک نسل به نسل دیگر منتقل می شد، تا عالی بودن کیفیت آموزشی موساد همواره تضمین شود.

((آمیت)) همچنین سیستم استخدامی موساد را تغییر داد. به جای اتکا کردن به توصیه های دوستان بر اساس شیوه انگلیسی ((شبکه دوستان))، او ترجیح داد که شیوه های نظام مندتری را به کار گیرد. او کوشید تا نامزدهای بالقوه را نه فقط از میان ارتشی ها، بلکه در فارغ التحصیلان دانشگاه ها، جامعه بازرگانی و از بین مهاجران جدید پیدا کند.

تولد ارکان ((امان))

امان که قبلا تحت رهبری ((آمیت)) بود، شروع به توسعه تشکیلاتش کرده بود و امور محوله را با حرفه گرایی بیشتر، انجام می داد. همانطور که از یک سازمان نظامی انتظار می رود ((امان)) تحت کنترل شدید اداره می شد. امان مرکب از چهار اداره بود. یکی از ادارات موسوم به جمع آوری مسئول گردآوری اطلاعات از طریق دو شیوه قدیمی بود: شیوه انسانی که مبتنی بود بر ایجاد و اداره شبکه ای از ماموران جاسوسی و خبرچین ها در خارج از مرزهای اسرائیل و طریقه دوم برتری جستن در گوش دادن مخفیانه به پیام های رادیویی از قبیل پیام هایی که از طریق دستگاه های مخابراتی نظامی مبادله می شد و همچنین استراق سمع مکالمات تلفنی در کشورهای عربی.

اداره دوم امان موسوم به ((مِم مِم)) یا همان اداره عملیات ویژه

اداره دوم موسوم به ((مِم مِم)) بوده که حروف اختصاری عبری به معنای ((اداره عملیات ویژه)) است. بهترین کماندوهای ارتش تحت فرماندهی این اداره بوده اند. مقامات نظامی همیشه ماموریت هایشان را بصورت مخفیانه انجام می دادند، حتی اگر این ماموریت ها عبور مخفیانه از مرزها بود. سربازان اسرائیلی برای نصب دستگاه های الکترونیکی استراق سمع و حتی ربودن یا ترور دشمنان اسرائیل به پشت خطوط دشمن می رفتند.

اداره سوم امان موسوم به ((مدیریت فناوری)) یا همان ((کارخانه اسباب بازی))

وسایل استراق سمع و دستگاه های فرستنده توسط سومین اداره مهم ((امان)) موسوم به ((مدیریت فناوری)) که نام استعاری آن ((کارخانه اسباب بازی)) بود طراحی می شد. طراحان این اداره وسایل صدا خفه کن برای تفنگ، چمدان های مجهز به محفظه های پنهانی و دوربین عکاسی و وسایل ارتباطی نوآورانه ای تولید می کردند.

اداره چهارم امان موسوم به ((تولید))

اداره چهارم که تمام اطلاعات امنیتی جمع آوری شده را نگهداری می کرد، گروهی تحقیقاتی بود موسوم به ((تولید))؛ این اداره بزرگترین واحد ((امان)) بود و تا اوایل قرن بیست و یکم، 5 هزار نفر از 9 هزار نفر کارمند زن و مرد ((امان)) در این اداره کار می کردند. وظیفه اصلی این اداره طبقه بندی، نگهداری و تحلیل اطلاعاتی بود که توسط ((امان)) جمع آوری شد. سالی یک بار مدیر ((امان)) با استفاده از داده های موجود گزارش ((برآورد امنیتی ملی)) را تهیه می کرد. این کتاب کوچک که رسما خطاب به نخست وزیر، وزیر دفاع و رئیس ستاد ارتش بود غالبا شامل پیش بینی های جالب توجهی بود؛ وظیفه فرمانده ((امان)) این بود که تحولات را در کشورهای همسایه خاورمیانه بررسی کند و تحلیل های نظامی، سیاسی و اقتصادی را در هم آمیزد تا بتواند چشم انداز جنگ یا صلح را در آینده پیش بینی کند.

واراش؛ کمیته روسای سرویس های جاسوسی اسرائیل

اعضای واراش استراتژی سیاسی برای اسرائیل مهیا می کردند. برای نمونه سه عضو ((واراش)) (کمیته روسای سرویس های امنیتی در اسرائیل) در حرکتی نسبتا غیرعادی، استراتژی سیاسی جدیدی را توصیه کردند. در ملاقات با شارون و اعضای بلندپایه کابینه اش در 28 مارس 2002 یک شب بعد از آنکه یک بمب گذار انتحاری در مراسم یک شام مذهبی در هتلی در نتانیا 30 یهودی را کشت، روسای شین بت، امان و موساد پیشنهاد کردند که عرفات از سرزمین هایی که تحت تصرف اسرائیل است اخراج شود.

پرونده سازی برای افسران جمع آوری اطلاعات امان و موساد

انگشتر الماس و پول نقد از تکنیک های قدیمی برای به دام انداختن ماموران مخفی و حفظ آن هاست. جاسوسی که به مسئولان اداره کننده اش می گوید که داوطلبانه یا به خاطر همبستگی عقیدتی نسبت به کشوری که قصد کمک به آن را دارد و یا به سبب تنفر از دولتی که به آن خیانت می کند دست به جاسوسی زده است، ممکن است هر لحظه تغییر عقیده بدهد. او در صورتی که یک داوطلب باشد، این احساس را دارد که در هر لحظه می تواند عقب نشینی کند. اما جاسوسی که پول گرفته باشد، نمی تواند این کار را بکند. او خود را موظف می داند که کار کند در غیر اینصورت ممکن است تهدید به باج خواهی و حق السکوت شود.

افسران نظامی ((امان)) صندوقی بوجود آوردند که در آن ((پرونده های شخصی افراد مورد هدف)) نگهداری می شد. در این پرونده درباره هر کسی که اسرائیل ممکن بود روزی بخواهد از شرش خلاص شود، اطلاعاتی موجود بود: نشانی منزل، نقشه دقیق خانه، عادات و کارهای روزمره، تعداد نگهبانان، اتومبیل های فرد مورد هدف و جزئیاتی پیرامون خانواده و دوستانش.

شکست های پی در پی سرویس های اطلاعاتی اسرائیل؛ ترور نخست وزیر

ضربه نهایی به فرآیند صلح اسلو، با ضربه زدن یک اسرائیلی به اسرائیلی دیگر وارد شد: ترور اسحاق رابین نخست وزیر اسرائیل در 4 نوامبر 1995 در جریان برگزاری تظاهرات صلح. چند لحظه قبل نخست وزیر اسرائیل جز گروهی بود که در یک بالکن مشرف به میدان بزرگی در اسرائیل سرود صلح سر داده بود. در حالی که رابین به طرف اتومبیلش می رفت و محافظانش احاطه اش کرده بودند، یک یهودی دست راستی متعصب به نام ایگال امیر سه گلوله به پشت نخست وزیر شلیک کرد. شین بت در تاریخچه فعالیتش، قصورها و حوادث ناخوشایند بسیاری داشت. اما این بار نهایت سقوط را شاهد بود. ماهیت کار این سازمان جمع آوری اطلاعات امنیتی است. اما بر خلاف سایر دولت های غربی، مسئولیت محافظت از شخصیت های مهم سیاسی را نیز عهده دار بود. واحد محافظت شخصی در شین بت واحد کوچکی است، اما افراد آن بسیار تعلیم دیده اند و در مورد توانایی شان برای رویایی با هر گونه حوادث احتمالی، اعتماد به نفس دارند. با این حال محافظان نتوانستند کاری بکنند. ناتوانی آن ها در انجام وظایفشان به مردم اسرائیل ضربه روحی زد و جهان را تکان داد. دست راستی های اسرائیل می کوشیدند این تصور را ایجاد کنند که در آن شب مصیبت بار، شین بت تعمدا از محافظت از جان رابین غفلت کرده است و ترور کار خودی بوده است. بنیامین نتانیاهو در آن زمان که امیدواری زیادی داشت که بزودی به مقام نخست وزیری برسد، ظاهرا از ماجرای ترور رابین دستپاچه شده بود و بیم داشت او را متهم کنند که قتل رابین به تحرک او صورت گرفته، زیرا او و سایر رهبران حزب لیکود، در تظاهرات و گردهمایی هایی که از رابین چهره یک نازی ترسیم می شد، جزو سخنرانان شاخص بود. کمیته های تحقیق دریافتند که شین بت خطاهای فاحشی مرتکب شده است. آن ها این سازمان را به دلیل سهل انگاری، غفلت در زمینه جمع آوری اطلاعات امنیتی، پردازش بد اطلاعاتی که خبرچین ها در ماه های قبل از ترور رابین در اختیارش قرار داده بودند و ضعف تامین امنیت محل حادثه ترور مقصر دانستند.

شکست واحد 131 موساد در عملیات سوساناه

در تابستان 1954، واحد 131، بخشی از تشکیلات امنیتی انتظامی که در عملیات خرابکارانه تخصص داشت و عملیات نظامیان لباس شخصی را هدایت می کرد، ماموریت های متعددی را در داخل خاک مصر ترتیب دادکه اسرائیلی ها بعدا آن را ماجرای ناخوشایند نامیدند. اصل مسئله این بود که اسرائیل می خواست بین آمریکا، انگلیس، فرانسه از یک سو و مصر تحت رهبری جمال عبدالناصر، رئیس جمهور پرجاذبه این کشور، شکاف ایجاد کند. اسرائیل تصمیم گرفت در سراسر مصر بمب هایی کار بگذارد تا این کشور از دیدگاه غرب، شریک بی ثبات غیرقابل اطمینان به نظر برسد. اسرائیل همچنین امیدوار بود که انگلیس را تحریک کند تا در تصمیمش برای خارج کردن نیروهایش از کانال سوئز تجدید نظر نماید. واحد 131، عده ای از دانشجویان یهودی آرمانگرا را که می خواستند به اسرائیل کمک کنند و امیدوار بودند که بالاخره روزی به این سرزمین باز گردند، استخدام کرد. به آن ها دستور داده شده بود که با استفاده از بمب های دست ساز به موسسات انگلیسی و آمریکایی در مصر حمله کنند. ((امان)) این برنامه را ((عملیات سوساناه)) نامید. آن جوانان مصری آدم های بی عرضه ای بودند و مانند بازی دومینو یکی بعد از دیگری سقوط کردند و به سرعت دستگیر شدند. اسرائیل مسئولیت این عملیات را قبول نکرد. دو نفر از دانشجویان به دار آویخته شدند و چند نفر از آن ها به زندان های بلند مدت محکوم شدند. هارل که شامه ای قوی برای کشف خیانت داشت به شدت مظنون شد که شبکه دانشجویی مزبور توسط ((آوری ال-آد)) افسر ارشد تشکیلات جاسوسی امان لو رفته است.

طی نه ماهی که ((آمیت)) ریاست موساد و ((امان)) را که از لحاظ موقعیت مکانی در ((کیریا)) فقط چند خانه با هم فاصله داشتند عهده دار بود، واحد شماره 131 را که بازوی عملیاتی ویژه تشکیلات امنیتی نظامی بود از ((امان)) به موساد منتقل کرد. این اقدام واحد شماره 131 که شهرتش در نتیجه ((ماجرای لاوون)) لکه دار شده بود کمک کرد. این واحد اکنون با دو واحد کوچک عملیاتی دیگر در موساد ادغام شده و نام رمزی ((قیصری ها)) را به آن ها داده بودند. در شیوه محاوره ای موساد به ماموران این واحد عملیاتی جدید ((رزمندگان)) یا ((پهلوانان)) می گفتند، نامی که سبب تقویت روحیه آن ها می شد و نسبت به سایر زنان و مردانی که در ستاد مرکزی به کار اشتغال داشتند، احساس تمایز می کردند.

شکست واحد قیصری ها در جنگ یوم کیپور

جنگ یوم کیپور یکی از معروف ترین عملیات غافلگیرانه در تاریخ است. اسرائیلی ها یا در خواب بودند یا عبادت می کردند و ظاهرا برای دفاع از کشور خود در مقدس ترین روز در تقویم یهودی ها آمادگی نداشتند. با این حال دلایل زیادی وجود داشت که چرا وقتی ارتش های مصر و سوریه در ششم اکتبر 1973 با آتش توپخانه شروع به پیشروی کردند، اسرائیل غفلتا بی خبر مانده بود؟ دلیل بی خبر ماندن اسرائیل به علت عوامل امنیتی انسانی در مصر و سوریه بود؛ سه مامور امنیتی به ویژه بسیار مفید بودند: یک دیپلمات خارجی در قاهره که تابعیت واقعی اش اسرائیل بود، یک کارگر مصری بندر و یک مشاور نزدیک رئیس جمهوری مصر، بعلاوه یکی از پادشاهان عرب، برداشت ها  اطلاعاتش را در اختیار اسرائیل قرار داده بود. همه افراد فوق که بسیار با ارزش بودند و به محرمانه ترین اسرار اعراب دسترس بسیار خوبی داشتند توسط ادارات ((تسومت)) و ((قیصری ها)) در موساد استخدام شده و اداره می شدند. با این حال جاسوسان و اسرائیلی هایی که آن ها را اداره می کردند، توسط ستاد مرکزی موساد در تل آویو تقریبا بطور کلی نادیده گرفته شدند.

تله عشقی، جاذبه جنسی موساد برای سوژه ها

در مواردی که یک رزمنده ((قیصری)) در یک ماموریت خطرناک عملیاتی نیاز داشت که برای بهتر جلوه کردن داستانی که سرهم کرده بود زنی او را همراهی کند، یکی از کارکنان زن موساد که برای اینگونه ماموریت ها آموزش دیده بود، آن رزمنده را همراهی کرد. استفاده از زنان در عمل برای به دام انداختن افراد از طریق جاذبه جنسی اندکی افزایش یافته بود، ولی کاربرد این شیوه با اکراه صورت می گرفت. در مورد فرستادن ماموران مرد به خارج برای بهره گیری از جذابیت جنسی آن ها بعنوان بخشی از ماموریت های رسمی، تردید کمتری وجود داشت. ماموران عملیاتی مرد که معیار انتخاب آن ها خوش سیما بودنشان بود به دقت برگزیده می شدند. آن ها باید با اهداف مورد نظر طرح دوستی می ریختند و معمولا با آن ها صمیمی می شدند. عشاق و افرادی که با یکدیگر رابطه داشتند، می توانستند اطلاعات با ارزشی درباره دیپلمات ها، فرودگاه ها و شهرهای جهان عرب یا سایر کشورها به دست بدهند. بسیاری از ساختارها و خصایص امروزه موساد، در سال های ریاست ((آمیت)) بر این سازمان ایجاد شد.

