آخرین اخبارآذربایجاناخبارایرانقره باغمقالات

وجه تسمیه و سیر تاریخی نگاهی به قره‌باغ در تاریخ و فرهنگ ایران

رسول اسماعیل زاده دوزال در یادداشتی می نویسد: “قره‌باغ” از حیث فرهنگ و هنر و شخصیت‌های تاریخی برای ایران و آذربایجان بسیار اهمیت دارد، زیرا هرگونه فعالیت هنری، فرهنگی و ادبی در قره‌باغ یا در تداوم مکاتب تبریز و اردبیل و تهرانند و یا اینکه به‌ نوعی نماینده فرهنگ و تمدن ایران و آذربایجان محسوب می شوند.

رسول اسماعیل زاده دوزال

پایگاه خبری حقایق قفقاز: قره‌باغ، ولایتی از جمهوری آذربایجان واقع در شمال رود ارس که از شرق به موغان و بردع، از شمال به گنجه، از غرب به ارمنستان و از جنوب به رود ارس ختم می‌شود. در طول تاریخ ایران اسلامی سکنه آن با اکثریت مسلمان و اقلیتی ارمنی به این نام مشهور بوده است. پس از جدایی از ایران در سال 1813، با تغییر در ترکیب جمعیت آن و اسکان ارامنه افراطی در این منطقه به ‌منظور تصاحب بخش مرکزی و کوهستانی و تاریخ‌سازی برای آن در دوران شوروی، این منطقه از سوی ارامنه به دو قسمت: قره‌باغ و قره‌باغ کوهستانی تقسیم شده در حالی که هر دو در ترکیب ارضی جمهوری آذربایجان قرار داشتند. از آن تاریخ، بخش کوهستانی به نام “داغلیق قارا باغ” محل مناقشه‌ بین ارامنه وابسته به ارمنستان از سویی و مسلمانان از سویی دیگر بوده است. در این مقال صرف‌نظر از مناقشات سیاسی و اختلافات موجود، صرفاً از حیث سیر تاریخی و اهمیت فرهنگی این منطقه در حوزه‌ تاریخی و فرهنگی ایران، بحث و بررسی می‌شود.

قره‌باغ از نظر اتیمولوژی و تویونیم شناسی واژه‌ ای ترکی مرکب از “قره” به معنای متراکم و “باغ” به معنای آبادانی است. البته “قره” یا “قارا” در ترکی به معنای سیاه، بزرگ، جنوب، شرق، کابوس، خورشت و سیراب آمده و “باغ” – باق، باخ در زبان ترکی جای آباد و با عمارت را گویند.
لازم به ذکر است با توجه به منبت بودن خاک و شرایط آب و هوایی مناسب و زمین‌های حاصلخیز و جنگل‌های بی‌نظیر و کوه‌هایی با پوشش گیاهی متنوع، این منطقه همواره از حیث اقتصاد و معیشت و باغداری و دامداری توسعه‌یافته بوده است.

نام “قره‌باغ” بعد از اسلام به این منطقه بزرگ که شامل چندین ولایت و آبادی بزرگ و کوچک (۷ شهر و تقریبا ۲۵۰ روستا و آبادی و قشلاق) بوده، اطلاق شده است. در سده‌ها و دوره های اول اسلام، تحت عنوان “داغلیق” در مقابل آران، یعنی قشلاق – جلگه و در دوره قبل از اسلام، اسامی مختلفی از جمله آغوان، هیندارخی، اروان – اران، ارشاق و ارشه به خود گرفته که منبعث از اقوام موجود در آن همچون آغوانیان، ارها، کیمئرها، آذها بوده که در داخل قلمرو امپراتوری بزرگ آلبانی جای می گرفته است. اخیرا در مطبوعات ارمنی نام بخش کوهستانی قره‌باغ “آرتساخ” ذکر شده که خوانش مجعول از واژه “ارشاق” و قوم ارساک و ساکی هاست. پسوند یا پیشوند “ار” غالبا در اسامی ترکان مثل ارسلان، ارکناز، آرک، اران، ارطغرل، اراز اروان. ارمن، اردلان، آذربایجان (آذ –ار- بای- جان) به معنای بزرگ و قهرمان و آدمی آمده است که بحث اتیمولوژیک در این خصوص در این مقال نمی‌گنجد.

اما ذکر این نکته لازم است که در امپراتوری آلبانی که قلمرو آن از رود ارس تا دربند داغستان بوده و امروزه سه کشور قفقاز جنوبی از دل آن بیرون آمده است، دارای ۲۶ قوم با زبان‌های مختلف و آیین متفاوت زندگی می‌کردند. بسیاری از این اقوام ترک‌زبان و تاتی و اوتی و اوراوتویی زبان بوده و قوم ارمن نیز یکی از این اقوام ۲۶ گانه است. پس از اسلام اغلب اقوام امپراتوری آلبان یا آغوان مسلمان شدند به‌ جز چند قوم از جمله ارمنی‌ها که در مسیحیت و یا یهودیت و یا آئین های بومی مثل شمن و مهر پرستی و قام و آتش پرستی باقی ماندند. سر اکثریت مسلمان در قفقاز نیز اسلام آوردن اکثریت اقوام قفقازی است. اقلیت مسیحی تا کنون سعی کرده است میراث مذهبی ماندگار از امپراتوری آلبانی مثل کلیساها را به طور کلی به نام خود مصادره کند.

اگر به پیشینه تاریخی نظری بیافکنیم، میرزا حمد الله مستوفی نخستین جغرافی دانی است که نام”قره باغ” را به این ولایت و نام “قره داغ” را به ولایت مجاور واقع در جنوب رود ارس با احتوای شهرهایی چون اهر، کلیبر، مشکین، دیزمار و اوزومدول به کار برده است. این دو ولایت از جنبه های مختلف فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و دینی و شرایط اقلیمی و مردم شناسی مانند و قرینه یکدیگرند. هر دوی این ولایات پس از حاکمیت سلجوقی از حیث سیستم اداری و کشوری وابسته به تبریز بوده اند که بعدها قره باغ در دوران حاکمیت صفویه به نام بیگلربیگی با پایتختی گنجه در آمد.

از سال ۱۷۴۸ قره‌باغ از بیگلربیگی گنجه مستقل و تحت عنوان “خانلیق قره‌باغ” به حاکمیت پناه علی جوانشیر تشکیل‌ شد و در آن توسعه و آبادانی و قلعه سازی و تجهیز و استحکامات نظامی – انتظامی به شکل گسترده آغاز می‌شود و شهر شوشا توسعه یافته به طوری که ظرفیت پایتختی این ولایت را پیدا کرد. از این دوره اعتبارا از حیث تقسیمات اداری و کشوری، این منطقه به ۵ بخش تقسیم‌ شده و امور مربوطه به ارامنه توسط (ملیک) با حاکمیت مرکزی قره‌باغ تنظیم می‌شد. این نخستین بار بود که امور ارامنه تحت عنوان “ملیک لیک” سازمان‌دهی شد. بدین ترتیب حقوق اقلیت ارمنی به شکل کامل اعطا و نظارت بر امور آنان به واسطه ملیکلیک آغاز شد. تا این تاریخ ارامنه به‌ عنوان پایگاه تامین جنگجو محسوب می شد.

دوره دوم “خانلیق قره‌باغ” با ظهور “ابراهیم خلیل خان” شروع می‌شود که هرچند ابراهیم خلیل خان و دودمان او اعم از برادران و فرزندان همچنان در اداره خانات با تبریز هماهنگ بوده‌اند، لیکن بانفوذ کشیش ارمنی به نام “عابدین عاباس” که نفوذی امپراتوری تزار روس در دستگاه حاکمیتی خان شوشا بوده، اوضاع خانلیق متشنج می شود. وی از طریق دلربایی خان توسط یک دختر ارمنی به نام “لکورا” (فرستاده تزار روس) خان را در سخت ترین شرایط قرار داد. خان عملاً از ترس افشای ماوقع فی‌مابین خود و این دختر ارمنی به طور اجبار تابعیت خود را به روس تزار اعلام کرد. این نخستین بار است که یکی از خانات قفقاز به روس تزار می‌پیوندد و میدان برای خیانت و ایفای نقش ستون پنجمی برای ارامنه منطقه و ارتباط جاسوسی کشیشان ارمنی باز می‌شود و ارامنه منطقه متأسفانه علیرغم برخورداری از حقوق خود به طور اتم و اکمل در قلمرو حاکمیت مسلمانان، آلت دست و ابزار شیطنت روس‌ها قرار می‌گیرند. این نخستین اشتباه فاحش و گسترده‌ ارامنه منطقه است که تحت نام خیانت و وطن‌فروشی در تاریخ مطرح، ثبت و ضبط شد. همچنین این جریانات و حوادث، مهم‌ترین عامل جنگ ایران و روس شد که منجر به شهادت جواد خان گنجه‌ای این سردار بزرگ ایران و چهار فرزند و یاورانش و سقوط گنجه و امضای عهدنامه گلستان در سال ۱۸۱۳ شد.
قفقاز در حالی وارد قرن بیستم شد که با دخالت روس ها ترکیب جمعیتی قفقاز به ‌ویژه قره‌باغ تغییر یافت. در برخی مناطق از جمله قره باغ و زنگه زور و ایروان که تا اول قرن بیستم اکثریت ساکن در قره‌باغ مسلمان بودند، آنچنان در ترکیب جمعیت تغییرات صورت گرفت و از عثمانی و ایران، ارامنه به قره‌باغ و ایروان کوچانده شد که اکثریت را به نفع ارامنه در این دو ولایت و سایر ولایات مسلمان‌نشین تغییر دادند. از طرف دیگر ورود ارامنه‌ افراطی مهاجر و داشتاق ها که اتفاقاً با سلاح‌های تزار و بلشویک ها مسلح شده بودند، سبب شد، قتل عام مسلمانان شروع شود. شهرهای ارومیه، خوی و سلماس ایران و شهرهای مسلمانان شمال رود ارس همچون ولایت قره‌باغ و ایروان و زنگه زور غارت شده و ارامنه به کشتار مسلمانان دست زدند.

با توجه به ضعف دولت مرکزی ایران متأسفانه از این تاریخ نقش ایران در قفقاز بسیار ضعیف و حتی امحا ‌شد. اگر تا این تاریخ، علیرغم جدایی قفقاز از ایران نقش و تاثیر و نفوذ شخصیت‌های ایرانی همچنان تداوم داشت و حضور فرهنگی، دینی، علمی و ارتباطات مردمی میان دو سوی شمال و جنوب ارس بین ایران و قفقاز همچنان باقی بود، شاهد وقایع ناگواری در منطقه نمی شدیم، اما از این تاریخ به بعد با پدیدار شدن ارمنی مسلح و تروریست جدایی طلب، جدایی به شکل دردناکی اتم و اکمل شد و نفوذ ایران به نقطه صفر رسید. در همین سال های 1905 تا 1920 است که خاک ایران همواره آماج حملات و تجاوز ارامنه و بلشویک ها قرار گرفت.

اهمیت فرهنگی قره‌باغ
“قره‌باغ” از حیث فرهنگ و هنر و شخصیت‌های تاریخی برای ایران و آذربایجان بسیار اهمیت دارد، زیرا هرگونه فعالیت هنری، فرهنگی و ادبی در قره‌باغ یا در تداوم مکاتب تبریز و اردبیل و تهرانند و یا اینکه به‌ نوعی نماینده فرهنگ و تمدن ایران و آذربایجان محسوب می شوند که تنها اگر بخواهیم به صورت فهرست وار به عناصر فرهنگی مشترک در این دیار اشاره کنیم کتاب ها لازم است در این باره تالیف شود.

شخصیت‌هایی مانند پناه علی‌خان جوانشیر بانی شهر شوشا، ابوالفتح خان، مهدی قلی خان و جعفرقلی خان نایبان عباس میرزا ملاپناه واقف، اعجوبه‌ی فکر و اندیشه و مروج زبان فارسی و عربی و ترکی و بانی ادبیات مدرن، مورخانی همچون میر مهدی خزانی، میرزا آدی گوزل بیگ، میرزا جمال جوانشیر قره‌باغی نویسنده‌ تاریخ قره‌باغ به فارسی و ترکی، احمد بیگ آقا اوغلو اسلام‌شناس، ترک شناس و عرب شناس، نجف بیگ وزیروف ناشر نخستین نشریه در قفقاز، حمیده خانم جوانشیر حامی مشروطیت تبریز، قاسم بیگ ذاکر نماینده‌ شعر کلاسیک ایران، بانی ژانر ساتیریک، مترجم کلیله‌ودمنه و شعرایی همچون عارف، عاجز، خورشید بانو ناتوان که مبلغ فرهنگ و ادب ایران و اسلام به زبان ترکی بودند، موسیقی‌دان‌ها و مغنیانی همچون میر محسن نواب نویسنده کتاب وضوح الارقام در موسیقی و سامان بخش دستگاه‌های مقامی، عزیز حاجی بیگوف مؤسس اوپئرا در قفقاز، آهنگساز، خالق نخستین اوپئرا در شرق اسلامی (لیلی و مجنون) نویسنده‌ متن موسیقی رستم و سهراب و داستان‌های شاهنامه، پیوند دهنده سنت و مدرنیته در هنر و خالق آثار تراژدیک و کمدیک با تکیه‌ بر ریشه‌های حوزه فرهنگ و تمدن ایران، خان شوشنیسکی ادامه‌دهنده‌ مکتب ابوالحسن اقبال آذر و ساماندهنده موسیقی مقامی کلاسیک که با تلفیق موسیقی خانقاهی با عاشقی و اجرای آهنگ شکسته‌ قره‌باغ در موازات شکسته‌ فارس و شکسته‌ قره‌داغ و همچنین آهنگ آرازباری انقلاب در موسیقی مشترک ایران و آذربایجان را خلق کرد، رشید بهبود اوف خواننده ترانه‌های فارسی با صدای منحصر به‌ فرد و بی‌نظیر خود، مبلغ موسیقی کلاسیک ایرانی و ده‌ها اساتید موسیقی و هنر که هر یک به تناسب تخصص و حیطه هنر خود خدمات شایانی به نام قره باغ به ایران و آذربایجان داشته اند. برای دو کشور ایران و آذربایجان، بی تفاوت شدن به این میراث غیر قابل تصور و حتی به درجه از دست دادن خاک این ولایت دردناک است. همچنین قهرمانانی چون جوادخان زیاد اوغلو و سلطانوف مدافع مسلمانان در مقابل تجاوزات ارامنه در دو سوی رود ارس را نمی توان فراموش کرد.

همه این شخصیت‌ها که برخاسته از قره‌باغ هستند به‌ نوعی در حوزه فرهنگ و تمدن ایران و آذربایجان قابل‌تعریف هستند که اهمیت قره‌باغ را برای ایران و آذربایجان صدچندان می‌کند و به‌سادگی نمی‌توان از آن صرف‌نظر کرد و اگر همه‌ این مختصات تاریخی، سیاسی، فرهنگی، هنری و نخبگان عرصه‌های مختلف را یکجا در نظر بگیریم، جمله‌ مشهور “قره‌باغ خاک اسلام” است، فراز بسیار استراتژیک و با مسمایی خواهد بود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا