به نظر میرسد اهداف روسیه از ورود به سوریه را در قالب یک استراتژی بزرگ تحت عنوان «بازسازی نظام امنیت جهانی» بتوان توضیح داد. نظام امنیت جهانی به چند دلیل در شرایط فعلی از نظر روسیه مطلوب نیست. اول اینکه غربی-آمریکایی است و براساس تامین منافع آنها تنظیم شده است. دوم اینکه روسیه را محدود میسازد و آینده این کشور به عنوان یک قدرت جهانی را به خطر میاندازد. سوم اینکه منافع امنیتی روسها را در نظر نمیگیرد و آنها را در محاصرهای استراتژیک به تله انداخته است و چهارم اینکه نظام امنیتی فعلی به تعبیر روسها فاقد کارآیی لازم است و نمیتواند تغییرات سیستمی ناپایدار کننده در قرن بیست و یکم را جذب و دفع نماید.
به گزارش مرکز فرهنگی قفقاز، همزمان با افزایش همگرایی ایران و روسیه در عرصه سیاست خارجی و امنیتی، فهم دقیق سیاست خاورمیانهای روسیه اهمیت دوچندانی مییابد. تشخیص ندادن دقیق اهداف روسیه از حضور در سوریه میتواند فرصتهای مهمی را از طرف ایرانی سلب کند و دستآوردهای اتحاد امنیتی ایران-روسیه را کمرنگ سازد. هم اکنون نیز این مساله تا حدودی به چشم میخورد که ایران نتوانسته است به کمک شناختی دقیق از دلایل و انگیزههای ورود روسیه به کارزار سوریه، مطالبات امنیتی خود را در قبال همکاری با روسیه به شکلی پایدار طلب کند. مساله اساسی این است که حضور روسیه در سوریه به معنای بازیابی اهمیت خاورمیانه در سیاست خارجی این کشور است و یا دلایل دیگری دارد؟ در حقیقت خاورمیانه برای روسیه چه اهمیت استراتژیکی دارد که بتوان مداخله نظامی در سوریه را نیز بخشی از این فرایند بازیابی اهمیت دانست و یا سیاست خاورمیانهای روسیه به طور مستقل قابل بررسی نیست و باید آن را در زمینه وسیعتری از تحول امنیت در منظومه فکری روسها دانست؟ پاسخ به این پرسشها میتوانند تا حدود زیادی تفکر استراتژیک روسی در مداخله نظامی در خاک سوریه را روشن کنند.
بررسی سند تدبیر سیاست خارجی روسیه(2016) نشان میدهد که خاورمیانه از اولویت بالایی در سیاست خارجی این کشور برخوردار نیست و در بهترین وضعیت جایگاه پنجم اولویت را به خود اختصاص میدهد. به این معنا خاورمیانه به تنهایی فاقد اولویت و اهمیتی راهبردی برای روسها است، بلکه از آنجایی اهمیت مییابد که در منظومه کلانتری از سیاست خارجی آنها واجد نقش و کارکرد میشود. به این معنا خاورمیانه در نگاه روسی، هنگامی اهمیت مییابد که به ابزاری مهم برای دستیابی به اهداف استراتژیک سیاست خارجی روسیه تبدیل میشود. از این منظر، بررسی سیاست خاورمیانهای روسیه به تنهایی خطایی راهبردی میتواند باشد و از این رو است که دخالت روسیه در سوریه را بیش از آنکه بتوان نشانهای از بازیافتن اهمیت خاورمیانه تفسیر کرد، باید بحشی از یک طرح کلانتر استراتژیک دانست. این روایت، دلایلی همچون تلاش برای حفظ دولت بشار اسد، به فراموشی سپردن تنشها در اوکراین و یا مواردی از این دست را دلایل تاکتیکی و فرعی برای ورود روسها به سوریه قلمداد میکند و در عوض کارکرد یافتن خاورمیانه در یک استراتژی بزرگتر روسی را برجسته میسازد.
به نظر میرسد اهداف روسیه از ورود به سوریه را در قالب یک استراتژی بزرگ تحت عنوان «بازسازی نظام امنیت جهانی» بتوان توضیح داد. نظام امنیت جهانی به چند دلیل در شرایط فعلی از نظر روسیه مطلوب نیست. اول اینکه غربی-آمریکایی است و براساس تامین منافع آنها تنظیم شده است. دوم اینکه روسیه را محدود میسازد و آینده این کشور به عنوان یک قدرت جهانی را به خطر میاندازد. سوم اینکه منافع امنیتی روسها را در نظر نمیگیرد و آنها را در محاصرهای استراتژیک به تله انداخته است و چهارم اینکه نظام امنیتی فعلی به تعبیر روسها فاقد کارآیی لازم است و نمیتواند تغییرات سیستمی ناپایدار کننده در قرن بیست و یکم را جذب و دفع نماید. این مجموعه عوامل ضرورت بازنگری در نظام امنیتی فعلی را نشان میدهد. نظام امنیتی جدید باید منافع روسیه را به رسمیت بشناسد، تهدید روسیه از طریق محاصره استراتژیک این کشور در اروپا، قفقاز و خاور دور را از میان بردارد و مهمتر از همه جایگاه روسیه به عنوان یک قدرت جهانی اجتنابناپذیر را به رسمیت بشناسد. از این دریچه، بحران سوریه، گسترش داعش و افزایش خطر تروریسم جهانی، بحران آوارگان، و معمای امنیتی خاورمیانه نشانههای مهمی برای نمایش ناکارامدی نظام امنیتی موجود هستند که ورود روسیه برای ساخت نظم امنیتی مطلوبش را توجیه میکند. استراتژی روسی برای ساخت نظم امنیتی جدید چند مرحله اصلی را شامل میشود؛ اول، نمایش ناکارآمدی نطام امنیتی موجود. دوم، حفظ فشار بر این نظام. سوم، افزایش نیروهای ناپایدار کننده سیستمی. چهارم، ورود روسیه قدرتمند با ابتکار عملهای به موقع جهت حل بحرانها و آغاز ساخت نظم امنیتی جدید.
اکنون در فضای این منطق استراتژیک است که به شکل آشکارتری میتوان نقش جنگ سوریه را برای روسها و اساسا سیاست خاورمیانهای جدید آنها فهم کرد. سوریه فرصتی مغتنم است که به کمک آن ناکارآمدی نظام امنیتی موجود به نمایش در میآید. همچنین کارزار سوریه، میتواند فشار سیستمی بالایی برای نظام امنیتی موجود پدید آورد و به تعبیر برخی استراتژیستهای غربی همچون کاوینگتون مشاور فرماندهی عالی ناتو، استمرار این بحران حتی میتواند فرصت شکستن نظام امنیتی غربی را فراهم آورد. اما از همه مهمتر اینکه به دست گرفتن ابتکار عمل نظامی در سوریه در کنار ابتکار عمل سیاسی در قالب مذاکرات آستانه این پیام استراتژیک را منتقل میکند که روسیه در مهار بحرانهای امنیتی و حل آنها از توان بالایی برخوردار است. مسکو میتواند همچون یک قدرت بزرگ، بحرانهای امنیتی را شناسایی کند، به موقع تصمیم بگیرد، منابع لازم را تخصیص دهد، آنها را با ترکیبی از روشهای نظامی و سیاسی مهار کند و در نهایت با فراخوانی بازیگران منطقهای در یک الگوی چندجانبه زمینة حل منازعه را فراهم آورد. اگرچه روسها تا دستیابی به این هدف فاصله زیادی دارند اما الگوی عمل آنها، ارادة گام نهادن در این مسیر را نشان میدهد.
استراتژی روسی بازسازی نظام امنیت جهانی، یک بعد نظامی-دفاعی بسیار کلیدی نیز دارد که خود مبتنی بر دو استراتژی تقویت قدرت نظامی و مقابله با نظام یوروآتلانتیکی تضمین کننده امنیت اروپا یعنی ناتو است. حضور نظامی روسیه در سوریه نقش کلیدی در تحقق این دو خرده استراتژی دارد. روسها با حضور در سوریه بندهای مهمی از برنامه نوسازی قدرت دفاعی خود را پیگیری میکنند. طبق دکترین دریایی روسیه، این کشور باید تا سال 2020 حضور قدرتمندی در دریای مدیترانه، دریای سیاه، قطب شمال، اقیانوس هند و اقیانوس اطلس داشته باشد و احداث پایگاههای دریایی جدید در کوبا، ونزوئلا، نیکارآگوئه، جزایر سیچیل، و البته سوریه دنبال شود به این ترتیب برخلاف مدعای برخی کارشناسان مبنی بر اهمیت نه چندان بالای پایگاههای لاذقیه و طرطوس، این دو پایگاه بخش مهمی از راهبرد دفاعی روسیه را تشکیل میدهند. دقیقا هماهنگونه که اهمیت پایگاه دریایی سواستوپول در اشغال کریمه انکارناپذیر است. از طرف دیگر حضور نظامی در سوریه را میتوان در امتداد هدف استراتژیک پوتین برای افزایش آمادگی رزمی نیروهای مسلح روسیه دید. جنگ روسیه با تبدیل شدن به آزمونی جدی و بینظیر فرصت محک خوردن تمامی شاخههای نیروهای مسلح روسی پس از برنامه نوسازی سال 2008 را فراهم آورد که از این حیث بی نظیر بود. فرصتی کلیدی که اهمیتی بسیار بالا در اجرای استراتژی روسی بازسازی نظام امنیت جهانی دارد؛ زیرا ارتش روسیه را از منظر آمادگی رزمی همطراز آمریکا و در وضعیت آمادگی بسیار بالای رزمی قرار میدهد. ویژگی بارزی که برای ساخت نظم جهانی یک الزام اساسی برای بازیگران مدعی است.
حضور نظامی در سوریه بخشی از برنامه مقابله با نظام یوروآتلانتیکی تضمین کننده امنیت اروپا یعنی ناتو و وابسته سازی هر چه بیشتر نظم و امنیت اروپا به روسیه نیز محسوب میشود. عملیات نظامی روسیه در سوریه را باید در کنار مجموعه وسیعتری از اقدامات نظامی روسها برای جابجایی الگوی کنونی نظم امنیتی اروپا ارزیابی کرد؛ تحرکاتی نظیر جنگ هیبریدی در کریمه، عقب نشینی از پیمان CFE، کمکهای نظامی و مالی به جدایی طلبان اوکراینی، ایجاد خلا امنیتی در گرجستان، نوسازی گسترده نظامی، افزایش توان نظامی در قطب، بالتیک، و دریای سیاه، مانورهای ناگهانی وسیع با هدف افزایش آمادگی رزمی، ایجاد مناطق نظامی جدید در غرب روسیه و در نهایت نقض پیمان INF با استقرار موشکهای کروز. این مجموعه اقدامات با هدف محدود کردن ناتو، الگوی مستقر نظم امنیتی اروپا پس از جنگ سرد را به چالش میکشد و به عنوان پازلی در استراتژی روسی بازسازی نظام امنیت جهانی تعریف میشود. حضور نیروهای نظامی روسیه در سوریه، محاصره استراتژیک اروپا از محور جنوب را کامل میکند و بدین ترتیب اهمیت ژئوپولیتیکی سوریه در تحقق استراتژیهای امنیتی روسیه را روشن میسازد. بدین ترتیب حضور در سوریه بخشی از استراتژی پوتین برای تحت فشار قرار دادن نظام یوروآتلانتیکی برقرار کننده نظم در اروپا و از آن طریق نظام امنیتی جهانی است.
گمان میرود درک دقیق انگیزهها و دلایل بازگشت روسیه به خاورمیانه و به ویژه سوریه، بیش از آنکه وجود اهدافی استراتژیک در درون منطقه را برای این کشور نشان دهد، حکایت از طرح بلندمدتتری برای بازسازی نظام امنیت جهانی به سبک روسی است. بنابراین خاورمیانه از آنجایی برای روسیه اهمیت مییابد که کارکردی معین در استراتژی امنیتی این کشور یافته است. همراهی ایران نیز به عنوان یک بازیگر تجدیدنظر طلب فرصت مغتنمی است، چراکه به صورت بالقوه فرصتی برای تحکیم نقش ایران در ساخت امنیت منطقه فراهم میکند. اما باید در نظر داشت هرگونه ناتوانی ایران در تبیین الگوی مطلوب نظم منطقهای و معلوم نبودن مطالبات طرف ایرانی از نظام امنیت منطقهای میتواند نتایج همکاری امنیتی با روسیه را به شدت تحت تاثیر قرار دهد. در حقیقت وجود استراتژی روسی تجدیدنظر در نظام امنیت جهانی در عین اینکه فرصتی برای ایران است تا بتواند تغییرات مورد نظر خود در نظام امنیتی را پیگیری نماید، اما در همین حال شفاف نبودن خواستگاه و جایگاه ایران در این طرح کلان میتواند تهدیدی اساسی باشد که در سطحی استراتژیک منجر به اتلاف منابع ملی شود.
نویسنده: عبدالرسول دیوسالار، پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک خاورمیانه
منبع: سالنامه مثلث