رئیس واحد قیصری ها در موساد، دستور ازدواج یا قطع ارتباط عاطفی می دهد

بعد از مدت کوتاهی استخدام کنندگان اداره ((قیصری ها)) که به اسرائیلی هایی که در خارج از زندگی کرده و گذرنامه خارجی داشتند و می خواستند مهارت های نو یاد بگیرند، علاقه مند بودند، توجشهان به این مرد جلب شد. به ((الف)) پیشنهاد کردند که در سرویس جاسوسی کشوری که او آن را بعنوان وطنش انتخاب کرده بود، شغلی ارجاع کنند. بعنوان یک میهن پرست تازه وارد، او بلافاصله این پیشنهاد را قبول کرد. خدمت در موساد برایش افتخار بزرگی بود. یکی از کنترل کنندگان او بخاطر می آورد که: ((او اشکارا تمایل داشت ماموریت هایی را که بوضوح پر خطر بودند، بپذیرد. مانند زندگی در یک کشور دشمن با هویت دروغین)) مقصد او مصر بود. او دوره های فشرده ای را گذارند تا کارهای لازم برای یک ماموریت امنیتی یاد بگیرد.این ها همان کارهایی بود که به اسرائیلی ها که آمادگی داشتند به سرزمین های دشمنان اسرائیل بروند آموخته می شد. به برکت روابط ویژه و گرم اسرائیل با یک کشور کوچک رهبرش دوست واقعی اسرائیل بود، موساد ترتیبی داد که ((الف)) بعنوان دیپلمات آن کشور به مصر  برود. فقط رهبر آن کشور کوچک و سه نفر از مقامات بلندپایه اش از این راز آگاه بودند. قبل از آنکه ((الف)) اسرائیل را ترک کند، ((مایک هاراری)) رئیس اداره قیصری ها بی آنکه موفق شود، کوشید تا دوست دختر ((الف)) را قانع سازد که با او ازدواج کند و در سفر ماجراجویانه مصر وی را همراهی نماید. یک زوج ازدواج کرده ایمن تر تلقی می شدند و در مقایسه با یک مرد سی ساله مجرد، کمتر احتمال داشت که مورد آزار یا تهدید قرار گیرند. حتی بدتر اینکه وقتی ((لوتز)) بدون همسرش به مصر رفت، کارش به آنجا کشید که با زن دومی ازدواج کرد. از نظر موساد ((الف)) خیلی موفق بود. او خیلی زود یکی از اعضای برجسته محافل دیپلماتیک در قاهره شد که میهمانی هایی می داد و با نخبگان مصری از جمله افسران ارتش، رفت و آمد می کرد. هر وقت شرایط اجازه می داد او برای دیدارهای چهره به چهره با کنترل کنندگانش به پایتخت های کشورهای اروپایی سفر می کرد که آنگاه می توانست آزادانه توضیحاتی بدهد و به سئوالات پاسخ بگوید. او از برخی این سفرها استفاده می کرد و برای دیداری کوتاه با دوست دخترش به اسرائیل می رفت. ستاد مرکزی موساد کم کم تشخیص می داد ترس از اعزام یک مرد مجرد به ماموریت، در حال واقعیت پیدا کردن است. در قاهره چند زن و به ویژه دختر یک دیپلمات اروپایی نسبت به ((الف)) کشش پیدا کرده بودند و او با بعضی از آن ها دیدار می کرد. کسانی که در اسرائیل او را اداره می کردند، از جمله ((هاراری))، تشخیص دادند که کارهایش زیاده روی است و توبیخش کردند، اما آن ها همچنین به گونه ای فزاینده در مورد وضعیت روحی اش نگران بودند. به جاسوس اسرائیلی دستور داده شد که بعنوان تعطیلات به اروپا سفر کند و در آنجا با زن جوان و زیبایی ملاقات کرده و او را همراه خود به قاهره ببرد. ((هاراری)) یک رزمنده زن را که اول اسمش ((م)) بود به اروپا فرستاد که در آنجا با ((الف)) ملاقات کند و آن زن در اروپا طبق اسنادی که جاعلان موساد در اختیارش قرار داده بودند با ((الف)) ازدواج کرد.در نهایت ((الف)) شغلی به عنوان مدرس در ((میدراشا))(آموزشگاه موساد) پیشنهاد کردند، زیرا او تجارب بسیاری داشت که می توانست آن ها را با کارکنان موساد که خارج از دفتر مرکزی خدمت می کردند و دارای آینده خوبی بودند، در میان بگذارد. ضمنا خانم ((م)) واقعا عاشق ((الف)) شده بود و می خواست با او ازدواج کند. اما ((هاراری)) رئیس اداره قیصری ها، بی رحمانه به او گفت حتی اگر ((الف)) هم مایل به این ازدواج باشد، موساد اجازه نخواهد داد که این کار انجام شود. ((هاراری)) به ((م)) گفت : (( شما را برای ماموریتی مشخص فرستاده بودیم که اکنون به پایان رسیده، نه برای عاشق شدن)). حکایت زندگی ((الف)) دلیل دیگری است مبنی بر اینکه خیلی به ندرت جاسوسانی که تحت پوشش شدید در خارج کار کرده اند، پس از مراجعت به وطن خرسندده بوده و توانسته اند خود را با وضعیت جدیدشان به خوبی وفق دهند.

خرید گذرنامه؛ پروژه مستقل موساد برای عملیات برون مرزی

وقتی که عملیات در خارج از اسرائیل و غالبا در خاک کشورهای دشمن اجرا میشد، موساد نمی توانست ماموران عملیاتی اش را صرفا با داستانی که سرهم می کرد اعزام کند. برخورد با اتباع اسرائیل معمولا خوب نبود، لذا موساد ناگزیر بود برای عملیات برون مرزی اش اسناد قابل قبولی را خریداری کند. بسیار بهتر بود که به جای دست کاری کردن و جعل اسناد، از اسناد هویتی واقعی استفاده شود. موساد ترجیح می داد که اسناد را قرض بگیرد، اما گاهی اوقات چاره ای نداشت، لذا نهایت کوشش را می کرد و پول و نیروی فراوانی را صرف می کرد که حتی یک گذرنامه واقعی به دست آورد. یکی از موارد استفاده از گذرنامه دیگران توسط اسرائیلی ها در سال 2004 توسط دولت نیوزلند کشف شد. موساد یک سلسله مراحل دشوار را طی کرده بود تا با استفاده از نام و مشخصات فردی یکی از اتباع نیوزلند تقاضای صدور گذرنامه ای واقعی کند. یکی از ماموران عملیاتی رده توسط اداره قیصری ها چند سال قبل به استرالیا رفته بود و ظاهرا قصدش این بود با باز کردن آژانس مسافرتی به اسرائیلی های جوانی که معمولا بعد از خاتمه دوره نظام وظیفه به شرق دور یا کشورهای منطقه اقیانوس آرام سفر می کردند بعنوان مشتری، خدماتی ارائه کند. شغل واقعی او انجام وظیفه بعنوان مدیر پروژه موساد برای خریدن گذرنامه بود. دو نفر از ماموران عملیاتی قیصری و یک یهودی هواخواه اسرائیل(سایان) در نیوزلند در این کار به او کمک می کردند. آن سایان به آن ها کمک میکرد که مردی را که مبتلا به فلج مغزی و همیشه در خانه بود و به ندرت بیرون می رفت شناسایی کنند. اسرائیلی ها نتوانستند فتوکپی شناسنامه آن مرد را به دست آوردند و با استفاده از آن و نام واقعی آن مرد و نشانی صندوق پستی اش تقاضای صدور گذرنامه کردند. ظاهرا فکر زیرکانه ای بود، زیرا گذرنامه را با پست برای آن مرد می فرستادند و بین او و مقامات دولتی هیچ گونه تماسی برقرار نمی شد.

وسواس سرویس های جاسوسی اسرائیل

اسرائیل همچنین اولین کشوری بود که مقرر کرد مسافران قبل از پرواز به سئوالات ماموران امنیتی پاسخ دهند. این شیوه بعدا نظام مندتر شد، اما بخاطر نقض حریم خصوصی افراد، مشکلاتی را نیز در پی داشت. بر اساس تجربه و احساس درونی، مامور امنیتی پرسشگر معمولا درباره تابعیت های افراد، سن، جنسیت و سابقه مسافرت های آن ها و احتمالا دخیل بودن فرد در فعالیت های تروریستی سئوالاتی را مطرح می کرد. فقط اقلیت کوچکی از مسافران عرب به هر حال خطرناک تشخیص داده می شدند، اما اجرای این شیوه موجب دردسر برای همه بود. اسرائیل همچنین اولین کشوری بود که در فرودگاه بین المللی ماموران مسلحی به کار گمارده بود. محل هایی که به دقت مورد محافظت و مراقبت قرار می گرفتند شامل محوطه چمدان ها و بارهای مسافران ورودی و میزهایی بودند که مسافران خروجی برای کنترل بار و گذرنامه به آن ها مراجعه می کردند. تقریبا در تمام کشورهای دیگر پلیس عملا این کارها را نمی کرد. تمام این تدابیر امنیتی اعم از بکارگیری نیروی انسانی یا ماشین آلات، در صلاحیت شین بت بود. این سازمان اداره امنیتی بزرگی تاسیس کرد که دارای واحد های فرعی در زمینه هوانوردی و کشتیرانی بود.

واحد 269 یا واحد رزمندگان نخبه

((امان)) و موساد برای راه اندازی وسایلی که به دست آورده بودند نیازمند جذب بهترین استعدادها، یعنی ((نخبه ترین افراد)) بودند، مانند ریاضیدانان، برنامه ریزان، متخصصان کشف رمز، افرادی که به چند زبان تسلط داشتند و سربازان شجاع. این شیوه تفکر منجر به پیدایش ((واحد رزمندگان نخبه)) شد که آن را به زبان عبری، واحد شناسایی ستاد ارتش می نامیدند. این واحد که گاهی آن را واحد 269 نیز می خواندند صرفا به منظور ارائه خدمت به جامعه امنیتی اسرائیل ایجاد شده بود، از لحاظ سلسله مراتب، مستقیما تحت فرماندهی ریاست ستاد ارتش و رئیس ((امان)) قرار داشت. قبل از تاسیس واحد فوق، فکر تشکیل نیروهای مسلح که از آموزس هایی در سطح بالا برخوردار باشد که معمولا سربازانی در لباس غیر نظامی و موسوم به (( واحد اشباح)) بودند. اما در مورد واحد اسرائیلی چهار کلمه مبین ذات و ماهیت فعالیت های این واحد است: ((پنهان کاری، نیرنگ، مهارت و شهامت))

واحد 188موساد، نیروهای زبده با مطالعات قرآنی

اکنون تیم جاسوسی در واحد شماره 188 (نام جدید واحد 131 که بهتر اداره می شد) فورا به جاسوسی در دمشق نیازمند بود و نقشه های بلندپروازانه داشت تا یک فرد اسرائیلی را آماده کرد و تحت پوشش در آنجا به کار بگمارد. ((کوهن)) مردی بود که به درد این کار می خورد. حتی با وجود احتیاج فوری به وجود او، دوره آموزشی اش 6 ماه طول کشید. بخش کوچک اما مهم دوره آموزشی طی دوره فشرده ((مطالعات قرآن)) در اسرائیل بود تا هنگام ورود به سوریه با عقاید ((هم کیشان مسلمان)) آشنا باشد. در ماه فوریه سال 1961 با گذرنامه یک کشور اروپایی به آرژانتین سفر کرد  تا در آنجا داستانی را برای انحام ماموریت جاسوسی اش سرهم کند. در گذرنامه اش نامی موقت برایش انتخاب شده بود. سه ماه بعد پیک واحد 188 وارد آرژانتین شد و اوراق جدید هویتی به ((الی کوهن)) داد که در آن ها نامش ((کامل امین تابت)) تاجر سوریه ای متولد لبنان ذکر شده بود. ((کوهن/تابت)) در حالی که به کار صادرات – واردات اشتغال داشت ارتباطات سیاسی نیز برای خودش درست کرد. او میهمانی های مفصل و سخاوتمندانه ای در خانه اش راه می انداخت که زنان زیبایی در آن ها حضور داشتند. در دو ماه آخر  سال 1964 ((کوهن)) قواعد احتیاط را فراموش کرد. مخابره اطلاعات از طرف او پی در پی تر شده بود و در فاصله پنج هفته، 31 پیام رادیویی  مخابره کرده بود. مامور مسئول عملیات او در تل آویو باید او را از این کار منع می کرد، اما این کار را نکرد. مطالبی که او می فرستاد خوب تر از آن بود که کسی بخواهد جلوی ارسال آن ها را بگیرد. ظاهرا با راهنمایی تجیهزات رهگیری ارسال پیام های رادیویی که مشاوران روسی سوریه آن ها را به کار می انداختند، ماموران امنیتی سرهنگ ((سودانی)) متوجه شدند که پیام های یاد شده  از خانه ((کوهن)) مخابره می شود و در 18 ژانویه 1965 به خانه او وارد شدند و او را در حالی که مشغول ارسال پیام های پیام های تلگرافی بود، مشاهده و دستگیر کردند. روز بعد شایعات مربوط به دستگیری پر سر و صدای یک سوری معروف به نام ((تابت)) در دمشق به اسرائیل رسید. این اطلاعات توسط تبعه یک کشور((ثالث)) که در دمشق کار می کرد و در عین حال به عنوان شغل دوم در خدمت موساد نیز بود به اسرائیلی ها داده شد. دادگاهی در دمشق ((کوهن)) را به مرگ محکوم کرد و او در 18 ماه مه 1965 در یکی از میادین عمومی شهر  در حالی که عده ای از مردم در آنجا تجمع کرده و شادی سر داده بودند، به دار آویخته شد.

 

 

واحد تعقیب و مراقبت یا کِشِت

یکی از اعضای ((کِشِت)) که در بسیاری از موارد ورود به منزل افراد مورد نظر از طریق توسل به زور شرکت داشت به یاد می آورد که: ((زوی)) از طرز فکر عملیاتی ما را بطور کلی تغییر داده بود. در زمان ((شالوم)) بخش عملیاتی از خطرکردن بیم داشت. لذا ما جرات نمی کردیم وارد سفارتخانه ها یا ادارات بشویم و فقط به اتاق های هتل ها در اروپای غربی وارد می شدیم که معمولا محل اقامت مقامات عرب یا نظامیان بود. به این ترتیب به ندرت و هر وقت دنبال یک فرد عرب بودیم دست به کار ورود به هتل محل اقامت آن ها می شدیم. اما وقتی که شیوه های مربوط به ورود به ساختمان های تکامل یافت، تقریبا هر شب یک عملیات داشتیم. معمولا گروه کِشِت شامل دو دزد بود که در باز کردن قفل ماهر بودند و یک عکاس. یک یا دو نفر مامور عملیاتی موساد در خارج از ساختمان مراقبت بودند تا در صورت آمدن عرب هایی که در آن جا کار می کردند یا همسایگان کنجکاو و زهگذرها یا حتی بدتر از همه متوجه شدن ماموران پلیس و نزدیک شدن آن ها به ساختمان افراد گروه را که مشغول انجام عملیات بودند باخبر کنند. معمولا یکی از دزدان به زبان عربی تسلط داشت لذا می توانست اسنادی را که پیدا کرده اند به سرعت مرور کند و به عکاس بگوید که کدام یک از اسناد مهم هستند. یک چنین فرد اسرائیلی در راهروهای موساد شهرت یک افسانه زنده را پیدا می کرد.

تجهیز فنی و جاسوسی ساختمان اداری قبل از افتتاح توسط واحد کِشِت

در یک قاره دیگر یک گروه کِشِت وطیفه ساده تری داشت. یک پیمانکار اسرائیلی یک ساختمان اداری ساخته بود که یک دولت عربی سفارتخانه اش را در آن جا مستقر کرده بود. حتی قبل از تمام شدن عملیاتی ساختمانی، آن پیمانکار با موساد تماس گرفت و خواست که از این موقعیت بهره برداری کند. یک گروه کِشِت با میکروفن های پیشرفته به آن جا اعزام شد. اعضای گروه منتظر ماندند تا کارگران  به هنگام شب برای رفتن به خانه آنجا را ترک کنند، آنگاه ماموران کِشِت وارد ساختمان شدند و در دیوارها وسایل استراق سمع کار گذاشتند. این عملیات و بسیاری از اقدامات و برنامه های دیگر از قبیل، یک هدف داشتند: جمع آوری اطلاعات تا سرحد امکان و بهبود بخشیدن به شناخت اسرائیل از توانایی های دولت های عربی و مقاصد آن ها. چون این برنامه ها قبل از آغاز عملیات تروریستی توسط فلسطینی ها اجرا می شد، تشکیلات امنیتی اسرائیلی ها فقط روی دو کشور تمرکز کرده بودند: مصر و سوریه. کِشِت و دزدها تنها ماموران موساد نبودندکه برای رسیدن به این هدف کمک کردند. در زمان ((آمیت))، موساد تبدیل به جایگزینی برای وزارت امورخارجه اسرائیل شده بود که این امر موجب آمرزدگی خاطر ((آبا اِبان)) وزیر خارجه اسرائیل و دیپلماتهایش شده بود.

واحد 8200؛ واحد فنی موساد

با تقویت پیوندهای اسرائیل با آمریکا، ((آمیت)) و جانشینش در ((امان)) سرلشکر ((آهارون یاریو)) تصمیم گرفتند که واحد کوچک فناوری 848 (که بعدا شماره 8200  به آن داده شد) از روی ((سازمان امنیت ملی آمریکا)) که به گونه ای شگفت انگیز مقتدر اما سازمانی پنهان است، الگوبرداری و ساخته شود. سال های متمادی برخی از کارکنان ستاد مرکزی سازمان امنیت ملی آمریکا در ((فورت مید)) مریلند، به شوخی می گفتند که عنوان اختصاری سازمان متبوع آن ها ((چنین سازمانی وجود ندارد)) است. یک چنین پنهان کاری از نظر ((امان)) بسیار عالی بود. تخصیص شماره 848 یا 8200 معنی خاصی نداشت، در واقع این واحد که در اصل کارش استراق سمع بود در جنگ استقلال سال های 49-1948 گروه کوچکی موسوم به سرویس امنیتی شماره 2 بود. این واحد خوب توانسته بود به خطوط تلفن اعراب رخنه کرده و اطلاعات مهمی را درباره جابجایی و تحرکات جنگجویان در میدان نبرد به دست آورد. در نیمه دهه 1950 به علت موفقیت پروژه های ((جاسوسان یهودی)) خون تازه و با ارزشی به رگ های این واحد تزریق شد: کارمندان دستگاه های مخابرات رادیویی که به زبان های انگلیسی و عربی تکلم می کردند و در کمپانی سابق راه آهن انگلیسی-عراقی کار کرده بودند به اسرائیل آمدند. این مهاجران جدید استخدام شدند تا به عنوان ((شنونده)) در خدمت احد استراق سمع باشند. ((آمیت)) و ((یاریو)) مایل بودند که واحد مرکزی جمع آوری اطلاعات را نوسازی کنند و واحد بزرگی ایجاد نمایند. این واحد به حسگرهای پیشرفته، وسایل استراق سمع، آنتن ها و دوربین ها مجهز می شد. چند دهه بعد، بذری که این دو ژنرال اسرائیلی کاشته بودند محصول فراوانی به بار آورد. واحد 8200 به امپراتوری جاسوسی تبدیل شد. مسئله اصلی مورد علاقه این واحد، گردآوری اطلاعات از طریق کسب خبر با دستگاه های الکترونیکی و هواپیما و ماهواره بود که به زبان امنیتی ((جاسوسی الکترونیکی)) موسوم بود. بسیاری از شرکت های فروشنده ابزار آلات تکنولوژی پیششرفته، هم در اسرائیل و هم  در کالیفرنیا، بقایشان را مدیون نظامیان کهنه کار اسرائیلی هستند که در واحد 8200 به کار اشتغال داشتند. آن ها مهارت هایشان را در این واحد امنیتی یا از طریق طی دوره های سه ساله اجباری انجام خدمات ملی، یا دوره های طولانی تر خدماتی کسب کردده و آنگاه بسیاری از آن ها تجارب اکتسابی خود را برای راه اندازی شرکت های الکترونیکی، بکار گرفته بودند. ((آمیت)) می دانست که بدون خلاقیت و مداخله انسان، ابزارآلات و تجهیزات هیچ ارزشی نخواهند داشت و فقط سیم ها، کلیدها، قطعات فلزی و پلاستیک خواهند بود.

تیم های پایش الکترونیکی واحد 8200 امان، ماموران امنیتی موساد و ماموران رابط موساد با همتایانشان در دیگر  کشورها توطئه های متعددی را کشف کرده بودند که مسلمانان متعصب قصد داشتند در سفارتخانه های اسرائیل در سنگاپور و فیلیپین بمب گذاری کنند، تاسیسات اسرائیلی و یهودی را در تونس و ترکیه هدف قرار دهند و هواپیماهای مسافربری اسرائیل را که شهر مومباسا در کنیا را ترک می کرد با موشک بزنند.

سازمان ناتیو، در پوشش دیپلمات برای موساد خدمت می کرد

10 سال طول کشید تا موساد بتواند از لحاظ دارا بودن پیوندها و علایق دوستانه خارجی، بر دیگر واحدهای اسرائیلی برتری پیدا کند. رئیس موساد((مییر آمیت)) بعد سال 1963 به تجدید ساختار جامعه امنیتی اسرائیل از جمله عناوین شغلی این سازمان اصرار می ورزید. سازمان جداگانه ای به نام ((ناتیو)) که پیوندهای محرمانه ای با جوامع یهودی در کشورهای عضو بلوک شوروی ایجاد کرده بود و ترتیب مسافرت یهودیان را به اسرائیل می داد نیز تحت پوشش دیپلماتیک سفارتخانه های اسرائیل در اروپای شرقی، کارکنانی را منصوب کرده بود. اسرائیل به میلیون ها یهودی ساکن شوروی به عنوان مجری برای رشد دولت یهودی در آینده نگاه می کرد. گروه های مهاجرانی که از سرزمین های عربی می آمدند، کم شده بودند. با این حال نهایتا شماری زیادی از یهودیان از روسیه، رومانی و سایر کشورهای کمونیستی سابق به اسرائیل آمدند. در دهه های 1950 و 1960 برخی از نمایندگان ((ناتیو)) دستگیر و توسط دولت های میزبان اخراج شدند. به ویژه رژِیم شوروی در مسکو به قول مسئولان دولتی، به خاطر فعالیت های خصمانه و غیر دیپلماتیک، نمایندگان ((ناتیو)) را اخراج کرد.

ماموران عملیات موسسه ((آلیا-ب)) اسرائیل

اسرائیل خودش را سرزمین یهودیان می خواند و قانونی برای بازگشت یهودیان داشت که به موجب آن به هر یهودی که وارد خاک اسرائیل می شد و تقاضای تابعیت می کرد، به خودی خود تابعیت اسرائیلی اعطا می شد. اسرائیل همچنین دارای انگیزه های قوی استراتژیک در این زمینه بود. مهاجرت به منزله فرصتی بود که دولت نوپای اسرائیل را به سرعت قوی تر و از لحاظ جمعیت بزرگ تر می کرد. اگر وجود مردم بیشتر به معنای امنیت ملی بیشتر تلقی می شد، یقینا جامعه امنیتی اسرائیل باید مداخله می کرد سکوی آغاز اقدام در این مورد، سازمانی مخفی بود که قبل از تشکیل دولت اسرائیل تاسیس شده بود و در زمینه مهاجرت غیرقانونی یهودیان فعالیت می کرد. این سازمان مخفی ((موسسه آلیاه-ب)) نام داشت. کار این سازمان در ابتدا این بود که یهودیان را بطور قاچاقی به فلسطین تحت حکومت انگلیسی ها وارد کند. این کار بعد از تولد دولت اسرائیل در سال 1948 نیز ادامه پیدا کرد. در حالی که 6 هزار اسرائیلی که غالب آن ها جوان بودند جانشان را در میادین جنگ در سال های 1948-1949 از دست داده بودند، ماموران عملیات ((آلیاه-ب)) شرکت های قلابی تاسیس می کردند تا ترتیبی بدهند که یهودیان از کشورهای عراق و یمن دو کشور عربی ارتش های آن ها به اسرائیل تازه متولد شده حمله کرده بودند به خارج پرواز کنند. ماموری که مسئول این شبکه پنهانی مسافرتی بود ((شلوموهیلل)) بود که در سه دهه بعدی به مقامات وزارت در کابینه اسرائیل و سخنگوی ((کنست)) ارتقای مقام پیدا کرد. ((آلیاه-ب)) یک امپراتوری اقتصادی و یک شاهکار عملیاتی بود. هیچ ملتی تشکیلاتی شبیه این سازمان نداشت: ((آلیاه-ب)) سازمان عظیم بود که در نقل و انتقال جهانی بزرگ ترین سرمایه اسرائیل یعنی مردمش، دخالت داشت. ((آلیاه-ب)) که آژانس مسافرتی مخفی و عظیمی را ایجاد کرده بود، مالک بیش از 60 کشتی و هواپیما و تعداد بی شماری اتومبیل و کامیون بود و رفت و آمد آن ها از طریق یک شبکه فرستنده های رادیویی نیمه قانونی هماهنگ می شد. ماموران ((آلیاه-ب)) غالبا در کشورهایی که ظاهرا دشمن اسرائیل بودند، با رهبران سیاسی ارتباط برقرار می کردند. آن ها نه تنها با نخست وزیر عراق بلکه با سیاستمداران مجارستانی، لهستانی و رومانیایی رابطه داشتند. برای یافتن راه هایی جهت انتقال ایمن یهودیان به اسرائیل، ارتباطاتی در بالاترین سطوح برقرار می شد.

واحد بیتزور؛ مسئول عملیات چارچوب

موساد تیمی از اسرائیلی هایی تشکیل داد که همه آن ها به زبان عربی و فرانسه تکلم می کردند. گروه مزبور ماموریت داشت تا راهی برای خروج 100 هزار یهودی که در مراکش مانده بودند پیدا کند. واحد ((بیتزور)) برنامه دفاع از خود برای آن ها ترتیب داد. این برنامه بخشی از عملیاتی بود که به ((چارچوب)) موسوم بود که توسط یک مامور عملیاتی قدیمی به نام ((شموئل تولدانو)) طراحی شده بود. ((چارجوب)) تاکسی ها و کامیون هایی در اختیار یهودیان می گذاشت تا آن ها را از مراکش خارج کنند و اسرائیلی ها هم می کوشیدند که در مسیر راه به همه افسران یونیفورم پوش مراکشی رشوه بدهند. یکی دیگر از اعضای سازمان (( چارچوب)) داستان خشن تری را تعریف می کند و می گوید، ((اعضای این سازمان زیرزمینی آرژانتینی عملیات بازدارنده ای راه می انداختند و آدم های شرور ضدیهودی را کتک می زدند و مکان های ملاقات آن ها را تخریب و در چاپخانه هایی که مطالب ضدیهودی چاپ می کردند خرابکاری می کردند)).

واحد 504 امان

از دهه 1950 ماموران ((امان)) از واحد شماره 154(که بعدا به واحد 504 تغییر عنوان داد) جاسوسانی لبنانی داشتند که درباره تمام کسانی که به لبنان رفت و آمد داشتند جاسوسی می کردند. این جاسوسان همچنین در صورت لزوم خانه امن و وسایل حمل و نقل در اختیار ماموران عملیاتی اسرائیل می گذاشتند. بعنوان بخشی از کار جاسوسی، حتی برای ساده ترین وظایف نیاز به یک مامور مخفی بود. برخی لبنانی هایی که در آن زمان از اسرائیل حقوق می گرفتند برای کارهای پیش پا افتاده ای از قبیل تحویل روزنامه های بیروت به تحلیل گران امنیتی اسرائیلی در مرزهای جنوبی، همه روزه باید جانشان را به خطر می انداختند. اینترنتی وجود نداشت. در بیروت سفارتخانه ای نداشتند و کسب اطلاعات از منابع آزاد همیشه بخشی حیاتی از عملیات جاسوسی تلقی می شد. بعلاوه اسرائیلی ها مکررا تحت پوشش هایی به لبنان می رفتند. افراد واحد 154 موساد روابط نزدیکی با دو خانواده مهم مسیحی یعنی شمعون ها و جمیل ها برقرار کرده بودند. پیشکسوتان و بزرگان این خانواده ها بطور مخفیانه با رهبران اسرائیل دیدار می کردند. یکی از این لبنانی ها به نام ((کامیل شمعون)) بعنوان رئیس جمهور لبنان خدمت کرد.

استخدام یک زن در واحد 504 امان

یکی از ماموران مسئول اقدام در موارد خاص، در واحد 504 توانست یک زن جوان لبنانی که تحصیلات دانشگاهی را در بیروت تمام کرده بود و برای یکی از خانواده های مهم در جنوب لبنان بعنوان خدمتکار کار می کرد، استخدام کند. آن خانه به ((مصطفی دیرانی)) تعلق داشت. او رئیس امور امنیتی ((امل)) و آخرین مقام این سازمان شیعه بود که ((آراد)) را در توقیف خود داشت. تشکیلات امنیتی اسرائیل بر این باور بود که ((دیرانی))، ((آراد)) را در مقابل 300 هزار دلار آمریکا به سپاه پاسداران ایران فروخته است. تصمیم گرفته شد که دیرانی را بدزدند و به اسرائیل بیاورند. زن جوانی که برای امان جاسوسی می کرد در مورد برنامه روزانه و عادات دیرانی اطلاعاتی در اختیار اسرائیلی ها گذاشت. حتی نقشه خانه دیرانی را هم کشید تا جوخه آدم ربایی اسرائیل بتواند نقشه های خاصی را برای اجرای عملیات تهیه کند. بر اساس اطلاعاتی که آن زن داده بود واحد فنی امان مدلی از آن خانه را ساخت تا کماندوهای ((سایرت ماتکال))  بتوانند برای ربودن دیرانی در آن تمرین کنند. در ماه مه سال 1994 سربازان اسرائیلی در نیمه شب او را ربودند و بطور قاچاقی به اسرائیل بردند. بازجویان واحد 504 از داستانی که دیرانی می گفت قانع نشده بودند و رزونامه های اسرائیلی بالاخره جزئیات اینکه او چگونه توسط بازجوها شکنجه شده بود را منتشر کردند. در شهادت نامه ای که وکیل اسرائیلی دیرانی به دادگاه تسلیم کرد او ادعا می کرد که یکی از شکنجه کنندگانش، مامور واحد 504که نام رمزی اش ((جورج)) بوده است، با چوب به او تعرض کرده است. او همچنین ادعا می کرد که یک سرباز اسرائیلی تهدید کرده که به او تجاوز خواهد کرد. دیوان عالی اسرائیل از قبول این اتهامات امتناع کرد، اما معلوم شد که ادعاهای دیرانی صحیح بوده است. ظاهرا مدت ها بوده است که بازجویان واحد 504 از این گونه شیوه های خشن در هنگام بازجویی از افراد مظنون به کارهای تروریستی و نیز سربازان دشمن استفاده می کردند. کارشناسان بازجویی شین بت از آنچه افراد واحد 504 انجام میدادند، آگاه بودند و این گونه تاکتیک ها را یکسره رد می کردند. یک مقام ارشد شین بت در این مورد گفت: (( آن افراد فکر می کردند که به قانون عمل می کنند. اما وقتی که مردم متوجه این اعمال آن ها بشوند همه ما رسوا و بدنام خواهیم شد. معلوم شد که دیرانی تقریبا از نظر امنیتی بی ارزش است. او و شیخ عبید، اهرم هایی بی نهایت مهم برای چانه زنی با حزب الله نبودند. هر دوی آن ها برای اسرائیل نقطه عطف مهمی شدند. این دو مرد لبنانی در سال 2004 بعنوان بخشی از مبادله زندانیان آزاد شدند. این معامله با میانجیگری سرویس امنیتی آلمان ((ب.ان.د)) انجام شد که باز هم نشان داد که سازمانی دوست، مفید و حاضر به کمک اسرائیل است.

طرح ادغام واحد 504 امان با اداره جاسوسی موساد

برای واحد 504 امان که تخصص اش اداره جاسوس ها و انجام بازجویی ها بود، لبنان بزرگ ترین میدان عملیاتی محسوب می شد. در دهه 1990 تشکیلات امنیتی اسرائیل، انحلال واحد 504 را که تاریخچه ای پرفراز و نشیب داشت، مورد بررسی قرار داد. پیشنهادی مطرح شد این بود که واحد مزبور را در موساد ادغام کنند تا مسئله اداره جاسوس ها یک کاسه شده و توسط سازمان واحدی صورت گیرد، اما فرماندهان ارشد نظامی درباره عقلائی بودن یک چنین اقدامی تردید داشتند و استدلال می کردند که ماموران مسئول پرونده های جاسوسی و ماموران مخفی واحد  504، اطلاعات امنیتی تاکتیکی را در اختیار قرار می دادند که برای نیروهای نظامی که در ماموریت بودند، ضرورت داشت. آن ها تردید داشتند که موساد با نگرش بین المللی و استراتژیکی علاقه مند باشد که یک چنین نقشی را به خوبی ایفا کند.

 

واحد شون؛ اداره مشترک امان و موساد برای زندانیان و مفقودان

برای ماموران عملیاتی و روسای موساد  امان در واقع نقطه ضعفی بود که نتوانسته اند یک فرد اسرائیلی را که در پشت خطوط دشمن زندانی است، ردیابی کنند. با تشخیص اینکه هیچ گونه چارچوب هماهنگی برای اقدام در یک چنین مواردی وجود ندارد، این دو سازمان (امان و موساد) تصمیم گرفتند تا واحدهایی به نام ((شون)) که به زبان عبری حروف اختصاری واژه ای به معنای ((زندانیان و مفقودان)) است ایجاد کنند. این واحدها توسط افسران ارشدی اداره می شدند تا اهمیت پیدا کردن هر فردی که مفقود می شد مورد تاکید قرار گیرد و این امر از این خصلت و باور اسرائیلی ریشه می گرفت که هیچ سربازی را نباید پشت سر رها کرد.

توپ گلف؛ عملیات ضدجاسوسی شین بت

عملیات ((توپ گلف)) موجب تسکین و تسلی اسرائیلی ها شد. توپ گلف نام رمزی است که به یکی از ابتکاری ترین عملیات ضدجاسوسی در تاریخچه فعالیت های شین بت داده شده بود. این عملیات کاملا بطور اتفاقی آغاز شد و دیدن یک جفت جوراب با رنگ های متفاوت در پاهای الکساندر لوموف بخش مهمی از این فرصت غیرمنتظره بود. لوموف یک روس غیریهودی بود که همراه با همسرش ((الکسی)) در بهار سال 1986 به اسرائیل آمد تا بعنوان مدیر کلیسای سرخ روسی به کار مشغول شود. او دارایی های کلیسای سرخ و امور مربوط به چند نفر کشیش و راهبه را که عملا به شوروی وابستگی داشتند، اداره می کرد. کلیسای دیگری نیز به نام کلیسای سفید روسی وجود داشت که نسبت به تزار روسیه که در سال 1917 خلع شده بود وفادار بودند و هرگز با سرخ ها همکاری نمی کردند. نقش مدیریت مذهبی لوموف صرفا یک پوشش بود، زیرا او در واقع  مامور امنیتی حرفه ای بود که توسط بخش کشورهای خارجی ((کا.گ.ب)) استخدام شده بود. الکسی مسئول مخابرات رادیویی بود که در زمینه رمزگذاری و کتاب های رمز کاملا آموزش دیده بود. بعد از جنگ ماه ژوئن سال 1976 کلیسای سرخ روسی ستاد مرکزی فعالیت های جاسوسی ((کا.گ.ب)) در اسرائیل شد. شین بت به روال معمول در تمام اوقات، مدیران کلیسا را تحت مراقبت قرار داد. طولی نکشید که کشف کردند الکساندر و  الکسی که در مجتمع روسی معروف کلیسای سرخ در اورشلیم زندگی می کردند، یکدیگر را دوست ندارند.

جوراب های لنگه به لنگه سرنخ شین بت برای عملیات ضدجاسوسی

اختلاف خانوادگی برای ماموران شین بت که افتخار می کردند که به جزئی ترین چیزها توجه می کنند فرصتی فراهم کرد. لوموف غالبا جوراب های لنگه به لنگه می پوشید که این موضوع یا ناشی از فشار عصبی یا بخاطر مشکل نوشیدن مشروبات الکلی بود. اسرائیلی ها شروع به بررسی شیوه های مختلف برای بهره بردای از این جاسوس مخفی شوروی کردند: کارهایی که ممکن بود شامل حق السکوت یا سایر فشارهای روانی باشد. مراقبت های مستمر ثابت کرد که لوموف غالبا مست است و گاهی همسرش را کتک می زند. شین بت با شدت بیشتری می کوشید تا راهی برای تفرقه انداختن بین آن ها پیدا کند به این امید که آلکسی به همسرش خیانت خواهد کرد و عامل نفوذی و جاسوس اسرائیل در کلیسا خواهد شد.

تله عشقی برای عملیات ضدجاسوسی

متوجه شدند که او همیشه از سوپر مارکت خاصی در اورشلیم خرید می کند. یک روز در آن مغازه آلکسی به زن دیگری که روسی صحبت می کرد و مستمع خوبی بود برخورد و با هم گفتگو کردند. آلکسی شروع به رو کردن اسرار ناخوشایند خانوادگی اش کرد. یک چیز منجر به چیز دیگری شد و بالاخره آن ((دوست)) جدید آلکسی را به گروهی از دوستان دیگر معرفی کرد. یکی از آن ها مرد جوان و خوش سیمایی بود که به آلکسی که مایوس و تشنه ی محبت بود، شروع به ابزار عشق کرد. آن مرد اتفاقا با قراردادهای کوتاه مدت و موقت برای شین بت کار می کرد. او کارمند تمام وقت نبود و فقط برای آنکه افراد را از لحاظ سیاسی از راه به در کنند از او استفاده می کردند. این کار در حرفه جاسوسی شیوه ای قدیمی است که به ((تله عشقی)) موسوم است. هرچند معمولا بصورت بکار گرفتن زنان برای به دام انداختن مردان کاربرد دارد. از نظر شین بت قضیه لوموف اقدامی در جهت انتقام گیری از شوروی به خاطر سال ها جاسوسی سطح بالا توسط مارکوس کلینبرگ برای آن ها بود. بعلاوه ماجرای لوموف روابط میان سیا و تشکیلات امنیتی اسرائیل را از لحاظ همکاری و اعتماد به نقطه اوج رسانید.

موسسه تحقیقات بیولوژیکی اسرائیل

یکی از محرمانه ترین و تحت مراقبت ترین مکان های اسرائیل ((موسسه تحقیقات بیولوژیکی اسرائیل)). در پشت دیوارهای بلند این موسسه آزمایشگاه هایی بود که اسرائیل در آن جا زرداخانه ای از سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی را ساخته بود. بسیاری از مفسران می گفتند که کاربرد این سلاح ها به همان اندازه ی بکارگیری سلاح های اتمی غیرقابل تصور است. گزارش های مربوط به وجود سلاح های غیرمتعارف هرگز توسط دولت اسرائیل تایید نشد. کارهای پیشرفته در ((نس تزیونا)) شامل اقدامات پیشگیرانه برای محافظت از اسرائیلی ها در صورت حمله اعراب و ایرانی ها به اسرائیل با سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی بود.

همد؛ سپاهیان دانش در وزارت دفاع

نیروهای دفاعی اسرائیلی دارای سازمانی به نام سپاهیان دانش بوده که عنوان اختصاری آن به زبان عبری ((همد)) است.

واحد جنگ روانی موساد

واحد دیگری از موساد وارد عمل شد. واحد مزبور اداره جنگ روانی بود، که از طرف ((گروه زیست محیطی فرانسه)) که وجود خارجی نداشت، اعلامیه ای منتشر کرد که در آن گروه یاد شده اعلام کرده بود که برای ابزار مخالفت با نیروهای هسته ای، مسئولیت بمب گذاری را به عهده گرفته بود. موسسات خبری و ایستگاه های تلویزیونی این ادعا را منتشر کردند. گفتنی است واحد ((لاکام)) وابسته وزارت دفاع اسرائیل، مسئولیت حفظ اسرار تکنولوژیکی می باشد.

تله پزشکی؛ دام موساد برای به تور انداختن جاسوسان

واحد 8200 موساد و امان که به تکنولوژی های پیشرفته مجهز بودند در تمام دفاتر ستاد مرکزی ((پی.ال.او)) در تونس دستگاه های استراق سمع کار گذاشته بودند. آن ها حتی قادر بودند در اثاثیه ای که برای رئیس ((پی.ال.او)) فرستاده می شد، میکروفن کار بگذارند. همه این کارها به دست یکی از مقامات ارشد امنیتی ((پی.ال.او)) صورت می گرفت که موساد او را استخدام کرده بود. او برای موساد به منزله هدیه ای از بهشت بود.((عدنان یاسین)) با شگردی استخدام شده بود که موساد برای کامل کردن آن ها سال ها کار کرده بود: تله پزشکی. موساد پی برده بود که بهترین زمان برای بهره گیری از نقطه ضعف یک جاسوس بالقوه زمانی است که او و یا خویشاوندان  نزدیکش نیازمند معالجات پزشکی با کیفیت بالایی در کشورهای غربی باشند که در خاورمیانه وجود نداشته باشد. اغلب افراد در یک چنین وضعیتی دست به هر کاری از جمله خیانت خواهند زد. همسر یاسین نیازمند معالجه سرطان با هزینه ی زیاد بود و آن ها در جستجوی بهترین دکتری در پاریس بودند که توان پرداخت هزینه آن را داشته باشند.

جنگ الکترونیک؛ شمشیر دولبه و بحران آینده اسرائیل

اسرائیل در آوردگاه مجازی جنگ های سایبری، کشور مهمی است. به گونه ای فزاینده و به حکم ضرورت سازمان های جاسوسی از دنیای فیزیکی به دنیای دیجیتالی روی آورده اند. فضای سایبری برای اسرائیل و سازمان های امنیتی اش به منزله یک نعمت بوده است. این موضوع که دولت یهودی از لحاظ فیزیکی کشور کوچکی است دیگر مطرح نیست. سه نوع فعالیت سایبری که مفید و مرتبط با کارهای جاسوسی هستند، توسط نیروهای نظامی اسرائیل به کار گرفته می شود: جمع آوری اطلاعات امنیتی، عملیات تهاجمی و اقدامات دفاعی. برای جمع آوری اطلاعات و در اجرای عملیات از طریق شیوه های سایبری، بکارگیری نیروی انسانی امنیتی یعنی زمینه ای که اسرائیل در آن سرآمد است، کنار گذاشته نمی شود. تهیه کنندگان اسرائیلی نرم افزارها و سخت افزارها از جمله افرادی که مهارتهایشان را در واحد 8200 ارتش اسرائیل فرا گرفته اند، بخش اعظم تجهیزات شبکه بندی کامپیوتری را که در سراسر جهان استفاده  می شود، اختراع کرده اند. آن ها از همه راه های ورودی پنهانی آگاه هستند  درشکستن تمام انواع رمزهای کامپیوتری تبحر دارند. سازمان های امنیتی همچنین می توانند از محیط های مکالمه با استفاده از کامپیوتر، شبکه های اجتماعی، تبادل پست الکترونیکی و سایر وب سایت ها برای کسب داده ها از راه دور و کاوش بیشتر برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر، از فاصله ای ایمن استفاده بکنند. اکنون برای هر دولتی که دارای کارشناسان فنی خوبی باشد امکان دارد که شبکه های برق، تامین آب و سیستم هوانوردی یک کشور دشمن را بدون آنکه جان سربازانش را بخطر اندازد، مختل کند. هرچند این سلاح ها مانند شمشیر دولبه هستند. هر قدر یک کشور از لحاظ تکنولوژی پیشرفته تر باشد آسیب پذیرتر خواهد بود، زیرا بطور ناگزیر بسیاری از اطلاعات مهمش را در شبکه های کامپیوتری نگهداری می کند که می توان به آن ها رخنه کرد. در آینده برای اسرائیل و جامعه امنیتی اش ممکن است شمشیرهای دولبه فراوانی وجود داشته باشد. تقریبا هر چه را که اسرائیل به دست آورده یا درست کرده است، دشمنانش نیز قصد دارند به دست آورند. به همین خاطر است که سران رژیم صهیونیستی و هم پیمانانشان واقعا از جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت و قدرت روزافزونش احساس خطر می کنند.

سخن کوتاه و پایانی

رهبران سیاسی اسرائیل به گونه ای هدفمند اطلاعات و تحلیل هایی را گاهی اوقات با هشدارهای مبالغه آمیز که به فجایع تاریخی گذشته وابسته بوده ترکیب می کنند و صرفا به شیوه بازی پوکر، هارت و پورت هایی می نمایند. با همه این تفاسیر آینده آنان را خودشان رقم نخواهند زد…

سید محمود کمال آرا(زکریا) – روزنامه نگار آزاد و پژوهشگر

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا