آذربایجاناخبارایرانمقالاتویژه

واکاوی سیاست خارجی «دولت تدبیر و امید» در جمهوری آذربایجان؛ ناگفته‌هایی از دیپلماسی ایران در باکو

روزنامه کیهان مقاله ای به قلم آقای مصطفی مرتضوی  در خصوص ناگفته‌هایی از دیپلماسی ایران در باکو چاپ کرده که به شرح ذیل تقدیم علاقه مندان می شود.

دیباچه:
«برجام» که این روزها نه بر اساس ادعای منتقدانش بلکه بنا به اذعان دولتمردان، روح و جسمش نقض گردیده، در کنار همه فراز و فرودهایش، حداقل یک «حُسن» برای وزارت امور خارجه داشته و عملکرد بخش‌های مختلف این وزارتخانه مهم در سایه اصل و حاشیه‌های «برجام» غالبا از بررسی نقادانه کارشناسان مصون مانده است که البته این خود از منظر منافع ملی، آسیبی مهم محسوب می‌گردد، لذا واکاوی منتقدانه سیاست خارجی غیر برجامی مجموعه دیپلماتیک کشورمان اقدامی ضروری به نظر می‌رسد و در این میان بررسی موشکافانه نتایج سیاست خارجی دولت جمهوری اسلامی ایران در کشور همسایه و با اهمیت «جمهوری آذربایجان» می‌تواند معیاری برای قضاوت در این خصوص باشد.
در این نوشتار تلاش خواهد شد آخرین وضعیت سیاست خارجی ایران در جمهوری آذربایجان، واقعیت‌ها، ادعاها، ابهامات و نگرانی‌های پیرامون آن مورد نقد و بررسی قرار گرفته و راهکارهایی در این خصوص ارائه شود.

بخش اول: اهداف جمهوری آذربایجان از اتخاذ سیاست همگرایی با ایران در دولت تدبیر و امید:
«دولت تدبیر و امید» در تابستان ۱۳۹۲ در شرایطی شروع به کار نمود که جمهوری آذربایجان بعد از مدتی تنش با جمهوری اسلامی ایران که در نتیجه سیاست‌های ضد ایرانی و اقدامات ضد شیعی این دولت ایجاد شده بود، بنا به دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داخلی و منطقه‌ای نیازمند پایان دادن به تنش‌ها با ایران و اتخاذ سیاست همگرایی تاکتیکی با ایران بود. در آن ایام جمهوری آذربایجان با واهمه، تحولات اوکراین و الحاق کریمه به روسیه را دنبال می‌نمود و نگران اقدام مشابه روسیه در‌خصوص «قره باغ» بود، همچنین در دولت باکو نگرانی‌هایی از ناحیه تهدیدات گروه‌های تکفیری مخصوصا داعش ایجاد شده بود که حضور بیش از ۵۰۰ وهابی تبعه جمهوری آذربایجان در کارزار سوریه این نگرانی را جدی نموده بود ، در این ایام انتقادات حقوق بشری نهادهای اروپایی از جمهوری آذربایجان به اوج خود رسیده بود و همزمان قدرت تاثیر‌گذاری جریان اسلامی جمهوری آذربایجان در تحولات سیاسی- اجتماعی این کشور به حدی رشد یافته بود که باعث عقب نشینی دولت باکو در برخی سیاست‌های ضد شیعی مانند تخریب مساجد، ممنوعیت حجاب در مدارس، ممنوعیت پخش اذان از مساجد و… شده بود و رامیز مهدی اف رئیس ‌نهاد ریاست جمهوری این کشور این جریان را مهم‌ترین آلترناتیو حاکمیت معرفی کرده و خواستار مهار قدرت آن شده بود، در آن زمان، کاهش شدید قیمت نفت و آغاز روند بحران اقتصادی که نشانه‌هایی از تبدیل آن به بحران اجتماعی هم دیده می‌شد، معضل دیگر جمهوری آذربایجان شکل گرفته بود و در این شرایط خاص، دولت باکو سعی داشت با نزدیکی به ایران بعنوان همسایه بزرگ و قدرتمند خود چند هدف را به صورت همزمان دنبال نماید که اهداف فوق عبارت بودند از:
الف – ضمن تلاش برای کاهش حمایت معنوی و رسانه‌ای نخبگان فکری، دینی و مخصوصا مراجع تقلید از جریان اسلامی جمهوری آذربایجان، نسبت به کنترل و سرکوب آن در یک فضای آرام و بی‌تنش اقدام نماید و حداقل مانع افزایش قدرت آن گردد.
ب – بخشی از مشکلات اقتصادی خود را از طریق کالاها و خدمات ارزان قیمت جمهوری اسلامی ایران مدیریت نموده و با استفاده از ظرفیت ترانزیتی کشورمان مخصوصا با احداث کریدور شمال – جنوب در راستای سیاست رهایی از وابستگی به نفت که در نقشه راه اقتصادی این کشور به عنوان یکی از بحث‌های محوری مطرح گردیده است حرکت نماید.
ج- با نزدیکی به ایران، از روابط خوب ایران و روسیه برای رفع تهدید احتمالی پیش گفته استفاده نموده و همزمان از آن به عنوان عامل موازنه قوا با غرب و روسیه بهره‌برداری نموده و باعث کاهش فشارهای حقوق بشری اروپا گردد.
د- در صورت عملیاتی شدن تهدیدات گروه‌های تکفیری بتواند از حمایت جمهوری اسلامی ایران برخوردار باشد.
گرایش جمهوری آذربایجان با اهداف یاد شده به جمهوری اسلامی ایران و استقبال مناسب دولت تازه روی کار آمده «تدبیر و امید» از آن باعث شد تنش‌های قبلی در روابط دو کشور – که البته اندکی قبل از روی کار آمدن دولت یازدهم هم فرو کش کرده بود-، جای خود را به شکل‌گیری نوع خاصی از روابط گرم و دوستانه بدهد که برگزاری هشت ملاقات بین رؤسای جمهوری آذربایجان و ایران، تبادل هیئت‌های دیپلماتیک متعدد بین دو کشور، تشکیل مجدد کمیسیون همکاری‌های مشترک، آغازعملیات احداث کریدور مهم شمال – جنوب و سرمایه‌گذاری جمهوری آذربایجان در بخش ایرانی آن، سرمایه‌گذاری ایران در جمهوری آذربایجان برای احداث دو کارخانه داروسازی و خودرو سازی و برگزاری هفته‌های فرهنگی بین دو کشور از جمله نتایج آن بوده است که باعث گردیده برخی مقامات و متولیان سیاست خارجی کشورمان از جمله آقای دکتر روحانی رئیس‌جمهوری اسلامی ایران، دکتر واعظی رئیس‌ایرانی کمیسیون مشترک همکاری‌های ایران و جمهوری آذربایجان و آقای محسن پاک آئین سفیر سابق ایران در باکو از روابط فوق با عنوان «روابط راهبردی» و «روابط استراتژیک» یاد نمایند. ( پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، ۱۵ اسفند ماه ۱۳۹۵، اظهارات دکتر روحانی در نشست خبری مشترک با رئیس‌جمهوری آذربایجان، خبرگزاری ایسنا، ۱۷ فروردین ۱۳۹۲ و…)
حال سؤال اینست، آیا واقعا روابط دو کشوربه مرحله استراتژیک رسیده است؟ آیا واقعا در حال حاضر بین دو کشور روابط دوستی و احترام متقابل وجود دارد ؟ آیا در این روابط که رئیس‌جمهوری کشورمان از آن تحت عنوان روابط راهبردی یاد می‌نمایند منافع دراز مدت و اساسی جمهوری اسلامی ایران تامین می‌شود؟ پاسخ این سؤالات و سایر مسائل پیرامون روابط دو کشور با مداقه در آنچه در ادامه خواهد آمد و مبتنی بر واقعیات موجود روابط، نگارش یافته است، مشخص می‌گردد.

بخش دوم: سیاست خارجی ایران و ساختار قدرت جمهوری آذربایجان
کسانی که با ساختار اجتماعی و بافت فرهنگی جمهوری آذربایجان آشنایی دارند، نیک می‌دانند که عامه مردم و مخصوصا نخبگان فکری این جامعه در حوزه‌های مختلف، بر اساس پیشینه تاریخی و تحولات دوران معاصر آن در چهار بلوک کلی ترک‌گرایان، ایران‌گرایان، روس‌گرایان و غرب‌گرایان قابل تعریف هستند که البته این تقسیم بندی همپوشانی‌هایی با هم دارند، سؤال مهمی که مرتبط با این موضوع مطرح است اینکه جایگاه طرفداران هر کدام از این بلوک‌ها در ساخت قدرت دولت باکو و نیز جایگاه اجتماعی آنان چگونه می‌باشد؟ با نهایت ناخرسندی بایستی گفت به غیر از ایران گرایان که بخش عمده آنان را اسلامگرایان تشکیل می‌دهند، طرفداران بقیه بلوک‌ها به نسبت‌های مختلف در ساختار قدرت جمهوری آذربایجان جایگاه تعریف شده دارند ، ساختار سیاسی و بافت قدرت جمهوری آذربایجان بر مبنای ایران‌گریزی بنیان گذاشته شده و حتی علاقه‌مندان به جمهوری اسلامی ایران و نیز ارزش‌های اسلامی که در ارکان اداری این کشور حضور دارند، مجبور هستند برای حفظ موقعیت شغلی و سیاسی خود تمایلات ایران دوستی و اسلام خواهی خود را کتمان نمایند و…، همه این مسائل درحالی است که جمهوری اسلامی ایران بیشترین نقش خارجی را در روی کار آمدن مرحوم حیدرعلی اف رئیس‌جمهور فقید جمهوری آذربایجان ایفاء نموده و بعد از آن هم در دوره‌های مختلف زمانی بیشترین حمایت‌ها را از دولت و مردم جمهوری آذربایجان و جمهوری خود مختار نخجوان به عمل آورده که تا کنون هم ادامه دارد… با اذعان به اینکه ، این نقیصه تنها به سیاست خارجی «دولت تدبیر و امید» مربوط نمی‌گردد، سؤال این است که آیا این وضعیت که با جایگاه تاریخی ایران در قفقاز و جمهوری آذربایجان هم هیچ تناسبی ندارد، قابل اصلاح نیست؟ آیا این همه رفت و آمدهای دیپلماتیک و هشت دیدار رؤسای جمهوری دو کشور تاثیری مثبت در جایگاه اجتماعی و سیاسی ایران گرایان داشته است؟

بخش سوم: سیاست خارجی ایران و سکوت زجر آور در قبال اقدامات ضد شیعی دولت باکو
علاوه بر موارد فوق، در جمهوری آذربایجان، دستگیری و آزادی زندانیان سیاسی و اعتقادی نیز نوعا بر اساس بلوک بندی پیش گفته صورت می‌گیرد، در حال حاضر بیشترین زندانی سیاسی و اعتقادی جمهوری آذربایجان متعلق به طیف علاقه‌مندان به ایران و اسلامگرایان این کشور است که تعدادی از آنان آشکارا به اتهام دروغین جاسوسی برای ایران محاکمه و زندانی شده‌اند و تعداد دیگری با اتهامات ساختگی مانند تلاش برای تصاحب غیر قانونی حکومت، حمل مواد مخدر، نگهداری سلاح و… – که انجام اکثر این اتهامات به دلیل فضای فوق‌العاده امنیتی جمهوری آذربایجان سالبه به انتفاء موضوع می‌باشد-، به حبس‌های طولانی مدت محکوم گردیده‌اند. اسباب شگفتی و البته تاسف است که اخیرا یکی از روحانیون مشهورو برجسته جمهوری آذربایجان به اتهام تحصیل علوم دینی در جمهوری اسلامی ایران و اقامه نماز جمعه به سه سال حبس محکوم گردید و سیاست خارجی کشورمان کوچکترین واکنشی نشان نداد، باز جای شگفتی است که در حوادث تلخ نارداران که در آذر ماه ۱۳۹۴ و به دنبال عصانیت برخی محافل دولت باکو ازاستقبال تاریخی اسلامگرایان جمهوری آذربایجان مخصوصا دینداران نارداران از آیت‌الله نوری همدانی صورت گرفت و به شهادت چهار دیندار آذری، دستگیری قریب یکصد دیندار و تصویب قوانین محدود‌کننده علیه اسلامگرایان با هدف محدود نمودن ارتباط آموزشی و فرهنگی آنان با جمهوری اسلامی ایران، منجر گردید و در جریان آن از سوی رسانه‌های دولتی و شبه دولتی ، برخی نمایندگان پارلمان و کارشناسان و نیز تعدادی از مقامات به مرجعیت شیعه، حوزه علمیه قم، مکتب امام حسین (ع)، نمادهای عاشورایی و… توهین شد و… باز سیستم دیپلماتیک کشورمان «سکوت زجر آور» خود را بر هر گونه عکس العمل متناسب، تاثیرگذار و بازدارنده ترجیح داد که همین موضوع خود باعث گسترده‌تر شدن ابعاد سرکوب شیعیان آذری و مردم مظلوم نارداران گردید. تنها اقدام دستگاه دیپلماسی در قبال همه این مسائل صدور یک بیانیه بی‌روح و منفعلانه بود. جای بسی تامل است که اخیرا در جریان تخریب مسجد حاج جواد باکو که با اعتراض و ایستادگی تعداد کثیری از دینداران چند ماه به تعویق افتاد و سپس طی سناریویی از پیش به صورت شبانه تخریب شد، دستیار سیاسی، اجتماعی دولت باکو معترضین به تخریب مسجد را مزدوران و عوامل ایران نامید ولی سیستم دیپلماتیک کشورمان طبق روال خود خم به ابرو نیاورد ، جای تاسف است که یک روحانی و پزشک علاقمند به آرمان‌های اسلامی که سال‌ها در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل علوم دینی بوده است به خاطر سخنرانی انتقادی ۱۲ دقیقه‌ای علیه ممنوعیت حجاب اسلامی در مدارس دخترانه باکو به ۱۲ سال حبس محکوم گردیده و در اثناء تحمل این حبس ظالمانه به اتهام تبلیغ دینی برای زندانیان طی دو مرحله دو و سه ساله به زندان مخوف قوبستان تبعید گردیده است که مرحله اول این تبعید، بلافاصله بعد از درخواست دوستانه دکتر روحانی رئیس‌جمهور اسلامی ایران از آقای الهام علی‌اف برای آزادی زندانیان اسلامگرا بوده است. آیا سیاست خارجی کشورمان وظیفه‌ای در قبال این دهن کجی آشکار دولت باکو به مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران نداشته است؟ این رفتار دولت باکو در شرایطی بوده است که مقارن آن ایام و طی چند سال گذشته چند تن از زندانیان شاخص غربگرا پس از سفر رئیس‌سیاست خارجی اتحادیه اروپا به باکو و با درخواست وی آزاد شدند و علاوه بر آن در سال ۱۳۹۴ با طرح عفو عمومی پیشنهادی خانم مهربان علی اوا – معاون اول فعلی رئیس‌جمهور آذربایجان – چهار هزار نفر از زندانیان این کشور آزاد شدند که در بین آنها حتی یک نفر از زندانیان اسلامگرای جمهوری آذربایجان وجود نداشت.
معمولا مجموعه دیپلماتیک کشورمان در پاسخ به انتقاد رسانه‌ها در این خصوص با استناد به اصولی مانند عدم دخالت در امور داخلی دیگران و لزوم احترام به استقلال کشورها که از بدیهیات سیاست خارجی می‌باشد و آوردن برخی مثال‌های بی‌ارتباط و البته بدون‌اشاره به عرف‌های موجود بین‌المللی از هرگونه قبول مسئولیت در قبال این مسائل شانه خالی نموده و نهایتا اعلام می‌نمایند که در پشت پرده مذاکره کرده‌اند و فعلا نتیجه نگرفته‌اند که در این صورت باید برای آن نوع سیاست خارجی که نتوانسته است درخواست دوستانه خود را به دوست استراتژیکش! که در اکثر مولفه‌های قدرت حدود یک دهم تا یک بیستم جمهوری اسلامی ایران می‌باشد بقبولاند و یا بعضا جواب سربالا و معکوس گرفته باشد، فاتحه‌ای نثار نمود!

بخش چهارم: سیاست خارجی ایران و پیگیری توصیه‌های مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری، با ‌اشرافیت و احساس مسئولیتی که در قبال مسلمانان به ویژه شیعیان اقصی نقاط دنیا دارند، مشخصا در طی دو ملاقات اخیر خود با رئیس‌جمهور آذربایجان ضمن تصریح به اینکه جمهوری آذربایجان دومین کشورشیعی دنیا به لحاظ ترکیب جمعیتی می‌باشد، با صریح‌ترین و روشن‌ترین ادبیات، رئیس‌جمهور آذربایجان را به تکریم شیعیان این کشور توصیه فرموده و اظهار داشتند: «مصلحت دولت آذربایجان در همراهی با احساسات مذهبی مردم است به نحوی که آنان هیچ‌گونه نگرانی نسبت به مسائل مذهبی از ناحیه دولت نداشته باشند» و… متاسفانه بعداز ملاقات‌های فوق، هیچ اقدام عملی از سوی دولت جمهوری آذربایجان در جهت عمل به این توصیه‌های مشفقانه صورت نگرفت. لازم است مسئولین سیاست خارجی به ویژه سفیران سابق و کنونی جمهوری اسلامی ایران در باکو توضیح دهند که در خصوص پیگیری این توصیه‌ها که در حقیقت خط مشی ترسیمی رهبری معظم انقلاب اسلامی برای سیاست خارجی ایران در دومین کشور شیعی دنیا بوده است، چه کاری انجام داده‌اند و نتیجه آنچه بوده است؟

بخش پنجم: سیاست خارجی ایران و مناقشه قره باغ
جمهوری آذربایجان، قبل از استقلال تا کنون درگیر مناقشه قره باغ بوده است، حدود ۲۰ درصد از خاک این کشور توسط ارمنستان‌اشغال گردیده و بیش از یک میلیون مسلمان از خانه و کاشانه خود آواره شده‌اند و… جمهوری اسلامی ایران طی سال‌های مناقشه از هیچ‌گونه پشتیبانی و مساعدت نظامی، سیاسی و اقتصادی و کمک‌های بشردوستانه به شیعیان جمهوری آذربایجان دریغ ننموده که تشریح آن فرصتی دیگر می‌طلبد، مقام معظم رهبری در فرصت‌های مختلف اقدام ارمنستان را محکوم نموده و آن را ستم ارمنستان بر مسلمانان نامیده ( بیانات معظم‌له در جمع مردم تبریزدر سال ۵/۵/۱۳۷۲) و در شرفیابی مستشار نظامی وقت ایران در جمهوری آذربایجان به محضرایشان، قره باغ را خاک اسلام معرفی کرده و کشته‌شدگان در{راه آزادی} قره باغ را شهید معرفی نموده‌اند، رؤسای جمهوری اسلامی ایران در همه ادوار بر حل مناقشه قره باغ بدون تغییر مرزها و در چارچوب تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان تاکید کرده‌اند و… لیکن دستگاه سیاست خارجی کشورمان نتوانسته است به نحو شایسته‌ای از این «سرمایه‌های دیپلماسی» بهره‌برداری نموده و با استفاده از دیپلماسی عمومی و… آن را در بین افکار عمومی جمهوری آذربایجان نهادینه نماید، امروز اکثر مردم جمهوری آذربایجان حتی طیف ایران‌گرا و اسلام گرایان این کشور علی‌رغم علاقه قلبی که به ایران اسلامی دارند، در خصوص عملکرد جمهوری اسلامی ایران در قبال مناقشه قره باغ دچار شبهه هستند که البته این موضوع علاوه بر ضعف مسبوق به سابقه سیاست خارجی کشورمان در دوره‌های مختلف به تبلیغات گسترده ضد ایرانی برخی رقبا و تعدادی از محافل قوم گرا و نهادهای حاکمیتی جمهوری آذربایجان در دوره‌های مختلف نیز مربوط می‌گردد که طبیعی است مسئولیت خنثی سازی این تبلیغات ناصواب هم بر عهده دستگاه سیاست خارجی کشور می‌باشد. خوشبختانه طی سال‌های گذشته با اقدام خودجوش مجموعه‌های مردم نهاد کشورمان که می‌تواند مصداق روشنی از اقدامات «آتش به اختیار» مجموعه‌های فرهنگی تلقی گردد اقدامات ارزشمندی در جهت تبیین واقعیات و تنویر افکار عمومی مردم آذربایجان و حتی مردم شمال‌غرب کشورمان در این خصوص صورت گرفته که شایسته تداوم و تکامل می‌باشند، هنوز وزارت امور خارجه کشورمان علیرغم همه موارد پیش گفته از استعمال لفظ «مناطق‌اشغالی» برای مناطق آذری در تصرف ارمنستان پرهیز می‌نماید که این موضوع دستاویزی برای تبلیغات منفی و بی‌اساس محافل ضد ایرانی و قوم‌گرا علیه کشورمان تبدیل شده است . مثال عینی در خصوص این موضوع به چند هفته قبل برمی‌گردد که در جریان کشته شدن کودک دو ساله آذری به نام «زهرا» در روستای آلخانلی منطقه فضولی علی‌رغم محکومیت اقدام ارامنه توسط رسانه‌ها، ائمه جمعه و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، سفیر و سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان، تعداد کثیری از جوانان قوم گرای آذری در تاریخ ۱۸ تیر ماه ۱۳۹۶ در خیابان شهیدلرباکو راهپیمایی نموده و در جریان آن شعارهای ضد ایرانی سردادند. آیا اگر افکار عمومی جمهوری آذربایجان به صورت شایسته، نقش حمایتی ایران از جمهوری آذربایجان را باور کرده بود، به این افراد اجازه چنین گستاخی را می‌داد؟ آیا اگر سیاست خارجی ایران آنگونه که ادعا می‌نماید دارای جایگاه مناسبی در جمهوری آذربایجان بود، دولت باکو اجازه برگزاری چنین راهپیمایی با شعارهای ضد فارس را صادر می‌نمود؟ چرا علی‌رغم فراخوان وزارت جوانان جمهوری آذربایجان‌، هیئت حاکمه این کشور اجازه برگزاری راهیپمایی اعتراض آمیز در مقابل سفارتخانه‌های فرانسه، آمریکا و روسیه را نداد؟ نکته قابل تامل، تاسف و شگفتی اینست که سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو هیچ اعتراض آشکاری به این اقدام سخیف ضد ایرانی نشان نداد و شاید در پاسخ این انتقاد هم مدعی باشند که در پشت پرده اعتراض نمودیم که باید گفت از این مذاکره‌های پشت پرده برای اقناع افکار عمومی و حفظ عزت ایران، آبی گرم نمی‌شود!

فرجام:
۱- شکل‌گیری نوع خاصی از روابط به ظاهر دوستانه و پر رفت و آمد با نتایج مورد‌اشاره در این نوشتار که برخی مقامات کشورمان از آن با عنوان روابط راهبردی و استراتژیک یاد می‌نمایند، بیش از آنکه نتیجه پویایی و کارآمدی سیاست خارجی «دولت تدبیر و امید» محسوب گردد نتیجه برنامه‌ریزی و خواست دولت جمهوری آذربایجان برای نیل به اهداف چهارگانه خود (که در بخش اول مورد‌اشاره قرار گرفت) بوده و این دولت توانسته است به بخش عمده‌ای از اهداف خود دست یابد، به عبارت دیگر عامل تعیین‌کننده در شکل‌گیری این روابط، دولت باکو بوده است و لذا این احتمال وجود دارد که با تغییر شرایط داخلی و بین‌المللی جمهوری آذربایجان مانند بالا رفتن قیمت نفت و بهبود وضعیت اقتصادی این کشور و منتفی شدن خطرات احتمالی از ناحیه تکفیری‌ها و… مناسبات این کشور با جمهوری اسلامی ایران نیز دگرگون گردد. لذا لازم است در دوران کنونی که جمهوری آذربایجان با شرایط خاصی مواجه است ، اقدامات لازم برای ایجاد نوعی از روابط مبتنی بروابستگی که خدشه‌دار نمودن آن دارای ریسک و هزینه‌های بالایی باشد به عمل آید.
۲- اگر طبق دیدگاه‌های اندیشمندان علوم سیاسی و روابط بین‌الملل، انطباق هر چند نسبی فرصت‌ها و تهدیدات فرا روی دو کشور و وابستگی منافع حیاتی آنها به همدیگر را لازمه روابط استراتژیک بدانیم، بر اساس آنچه در خصوص جهت‌گیری‌های سیاست خارجی جمهوری آذربایجان مورد ‌اشاره قرار گرفت، متوجه می‌شویم که روابط تهران – باکو فرسنگ‌ها با روابط استراتژیک فاصله دارد و مسئولین سیاست خارجی کشورمان باید در قبال این اطلاق ناصواب و هزینه‌زا پاسخگو باشند.
البته برای اینکه «این قلم» به بدبینی و نادیده گرفتن اهمیت اجلاس ۳ جانبه «ایران، آذربایجان و روسیه» که در ۱۷ مردادماه ۱۳۹۵ در باکو برگزار گردید، متهم نشود، بایستی ضمن ‌اشاره به اهمیت آن توضیح داده شود که این اجلاس که به ابتکار جمهوری آذربایجان برگزار شد در حقیقت موفقیت سیاست خارجی باکو محسوب می‌گردد که توانست با دو قدرت بزرگ منطقه‌ای و بین‌المللی اجلاسیه مشترک برگزار نماید و البته مقرر شده است که نشست دوم این اجلاس در تهران برگزار گردد که علیرغم گذشت چندین ماه از موعد اولیه هنوز محقق نشده است. حال که صحبت از این اجلاس مهم شد مناسب است به معطلی حدود ۲۰ ساعته رئیس‌جمهور کشورمان و هیئت همراه ایشان در هتل چهار فصل باکو برای شرکت در اجلاس یاد شده نیز ‌اشاره گردد که این مورد هم نمونه‌ای از ناکارآمدی سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو محسوب می‌شود.
۳- واقعیت تلخی که باید به آن اذعان نمود اینکه نوع روابط «دولت تدبیر و امید» با دولت جمهوری آذربایجان در چهار سال گذشته به گونه‌ای بوده است که نه تنها تاثیر مثبتی در ارتقاء جایگاه طیف ایران‌گرا و ایجاد حاشیه امن برای آنان نداشته، بلکه همان‌گونه که دولت جمهوری آذربایجان هدف‌گذاری نموده (قسمت الف بخش اول)، این روابط، موجب وخامت وضعیت طیف علاقه‌مندان انقلاب اسلامی در جمهوری آذربایجان گردیده است که سیستم سیاست خارجی کشور بایستی در این خصوص جوابگو باشد. طی چهارسال گذشته در راستای برنامه‌ریزی دولت باکو، غالب اقدامات سختگیرانه علیه فعالان شیعی جمهوری آذربایجان اعم از دستگیری‌ها و صدور احکام سنگین حبس برای آنان و… در ایام حضور هیئت‌های دیپلماتیک کشورمان در جمهوری آذربایجان صورت گرفته است که این سیاست با هدف ناامیدسازی و بی‌اعتماد نمودن طیف ایران‌گرایان و اسلام‌گرایان نسبت به جمهوری اسلامی ایران اجرا می‌گردد و سیستم سیاست خارجی کشورمان هیچ عنایتی در این خصوص نداشته است، نمونه روشن این موضوع، حمله نیروهای پلیس و قشون داخلی آذربایجان علیه مردم نارداران همزمان با حضور وزیر آموزش و پرورش در باکو بوده است. جای بسی تاسف است که دستگاه سیاست خارجی کشورمان به ویژه سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو بدون توجه به این سیاست دولت باکو، شاید به صورت ناخواسته با آن همراهی هم داشته است به عنوان مثال می‌توان عدم دعوت از روحانیون مردمی و دانش‌آموختگان حوزه علمیه قم به برنامه ملاقات رئیس‌جمهور کشورمان با علما و اندیشمندان جمهوری آذربایجان در جریان سفر دکتر روحانی به باکو ‌اشاره نمود که اسباب ناخرسندی اسلام‌گرایان آذری را در پی داشت.
علاوه بر این رفت و آمدهای دیپلماتیک مقامات کشورمان به جمهوری آذربایجان حتی در کاهش فضای کاذب امنیتی پیرامون ایران نیز تاثیری مثبتی نداشته است. گشت‌وگذاری کوتاه در باکو نشان می‌دهد که پرچم ترکیه در کنار پرچم جمهوری آذربایجان در اماکن مختلف شهری اعم از مراکز تجاری، گردشگری و زیارتی خود‌نمایی می‌نماید و این در حالی است که طیف طرفدار ایران نه تنها اجازه نصب پرچم ایران در کنار پرچم کشورشان را ندارند ، بلکه یک روحانی یا مداح آذری به اتهام اینکه چرا به سبک روحانیون یا مداحان ایرانی فعالیت می‌نماید مورد احضار و بازخواست مقامات امنیتی قرار می‌گیرد و…
۴- متاسفانه در دوره چهار ساله گذشته دولت جمهوری آذربایجان توانست طبق برنامه‌ریزی خود و در فضای نسبتا آرام با طراحی و انجام اقدامات مختلف در دو قالب «نرم» و «سخت» در جهت کنترل و سرکوب جریان شیعی اقدام نموده و طیف علاقه‌مندان به ایران و ارزشهای اسلامی را بیش از پیش در تنگنا قرار دهد که این در دراز مدت منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در منطقه قفقاز و جمهوری آذربایجان را با مشکل مواجه می‌نماید، البته جریان دینی جمهوری آذربایجان علی‌رغم همه محدودیت‌ها، فشارها و سیاست‌های محدود‌کننده دولت جمهوری آذربایجان، روند رو به رشد خود را با سرعت ادامه می‌دهد که شکل‌گیری اجتماعات باشکوه مذهبی در مناسبت‌هایی مانند «عاشورا و عید فطر» و نیز نتایج نظر‌سنجی مراکز بین‌المللی نظر‌سنجی مثل «گالوپ» که در آن بیش از ۳۵ درصد مردم جمهوری آذربایجان خود را دیندار معرفی کرده‌اند و همچنین ایستادگی و مقاومت فعالان اسلامی این کشور که تحمل حبس‌های سنگین و طولانی‌مدت را بر سکوت در برابر سیاست‌های ضد اسلامی حاکمیت مانند تخریب مساجد، ممنوعیت حجاب اسلامی در مدارس و… ترجیح داده و دولت را وادار به عقب‌نشینی هر چند تاکتیکی در این سیاست‌ها نموده‌اند و هیچ گاه حاضر نشده‌اند برای رهایی از زندان تن به درخواست عفو دهند و… نشان دهنده افق روشن و جایگاه مهم آن در مناسبات سیاسی – اجتماعی آینده جمهوری آذربایجان می‌باشد و از هم اکنون سیستم سیاست خارجی ایران باید موضع خود در قبال جریان دینی آذربایجان را مشخص نماید و بر اساس وظایف قانونی و رسالت اسلامی و انسانی خویش عمل نماید.
دستگاه دیپلماسی کشورمان باید بداند «دینداران دومین کشور شیعی دنیا»، «هستی» ایران در قفقاز و «عمق استراتژیک» ایران در این منطقه می‌باشند که نه صرفا بر مبنای دیدگاه «ایدئولوژیک» بلکه بر اساس نگاه «رئالیستی منفعت‌طلبانه قدرت محور» هم نباید مورد بی‌توجهی و بی‌مهری قرار گیرند. مناسب است وزارت امور خارجه در اصول متعدد قانون اساسی مانند اصل ۱۵۴، رهنمودهای امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در خصوص لزوم حمایت از مستضعفین و مسلمانان و شیعیان آزاده دنیا تاملی اساسی‌تر نمایند.
۵- نتایج غیرقابل قبول سیاست خارجی کشورمان در حوزه‌های مختلف جمهوری آذربایجان مانند مباحث قومیتی، دیپلماسی عمومی، مسائل دینی و روابط تجاری و… نشان می‌دهد با تداوم سیاست خارجی انفعالی فعلی امیدی به تحقق خواسته‌های مقام معظم رهبری مانند لزوم حمایت از شیعیان، افزایش ده برابری روابط تجاری و… نیست و تحقق این مهم نیازمند برداشتن گام‌های اساسی برای اصلاح نگرش‌های غیرواقعی و تحریف یافته تاریخی، سیاسی و فرهنگی جمهوری آذربایجان در قبال جمهوری اسلامی ایران می‌باشد که برای این منظور اهتمام به بهره‌مندی از دیپلماسی عمومی، پاسخگویی اقناعی به شبهات و سؤالات افکار، حمایت از طیف ایران‌گرا و کمک برای قدرتمند شدن آنان، جلوگیری از بی‌اعتماد شدن طیف اسلام‌گرا نسبت به ایران و اتخاذ سیاست خارجی هوشمندانه و غیرانفعالی ضروری می‌باشد.
۶- متاسفانه در مجموع می‌توان گفت سیاست خارجی کشورمان در دوره چهار ساله سفیر قبلی یکی از منفعل‌ترین و پرهزینه‌ترین دوران خود را تجربه نمود و اصل اساسی «عزت، حکمت و مصلحت» که بایستی همواره در سیاست خارجی کشور مورد توجه باشد، فدای خوش‌بینی مفرط و اصرار بلا وجه سفیر سابق در استراتژیک نشان دادن روابط دو کشور گردید ، به گونه‌ای که درخواست وی برای ملاقات با شهردار باکو در تمام چهار سال ماموریت وی پذیرفته نشد و سطح ملاقات‌های درخواستی سفارت از ملاقات با شخص رئیس‌جمهور در دوره‌های قبلی به ملاقات با مدیرکل وزارت خارجه تقلیل یافت که این روند تا کنون ادامه دارد و باید اصلاح شود. در حال حاضر نیز گرچه مدت زمان سپری شده از دوران تصدی سفیر جدید کشورمان در باکو برای قضاوت قطعی در خصوص عملکرد وی کافی نمی‌باشد لیکن متاسفانه تغییر مشهودی در بهبود اوضاع دیده نمی‌شود.
امید است متولیان سیاست خارجی کشورمان در دولت تدبیر و امید با عنایت به این نقد مشفقانه و بهره‌مندی از نظرات سایر کارشناسان و صاحب نظران این حوزه، گام‌های اساسی در تامین همه جانبه، ماندگار و طولانی مدت منافع ملی کشورمان در دومین کشور شیعی دنیا اقدام نماید.
مصطفی مرتضوی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا