مقالات

حضور اسرائیل در قفقاز و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران

حضور اسرائیل در قفقاز و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران      

                 (با کاربرد نظریه بازیها)

 

Presence of Israel in Caucasia and its impact on national security of Islamic Republic of Iran (with use of game theory)

 

 

نام نویسندگان:

   * افشین متقی ( نویسنده عهده دار مکاتبات،عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه پیام نور)

شماره تلفن: 09125984416

 

پست الکترونیک: Afshin_mottaghi@yahoo.com

  

 

 

حضور اسرائیل در قفقاز و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران   

 (با کاربرد نظریه بازیها)

چکیده

ظهور منطقه قفقاز جنوبی ( همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی) نگاه بسیاری از قدرت های منطقه­ای و فرامنطقه­ای را که به دنبال یافتن عرصه­ای جدید برای همکاری، رقابت و تنازع در راستای به دست آوردن سهم بیشتری از قدرت و منافع در این منطقه  بودند،  به خود جلب کرد. اسرائیل به عنوان یکی ازقدرت های فرامنطقه­ای بنا به الزامات ژئوپلتیک و ژئواکونومیک خود و بر اساس دکترین بن گوریون و دکترین خاورمیانه جدید شیمون پرز، تمایلی جدی به حضور در این منطقه را از خود نشان داده است. کشورهای منطقه نیز به خاطر مشکلات اقتصادی، سیاسی و توسعه­ای خود، بهره­گیری ازتوانایی­های اسرائیل را در راستای منافع خود مفید قلمداد نموده­اند. اما مسئله حائز اهمیت در این میان، قرار گرفتن این منطقه در محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران و تعارضات شدید هویتی- ایدئولوژیکی این کشور با اسرائیل می باشد بطوریکه حضور و گسترش نفوذ اسرائیل در ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی- امنیتی به منزله­ی کاهش نفوذ و تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران در پیگیری منافع ملی­اش در اين منطقه می باشد. بر این اساس مقاله حاضر با بهره گيري از نظريه بازي ها در روابط بين الملل به بررسی تعاملات ايران و اسرائيل در منطقه ي قفقاز می پردازد و با تجزیه و تحلیل مراتب این تعاملات روابط بین دو کشور را  به مثابه يك بازي برد و باخت تلقي مي کند.

کلید واژه­ها

نظریه بازی­ها، منطقه قفقاز، جمهوری اسلامی ایران، اسرائیل، امنیت ملی.

Presence of Israel in Caucasia and its impact on national security of Islamic Republic of Iran (with use of game theory)

 

 

Dr. Hasasn Kamran Dastjerdi,

Afshin Motaghi, Professor of Political scienc, pnu University

 

Abstract

With emergence of southern Caucasian region (After breaking down the U.S.S.R) the area draws attention of several regional and trans regional powers seeking for new area of collaboration, competition and conflict for higher proportion of power and benefits. As one of trans regional powers Israel has been strongly keen to be present in this region, due to his geopolitical and geo-economic necessities and based on Ben Gorian doctorial and New Middle east doctorial of Shimon Perez. Due to political, development and financial constraints, local countries considered Israel capabilities parallel to their own interests. However this area is located in I.R. Iran security environment who has severe ideological conflicts with Israel, which means expanding financial, political, cultural and security-military presence of Israel would reduce dominance and influence of I.R. Iran in following his national interests in the region. Therefore in this paper by using game theory in the international relationship, situation of Iran and Israel encounter in the Caucasia has been surveyed and by analyzing these conflicts their relationship has been considered as a win-lose game.

Key  words: Game theory, Caucasia region,  Islamic Republic of Iran, National security

 

1-    مقدمه  نظری

به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران فروپاشی شوروی از مهمترین تحولات نیمه دوم قرن بیستم محسوب می­شود. شوروی به عنوان ابرقدرتی که یک سوی نظام دو قطبی بین­الملل را تشکیل می­داد؛ تأثیر تعیین­کننده­ای در ساختار نظام بین­الملل، تعارضات و تخاصمات ایدئولوژیکی بین­المللی، همکاری­های بین­المللی و منطقه­ای، تعیین اهمیت و تحلیل موقعیت­های ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی، فراز و فرودهای رژیم­های سیاسی، محیط­های امنیتی کشورهای همسایه و تعیین مرزهای سیاسی به همراه داشت. این مسئله به تناسب ویژگی­های جغرافیایی، مجاورت، ماهیت حکومت، ایدئولوژی حاکم و موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک،  منافع و امنیت کشورهای مختلف بالاخص کشورهایی که در مجاورت این اتحادیه بودند (مانند کشور ایران که در مجاورت مرزهای جنوبی این کشور و دارای مرزهای طولانی در شمال با آن بود )را بسیار متأثر می کرد.

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پیامدهای بسیاری در سطوح منطقه ای و فرامنطقه ای به دنبال داشت بطوریکه در سطح منطقه­ای با بر آمدن 15 کشور مستقل بزرگ و کوچک قلمرو سابق شوروی در حوزه­های اروپایی و آسیایی، از یک سو باعث شکل­گیری    سیستم­ های منطقه­ای به ویژه در قلمرو آسیایی آن، یعنی قفقاز و آسیای میانه شد و از سوی دیگر خلاء قدرت ناشی از فروپاشی شوروی و فقدان یک قدرت مسلط منطقه­ای، را به دنبال داشت که این رویدادها منطقه را واجد ویژگی­های کرد که قدرت های منطقه­ای (ایران، روسیه و ترکیه) و فرامنطقه­ای (ایالات متحده آمریکا، اروپا، چین و اسرائیل) را متوجه بهره­گیری از پتانسیل­های، ژئوپلتیک، ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر این منطقه نمود.

در چنین شرایطی فروپاشی شوروی، ایران را با شرایط منطقه­ای تازه­ای روبرو ساخت که کاملاً متمایز و متفاوت از شرایط پیشین بود در شرایط جدید، جمهوری اسلامی ایران به عنوان همسایه­ی برخی از این کشورهای تازه استفلال یافته ( از طریق مرزهای خشکی (جمهوری آذربایجان، ارمنستان، ترکمنستان) و از طریق مرزهای دریایی (آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان و روسیه)) شناخته     می شد که با حضور در هر دو منطقه­ی آسیای میانه و قفقاز روبرو می گردید. اما موقعیت جدید برای کشور ایران، ضمن آنکه خود بخود متضمن فرصت­های مختلف اقتصادی، سیاسی و امنیتی بود، در بردارنده­ی پاره­ای از تهدیدات نیز می­گردید. در این میان، مسئله­ی خلاء قدرت موجود و توانایی­های مختلف جمهوری اسلامی ایران برای پر کردن آن، بازارهای اقتصادی، فرصت­ها و     بحران­های مختلف ناشی از دولت- ملت­سازی کشورهای منطقه، پیوند و علقه­های فرهنگی و گستره­ی تمدنی مشترک، حضور کشورهای منطقه­ای و فرامنطقه­ای در این مناطق و مسائل و مواردی متعدد دیگر، مقولاتی بودند که حساسیت­های سیاست خارجی ایران را بر می­انگیخت و توجه جدی به این منطقه را به خود معطوف می­ساخت. اهمیت این مناطق از سویی دیگر بواسطه­ی این مسئله تشدید می­گردید که برخی از بازیگران فرامنطقه­ای که درصدد حضور و نفوذ به منطقه­ی محیط امنیتی ایران بودند، از جمله کشورهای محسوب می­شدند که دارای روابط خصمانه با جمهوری اسلامی ایران بودند. این نکته علاوه بر رقابت­های معمول بین کشورها بر سر دستیابی به منافع ملی، حضور آنها را حساسیت­برانگیزتر می­ساخت. حضور ایالات متحده، اسرائیل و در مراحل بعدی برخی از کشورهای اروپایی به دلایل مذکور پیامدهای سیاسی و امنیتی بیشتری را متوجه جمهوری اسلامی ایران می­کرد.

با توجه به چنین وضعیتی برای ایران و شرایط موجود منطقه­ای و فرا منطقه ای، عرصه­های بازیگری معطوف به منافع و امنیت ملی کشورها، به صحنه­ی بازیگری خردمندانه (مبتنی بر هزینه- فایده) و بازی­های مختلف، برد- برد، باخت- باخت و برد- باخت تبدیل می­شود. بنابراین با توجه به روابط خاص جمهوری اسلامی ایران با برخی از بازیگران فرامنطقه­ی نظیر اسرائیل که در حال افزایش نفوذ و قدرت خود در میان کشورهای منطقه­ی قفقاز می باشد، و در راستای واضح شدن اهمیت حضور اسرائیل و تأثیرات آن بر منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران در میان کشورهای منطقه قفقاز، می­توان این سؤال را مطرح کرد که، حضور اسرائیل در منطقه­ی قفقاز چه تأثیراتی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد؟

2-   فرضیه تحقیق

حضور اسرائیل در قفقاز سبب تضعیف امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران می­شود.

3-  روش تحقیق

پژوهش حاضر از نوع تحقیقی – توصیفی و تحلیلی می باشد و اطلاعات مورد نیاز برای انجام تحقیق، با استفاده از روش کتابخانه ای صورت گرفته است. در همین راستا و برای ارزیابی فرضیه تحقیق، اطلاعات گردآوری شده با روش تحلیل توصیفی و با بهره­گیری از نظریه­ی بازی­ها به عنوان چارچوب نظری مورد بررسی قرار داده شده است.

4-    نظریه بازی­ها

نظریه­بازی­ها[1] به عنوان یکی از روش­های ارزیابی تعاملات بازیگران مؤثر در سطوح منطقه­ای و بین­المللی بر این مقوله استوار است که می­توان تعاملات و روابط متقابل میان نهادهای بین­المللی، از جمله واحدهای ملی به مثابه مؤثرترین بازیگر بین­المللی را به مانند یک رابطه بازی منطقی در نظر گرفت که طی آن بازیگران (دو یا چند بازیگر) در تلاش برای به حداکثر رسانیدن منافع و دستاوردهای خود از بازی موردنظر هستند(دوئرتي و فالتزگراف، 1382: 778). از آنجا که تأکید نظریه­پردازان نظریه بازی­ها بر مقوله واحد ملی يا دولت به مثابه تعیین­کننده­ترین بازیگر در سطح بین­المللی و همچنین تکیه بر اصل منطقی به حداکثر رسانیدن نتایج حاصل از فرآیند بازی می­باشد، می­توان نظریه­ بازی­ها را از جهت بسیاری از ایستارهای نزدیک به رهیافت واقع­گرایی تلقی نمود(,1975: 39-40  .(Bramsتقریباً تمام نظریه­پردازان بازی­ها بر این عقیده­اند که نظریه بازی­ها متوجه شیوه رفتار بالفعل افراد در وضعیت­های منازعاتی نیست، بلکه بر رفتار موسوم به رفتار «صحیح عقلانی» در وضعیت­های منازعه آینده­ای ناظر است که طی آنها شرکت­کنندگان سعی در بردن دارند(دوئرتی و فالتزگراف، همان: 728).

به طور خلاصه وقتی دو طرف می­کوشند اهدافی را تأمین نمایند که تنها تحقق یکی از آنها امکانپذیر و در این حالت یکی مؤفق شده و دیگری شکست می­خورد این بازی با حاصل جمع صفر است. اما اگر رقابت به مصالحه­ی پیچیده­ای ختم شود که طی آن هیچ یک از طرفین به رضایت کامل دست نیابند ولی دو طرف مایل باشند که به جای تحمل هزینه­ی کشمکشی طولانی میان خود، به چیزی کمتر از هدف اولیه خویشتن در دهند، در این صورت یک بازی با حاصل جمع غیرصفر خواهیم داشت. بنابراین، با حاصل جمع صفر بودن یا نبودن یک بازی فرعی در سیاست بین­الملل را باید بر حسب نتایج پرداخت­های مختلف و بدیلی که بازیکنان در ذهن دارند تعریف کرد(دوئرتي، فالتزگراف، همان: 795).

از آنجایی که نظریه بازی­ها رابطه تنگاتنگی با تصمیم­گیری سیاسی- امنیتی و چانه­زنی به عنوان یک ساز و کار مؤثر در روابط    بین­الملل دارد، به کار بستن فنون تحلیلی منتج از نظریه بازی­ها می­تواند به درک محقق از تعاملات بین­المللی بیانجامد. در عمل تمامی نظریه­پردازان روابط بین­الملل که به مفید بودن نظریه بازی­ها قایل هستند بر این نکته توافق دارند که روابط بین­الملل و تعاملات منطقه­ای را به بهترین نحو می­توان در قالب یک بازی چند نفره با حاصل­جمع غیرصفر مفهوم­بندی کرد. در واقع در یک بازی منافع حاصل شده برای برخی از طرف­های متعامل الزاماً به زیان سایر بازیگران نیست هر چند می­توان انواع دیگری از نظریه بازی را نیز در نظر گرفت(68-69 :1981،Mansbach and vasqucz) این بازی­ها می­توانند بازی­های دو یا چند نفره محسوب شوند که نتایج آنها به حاصل جمع جبری صفر و یا غیرصفر ختم می­گردد. در این شرایط دولت­ها باید «امتداد طولانی آینده»[2] که در آن تعاملات آتی در منطقه­ای خاص یا حوزه­ای مطلوب موردنظر است را در نظر گیرند. هر گونه عدم همکاری که برای دستیابی به یک پیروزی یک جانبه­گرایانه[3] صورت گیرد، چشم­انداز همکاری را محدودتر و آسیب­پذیرتر خواهد نمود که خود در تعاملات اقتصادی، سیاسی و امنیتی واحدهای ملی با یکدیگر مؤثر است(چشمه اعلایی، 1384: 71).

4-1-        نظریه­ بازی­ها و نظام بین­الملل

ویژگی هرج و مرج گونه نظام بین­الملل، این نظام را واجد خصیصه­ی اساسی یک بازی چند نفره با حاصل­جمع غیرصفر، یعنی فقدان یک مرجع مرکزی که قادر به تعریف اهداف مشترک و تنظیم انتخاب­های بازیکنان باشد، نموده است. هر دولت بازیکن برای لوازم بقا خویشتن ، منافع شخصی و سیاست­هایی را که موجب تقویت رفاه خود آن دولت می­شود، را تعیین می­کند. گاه محاسبات منافع ملی ایجاب می­کند که دولت­های بازیکن با اتخاذ دیدگاه پیشبرد منافع متقابل، برای همکاری هم وعده شوند. این واقعیت به تبیین هر چند ناقص علت وجود پدیده­هایی نظیر حقوق بین­الملل عرفی، معاهدات و مقاوله­نامه­هایی کمک می­کند که انواع معینی از رفتار متقابل درست و مناسب را تجویز می­کند و رژیم­های حقوقی الزام­آوری را در زمینه­های کارکردی مشخصی( ارتباطات، حمل و نقل، حقوق دریایی، کنترل مواد مخدر، تجارت، محدودسازی تسلیحات، حفاظت از محیط زیست و غیره)به وجود می­آورند. اما در یک نظام فاقد مرجع فائقه­ی مرکزی که هیچ مکانیسمی برای به اجرا گذاشتن «قواعد» وجود ندارد نمی­توان وعده­های دولت­ها را واجد قدرت الزامی مطلق دانست. احترام به وعده­ها و رعایت قواعد، به ارزیابی مستمر هر دولت بازیکن از این مسئله بستگی دارد که سایر بازیکنان به نظر، تا چه حد وعده­های خویش را رعایت می­کنند. شاید صحیح­تر آن باشد که بگوییم سیاست بین­الملل معمولاً برای اغلب «بازیکنان»[4] یک بازی با حاصل جمع غیرصفر است. زیرا دولت­ها معمولاً گرایش به آن دارند که در فرآیندهای تصمیم­گیری خویش در محدوده عقلانیت عمل کنند. اما در هر دورانی ممکن است رقبای سیاسی- استراتژیکی وجود داشته باشند که رویارویی با یکدیگر را واجد برخی ویژگی­های مشابه با خصوصیات مشهود در یک بازی دو نفره با حاصل جمع صفر بدانند. بی­شک بخش اعظم کیفیت با حاصل جمع صفر بودن برخی از روابط دو جانبه میان دولت­ها در قرن حاضر تابع تلقیات ایدئولوژیکی است که با رابطه­ی جدلی میان نظام­های ارتباطی و سیاست توده­ای در هم آمیخته شده است.

در برخی موارد، رهبران حتی اگر قصد جدی نداشته باشند که در دوران تصدی خویش آخرین جنگ میان نیکی و پلیدی را به راه اندازند ممکن است خود را ناگزیر از تمهید هدف ایدئولوژیک «قلع و قمع روشن» ببینند. ولی اگر افراد و گروه­ها در یک کشور مکرراً به نحوی سخن گویند که گویا رابطه­ی دو جانبه، یک بازی با حاصل جمع صفر است، همتایان آنها در کشور دوم نیز دیر یا زود همان شیوه را در پیش خواهند گرفت. تفکیک میان نحوه­ی تلقی سیاستگذاران حکومتی، گروه­های اجتماعی مختلفی که دارای آگاهی سیاسی هستند و افراد، از یک منازعه دو جانبه،  همواره حائز اهمیت خواهد بود. اگر گروهی که واجد سمت­گیری­های ایدئولوژیک است و منازعه را نوعی حاصل­جمع صفر می­بیند کنترل حکومت را به دست گیرد، ممکن است آن منازعه به راستی به یک بازی با حاصل­جمع صفر مبدل شود( 286-291، 1999،Lacy).

5-         امنیت ملی

امنیت مفهومی است که در گذر زمان دستخوش تحولات مهمی شده است. تا چند دهه پیش، امنیت تنها معنای نظامی داشت و تضمین آن در گرو دستیابی به تجهیزات نظامی بود و در بخش سیاسی نیز پیوستن به اتحادیه­های نظامی و استفاده از آنها مکمل برنامه­ها و تدابیر معطوف به ترتیبات امنیتی قلمداد می­شد(34 ،1998، (Buzan and Weaver. این تعریف از امنیت برای کشورها به ویژه از دهه 1990، دستخوش تعدیل گردید و ابعاد دیگری از حیات کشورها مشمول توسعه­ی تعریف امنیت ملی گردید. در نگرش­های جدید معمولاً مفهوم امنیت مرکب از چندین ارزش ملی است، این ارزش­ها عبارتند از: پاسداری از بقای سیاسی و سرزمینی کشور، تضمین بقای ارگانیک (فیزیکی و جمعی) مردم، ایجاد شرایط لازم برای رفاه اقتصادی و تأمین و حفظ هماهنگی میان اقوام و طوایف درون کشورها(يزيد سايق، 1381: 1). بدین ترتیب هم اکنون امنیت ملی مقوله­ای چندبعدی محسوب     می­شود که مهمترین ابعاد آن عبارتند از امنیت نظامی، امنیت سیاسی، امنیت اقتصادی، امنیت اجتماعی ، امنیت زیست محیطی و امنیت ارتباطی.

6-          منطقه قفقاز از منظر بازی بزرگ جدید

منطقه­ی قفقاز (قفقاز جنوبی) متشکل از بازیگرانی می­باشد که به شدت نیازمند تعامل و همکاری با بازیگران فرامنطقه­ای می­باشند. گرجستان، آذربایجان و ارمنستان (دولت­های مطرح در منطقه قفقاز) به مثابه یک زیرسیستم امنیتی منطقه ای مؤثر در نظام     بین­المللی، با توجه به ظرفیت­های بالقوه ژئواکونومیکی و منابع انرژی و نزدیکی به خاورمیانه و اروپا به عنوان حلقه­ی اتصال خاورمیانه به اروپا مطرح می شوند. این موقعیت موجب گردیده است تا بازیگران پیرامونی همانند ترکیه، جمهوری اسلامی ایران و روسیه، همچنین بازیگران فرامنطقه­ای نظیر ایالات متحده آمریکا، چین و اسرائیل که پیشبرد و ارتقاء سیاستگذاری­های امنیتی- راهبردی خود را در این زیرسیستم جستجو می­کنند نیز، درگیر “بازی بزرگ جدید”[5] در این زیرسیستم منطقه امنیتی گردند.

بازی بزرگ جدید که تعبیری از سیاست رقابت- همکاری می­باشد، به گونه­ای است که کلیه­ی بازیگران در تلاشند تا افزون­سازی منافع ملی خود را در چگونگی تعامل با کارگزاران اقتصادی، سیاسی- امنیتی کشورهای منطقه جستجو کنند. بر این مبنا ایجاد همگرایی و همسویی مابین خود و سه کشور (گرجستان، ارمنستان و آذربایجان) را که از ظرفیت­های بالقوه ژئواکونومیکی و ژئوپلتیکی برخوردارند بر مبنای بازی برد- برد ارزیابی کنند. از طرفی، چهارچوب چنین فرآیندی را می­توان بازی با حاصل جمع متغیر «مضاعف» ارزیابی نمود که هر گونه بازی همکاری و همگرایی با کشورهای منطقه ای را به تقسیم منافع و در نتیجه افزایش و مضاعف شدن مطلوبیت متقابل منجر می کند. البته این مبحث با توجه به ورود مقوله­های هویتی و هنجاری امری سیاسی و متغیر بوده و بنا به برداشت­های خاص بازیگران فرامنطقه­ای و کارگزاران منطقه­ای ممکن است به گونه­های مختلف متصور گردد. از اين روست که تعاملات اقتصادی- سیاسی ترکیه با آذربایجان بنا به بافت همگن فرهنگی- هویتی در مسیر بازی با حاصل جمع متغیر مضاعف سیر می­کند، در حالیکه تصور چنین امری در مورد تعاملات احتمالی و محدود ارمنستان و ترکیه عینیت نمی­یابد و در قالب بازی با حاصل جمع برد-برد تلقی نمی­گردد. در واقع ماهیت تعاملات سیاسی- راهبردی و ساختار سیاسی- امنیتی کشورهای قفقاز جنوبی است که به نوع بازی شکل و نسبت می­دهد.

قفقاز جنوبی در حال حاضر منطقه­ای کاملاً بین­المللی است که تغییر ساختار قدرت و نفوذ در آن در حال شکل­گیری است و انرژی و امنیت دو موضوع کلیدی در منطقه است که آینده منطقه به روند تحولات پیرامون این دو مقوله بستگی دارد. از این رو کشورهایی می­توانند نقش مهمی در آینده منطقه­ای و بین­المللی ایفا کنند که بتوانند استراتژی بازی را نسبت به این دو مقوله به کار گیرند. با توجه به اینکه قفقاز مسیر ترانزیت انرژی آسیای مرکزی و دریای خزر به اروپاست، بازی بزرگ انرژی بر سر مسیر انتقال انرژی در واقع کماکان بخشی از رقابت ژئوپلتیکی بین دو محور شمال- جنوب (ایران، روسیه و ارمنستان) و محور شرق- غرب (آذربایجان، گرجستان، ترکیه و ایالات متحده آمریکا) است که در قالب نظریه­ی بازی­ها و بازی با حاصل جمع متغیر بازیگران منطقه­ای و بعضاً فرامنطقه­ای مفهوم می­یابد.

این منطقه از بعدی دیگر گستره­ای است مملو از تعارضات قومی، نژادی و مذهبی (بیش از 24 قوم، 50 زبان و سه دین اسلام، یهودیت و مسیحیت)، ساختارهای سیاسی و اقتصادی بر جای مانده از شوروی سابق، بی ثباتی سیاسی و اجتماعی و مناقشات لاینحل قومی، ضعف اقتصادی، سرنوشت مبهم رژیم حقوقی دریای خزر، بحران چچن، تروریسم، مواد مخدر و بالاخره وجود منابع قابل توجه انرژی که بر عطش بازیگران خارجی افزوده است( بر اساس برآورد شرکت­های نفت بین­المللی میزان نفت اثبات شده در آذربایجان بالغ بر 7 میلیارد بشکه و گاز طبیعی آن به میزان 85 تریلیون مترمکعب است(10، 1998، (BP. این مسئله به همراه دیگر پتانسیل­های اقتصادی در زمینه­های مختلف صنعتی، کشاورزی، تجارت و حمل و نقل این منطقه را به صحنه­ی رقابت بازی استراتژیکی بازیگران قدیم (ایران روسیه و ترکیه) و جدید (ایالات متحده آمریکا، اسرائیل، اتحادیه اروپا و چین)تبدیل نموده است(2005،  Islamav and Palukov.) این موارد به اضافه وجود دولت­های ناکارآمد، ادعاهای اخیر کشورهای منطقه نسبت به همسایگان خود و نفوذ و تعارض منافع قدرت­های منطقه­ای و فرامنطقه­ای به دلایل ژئوپلتیک و ژئواکونومیک و تلاش آنان برای حذف رقیبان از صحنه سبب پیچیدگی های امنیتی[6] و ابهام در ثبات منطقه می شود که در قالب نظریه بازی استراتژی با حاصل جمع متغیر مشخص می­گردد.

به هر ترتیب، در فضای خاص ژئوپلتیکی- ژئواکونومیکی منطقه قفقاز و تعاملات سیاسی سه کشور گرجستان، آذربایجان و ارمنستان که بتدریج در محیط امنیتی- سیاسی خود گرایش به بازی همکاری- همسویی در چارچوب بازی با حاصل جمع متغیر مضاعف با ائتلاف غرب و بازیگر فرامنطقه­ای نظیر اسرائیل هستند، موجب گردیده است تا اسرائیل تأثیرگذاری راهبردی- امنیتی متناسبی را در قالب بازی همکاری درون بازی با حاصل جمع متغیر مضاعف با سه کشور فوق­الذکر، به ویژه گرجستان و آذربایجان بیاید که بالطبع در تعارض با امنیت و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران (به عنوان یک بازیگر عمده منطقه­ای غیرهمسو با یکجانبه­گرایی آمریکا)   می باشد (اميني، 1383، 112-113).

7. حضور اسرائیل در کشورهای قفقاز جنوبی

با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی، منطقه قفقاز (به علت جذابیت­های استراتژیکی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی) مورد توجه ابرقدرت های فرا منطقه ای از جمله اسرائیل قرار گرفت. از این پس بود که نفوذ گسترده در این منطقه در دستور کار سیاست خارجی این کشور قرار گرفت. در واقع سیاست خارجی اسرائیل در قبال کشورهای این منطقه را باید در تداوم سیاست استراتژی پیرامونی (دکترین بن گوریون)، مبنی بر پیگیری اتحادهای منطقه­ای در حلقه­ی دوم همسایگان، یعنی همسایگان غیرعرب، طرح دکترین خاورمیانه­ای شیمون پرز (خاورمیانه جدید) و عوامل درون و برون منطقه­ای مؤثر بر اتخاذ سیاست خارجی آن دانست. استراتژی پیرامونی در سیاست خارجی اسرائیل در آسیای مرکزی و قفقاز که صحنه­ی درگیری و رقابت­های شدید بازیگران منطقه­ای و بین­المللی در قالب­های جدید است، با توجه به اینکه شکل­گیری اتحادها و ائتلاف­ها از اولویت­های سیاست خارجی سیاسی- امنیتی کشورهای این منطقه است در همکاری با ترکیه و استراتژی این کشور بستر و زمینه­های مهیایی می­یابد(33-34، 1998، (Mufti. بدین ترتیب، قفقاز به عنوان جزیی از سیاست خارجی خاورمیانه­ای اسرائیل می­باید بتواند جایگزینی ایران در استراتژی پیرامونی بی­گوریون اسرائیل باشد(معرض، 1382: 1).

از طرف دیگر بر اساس دکترین خاورمیانه جدید، مشکل منطقه خاورمیانه را فقط یک کشور به تنهایی و یا حتی به صورت دو جانبه و چند جانبه نمی­تواند حل کند بر اساس این طرح که نشان­دهنده­ی نگرانی­ها و منافع اسرائیل است، همکاری اقتصادی برای اسرائیل با توجه به انزوای منطقه­ای آن و تفاهم سیاسی به لحاظ تهدیدهایی که از جوانب گوناگون متوجه این کشور است، می­تواند آن را در رسیدن به امنیت اقتصادی و سیاسی یاری رساند چراکه همکاری اقتصادی یکی از مبانی بسیار مهم در استراتژی اسرائیل محسوب شده است و بر اساس آن اعتقاد دارد که بنیادگرایی اسلامی دقیقاً از جاهایی امکان خیزش و رویش دارد که از نظر اقتصادی ضعیف و عقب­مانده باشند آنگاه است که اسلام می­تواند با برپا کردن چنین خلأیی به تشدید منازعه دیرین صهیونیسم- اسلام بینجامد(53، 1993 ، (Prez.

در چنین چارچوبی است که اسرائیل نظر خاصی را به قفقاز داشته است، اقتصاد ضعیف و ساختار عقب­مانده جهان سومی اگر نتواند به رشد مطلوب خود نائل آید، حضور ایران و دیگر کشورهای متخاصم اسرائیل را فراهم خواهد ساخت. لذا بر اسرائیل لازم است که با مورد توجه قرار دادن اقتصاد منطقه به شکوفایی آن کمک برساند. در این جهت سعی شده است که حتی­الامکان از نفوذ ایران در منطقه کاسته شود. خاورمیانه جدید تداعی­کننده نظم نوین منطقه­ای است که در واقع مدلی از نظم نوین جهانی در قالب رویکرد تقلیل­گراست که با تبعیت و حمایت ایالات متحده در منطقه پیدا کند(35،Cit ،OP). علاوه بر این، تلقی از اسرائیل به عنوان دروازه غرب و بخصوص ایالات متحده آمریکا و نیاز فوری این کشورها به دریافت کمک­های مالی، کشورهای منطقه قفقاز را به استقبال از اسرائیل به رغم نارضایتی روسیه و ایران هدایت کرده است و در این راستا، کشورهای مذکور به بسط روابط خود با این کشور اقدام نموده­اند(107، (ibid.

علاوه بر موارد مذکور برخی از عوامل خارجی دیگر در پیشبرد اهداف اسرائیل در منطقه­ی قفقاز جنوبی مؤثر بوده­اند که از جمله    آن ها می توانیم به حمایت های آمریکا (33-34، 1992،( Mory، همسویی منافع اسرائیل و ترکیه و بهره­گیری اسرائیل از نفوذ ترکیه در میان برخی از کشورهای منطقه ( p34،(Tbid و اقتصاد ضعیف کشورهای منطقه که با روبرو شدن با کشوری غیرمذهبی، دموکراتیک و با اقتصادی قوی که می­توانست دروازه غرب باشد و سرمایه­گذاری­های مالی بسیاری را برای جمهوری­ها فراهم سازد، به فکر پر کردن  خلأ اقتصادی خود برآمدند. (10-12، 1998، Rubin).

اسرائیل در چارچوب استراتژی­های پیرامونی و خاورمیانه جدید و در پرتو عوامل داخلی و خارجی مؤثر در تشدید و امکانپذیری حضورش در قفقاز اهداف و سیاست­های خاصی را نیز در منطقه تعقیب می­نماید. البته این اهداف اسرائیل با خواست­ها و نیازهای متقابل کشورهای منطقه به ویژه آذربایجان و گرجستان با پاسخ مثبت مواجه بوده است. بطور کلی اسرائیل اهدافی نظیر حمایت از جوامع یهودی نشین کشورهای قفقاز جنوبی(34، 2001، Hyman) ، فرار از معضل امنیتی در «خاورمیانه سُنتی»(130، 2001، (Cornellو رویارویی با تهدید جمهوری اسلامی ایران دارد. در توضیح این مورد باید گفت که اسرائیل ج.ا.ا را تهدید جدی علیه موجودیت خود به حساب می­آورد و دسترسی پیدا کردن به همه­ی مرزهای این کشور را از اهداف استراتژیک خود می­داند. بنابراین، دسترسی پیدا کردن به مرزهای جمهوری اسلامی ایران برای تواناتر شدن در اقداماتی جهت باز داشتن تهدید کردن علیه خود را ضروری می­داند(اخوان منفرد، 79-1378: 30-29)؛ گسترش دامنه شناسایی دیپلماتیک خود در جهان و خاورمیانه بزرگ، تحقق اهداف و آرمان­های اقتصادی­اش، تلاش برای تأکید کردن بر اهمیت استراتژیک خود برای ایالات متحده آمریکا(153، 1994، (Zriagelskayaو سرانجام تلاش برای جلوگیری از صدور سلاح­های غیرمتعارف و تکنولوژی­های آن از قفقاز به کشورهای خاورمیانه سُنتی(اخوان منفرد، 79-1378: 28)، از اهداف اسرائیل برای حضور در منطقه قفقاز می باشد. در مقابل کشورهای این منطقه در جستجوی بهره­برداری از توانایی­های صنعتی و اقتصادی اسرائیل در جهت توسعه اقتصادی و صنعتی خود(262، Hyman) ، برقراری روابط نزدیک با دنیای غرب (p73 ،(Aras، و ترس و نگرانی خود از جمهوری اسلامی ایران برای به اصطلاح صیانت از منافع خود در مقابل تهدیدهای بالقوه­ی فرهنگی و نظامی این کشور(که این ترس عموماً بیش از آنکه ناشی از واقعیت­های جاری باشد، برآمده از تبلیغات برخی کشورها و قدرت­های منطقه­ای و فرامنطقه­ای است که درصدد القای خطر بنیادی و دگرگون­ساز جمهوری اسلامی ایران در منطقه هستند) می باشند.

در راستای دستیابی به چنین اهدافی از سوی کشورهای منطقه و اسرائیل در طی دو دهه­ی اخیر مناسبات متقابل آنها در ابعاد مختلف روند فزآینده­ای به خود گرفته است که می­توان آن را در ابعاد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی- امنیتی برشمرد. البته ذکر این نکته ضروری می­نماید که گستره و عمق روابط اسرائیل با سه کشور این منطقه یکسان نیست، در حالیکه جمهوری آذربایجان از بیشترین مناسبات دوستانه با اسرائیل برخوردار است، جمهوری ارمنستان کمترین میزان روابط را با این کشور دارد.

8- حضور اسرائیل در قفقاز و امنیت ملی ایران

همچنان که پیشتر ذکر گردید، امنیت ملی مقوله­ای چندبعدی، به هم پیوسته و منسجم است. تهدید، تضعیف و یا تقویت و ارتقاء آن در هر بعد در ابعاد دیگر بازتاب می­یابد که در مجموع کلیت امنیت ملی را تحت تأثیر قرار می­دهد. از این رو ، عمده­ترین تأثیرات امنیتی حضور اسرائیل در قفقاز بر هر یک از ابعاد امنیت ملی ایران را می­توان چنین برشمرد:

8-1-  تأثیر نظامی و امنیتی

 تأثیرات نظامی- امنیتی حضور اسرائیل در منطقه­ی قفقاز جنوبی از چند بعد حائز تأثیرگذاری بر امنیت ملی ایران است. از جمله   آن ها می توان به موارد زیر اشاره می شود:

الف) باعث تقویت حضور نیروهای ناتو در قفقاز جنوبی می­گردد که تقویت نیروهای ناتو در این منطقه در راستای سیاست­های   بین­المللی ایالات متحده و تأمین منابع راهبردی این کشور است. این مسئله با توجه به راهبردی نظامی- امنیتی ایالات متحده که جمهوری اسلامی را بزرگترین تهدید، برای منافع ایالات متحده می­داند، بسیار قابل توجه می­باشد(خبيري، 1385، 11). نظر به همسویی و همگرایی نزدیک راهبردی- امنیتی اسرائیل و ایالات متحده، حضور اسرائیل و ناتو باعث تقویت حضور متقابل شده که با توجه به ناهمسویی کلی این کشورها با منافع جمهوری اسلامی ایران و تشدید نظامیگری در محیط امنیتی ایران باعث کاهش تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران در این منطقه می­گردد؛

 ب) ایجاد پایگاه­های شنود در منطقه به خصوص در مجاورت مرزهای ایران: امروزه کشورها برای افزایش سطح تأثیرگذاری راهبردی- امنیتی در عرصه­ی تعاملات بین­المللی می­کوشند تا ظرفیت تأثیرگذاری اطلاعاتی- امنیتی خود را نسبت به محیط امنیتی کشورهای واگرا و رقیبِ سیاستگذاری خود افزایش دهند. اتخاذ این سیاست با هدف افزایش نفوذ راهبردی- امنیتی و ارتقای منافع ملی صورت می­گیرد[7]. تأسیس پایگاه رادار و سیستم جاسوسی الکترونیکی در نزدیک مرزهای ایران و نیز اقدام برای ایجاد پایگاه­هایی برای انجام عملیات هوایی علیه ایران در آذربایجان(245 ، 1999، (Granmaygye، قرارداد امنیتی اسرائیل- گرجستان در خصوص مبارزه با تروریسم و حضور مأموران امنیتی اسرائیل در دره­ی پانکیسی، و در سطح نازلتر مذاکرات مقامات امنیتی- اطلاعاتی اسرائیل و ارمنستان که نمونه­ای از تمایل همکاری­های امنیتی- اطلاعاتی دو کشور را نشان می­دهد(جعفري ولداني، همان منبع، ص64) از موضوعات تأثیرگذار در این زمینه است؛

ج) افزایش حضور کارشناسان نظامی اسرائیل در قفقاز: پس از حادثه­ی 11 سپتامبر و پر رنگ شدن بنیادگرایی اسلامی،      همکاری­های امنیتی میان سرویس­های امنیتی نظامی اسرائیل با کشورهای قفقاز افزایش یافت. هم اینک کارشناسان نظامی اسرائیل مأموران نظامی- امنیتی آذربایجان را آموزش می­دهند، کارشناسان نظامی اسرائیل در گرجستان در دره­ی یانکیسی و پایگاه نظامی «گازبانی» فعالیت دارند و حتی با توجه به شرایط خاص ارمنستان، این کشور می­تواند زمینه­ی مناسبی برای حضور کارشناسان نظامی اسرائیل باشد(اميني، منبع پيشين، 64). به هر ترتیب حضور نظامی- امنیتی اسرائیل در منطقه قفقاز با توجه به تعارضات هویتی- ایدئولوژیکی و راهبردی- استراتژیک می­تواند به تشدید فضای نظامی­گری در منطقه بینجامد که ضمن واگرایی سیاسی- امنیتی میان کشورهای منطقه با ج.ا.ا، محیط امنیتی پیرامونی ایران را ناامن و باعث کاهش امنیت ملی آن می­گردد.

8-2- تأثیر فرهنگی- اجتماعی

 تأثیرات حضور اسرائیل در میان جمهوری­های قفقاز جنوبی از نظر فرهنگی و اجتماعی واجد اهمیت است، این تأثیر بیش از هر چیز معطوف به مهار اسلام­گرایی بالاخص در جمهوری اسلامی ایران است. پس از فروپاشی کمونیسم و رفع تهدید آن برای غرب، جایگاه اسرائیل و ترکیه در همگرایی با آمریکا دچار ضعف شد از این رو، این کشورها در پی آن شدند که اهمیت استراتژیکی خود را باز یابند. در این راستا به طور خاص در منطقه قفقاز اقدام به بزرگنمایی تهدید اسلام­گرایی نمودند تا هم حمایت غرب و ایالات متحده را بدست آورند و هم کشورهای منطقه را دچار هراس نمایند تا در پرتو این شرایط نفوذ ایران را در منطقه کاهش دهند(200 ، 1998، .(Greshمسئله مهار اسلام­گرایی سیاسی به ویژه بعد از حادثه­ی 11 سپتامبر جایگاه ویژه­ای در سیاست­های ایالات متحده و بسیاری از کشورهای جهان پیدا کرد و بیش از پیش توجه ترکیه، اسرائیل و کشورهای منطقه را به مهار و مبارزه با آن سوق داد. طبیعتاً از نظر این کشورها جمهوری اسلامی ایران حامی حرکت­های اسلام­گرایانه محسوب می­شد که بایستی به انحاء مختلف مانع نفوذ و تأثیرگذاری آن شد. راه­اندازی مراکز متعدد و مختلف فرهنگی به ویژه در آذربایجان از سوی اسرائیل برای یهودیان این کشور و گسترش روابط فرهنگی در منطقه، گوشه­های از این نوع فعالیت­های پیشگیرانه اسرائیل و شرکای ائتلافی­اش در منطقه بوده است(17 ، cit، op، .(Freedma این مسئله با توجه به تأکید بر حمایت از اصول و اندیشه­های اسلام­گرایی بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در واقع تقابلی با اهداف و منافع ملی ایران و تلاش در جهت اعمال محدودیت بر آن بوده است که به منزله تهدید امنیت ملی آن می­باشد.

8-3-  تأثیر اقتصادی

 توانمندی­های اسرائیل در بخش­های کشاورزی، صنعت، ساختمان و توریسم از یک سو و نیاز کشورهای منطقه به بهره­گیری از روش­های علمی و سرمایه­گذاری در این بخش­ها به همراه زمینه­های ذهنیتی مثبت نسبت به این کشور به صورت فاکتورهای  تعیین­کننده در افزایش همکاری­های متقابل در این حوزه­های اقتصادی شده است. مزیت نسبی اسرائیل در کشاورزی باعث شد که در سال 1988، همکاری ملی گسترده­ای میان این کشور با آذربایجان و همچنین گرجستان صورت گیرد. ارمنستان نیز در سال­های 2005 و 2006، با استفاده از کمک­های اسرائیل به سرمایه­گذاری در بخش­های کشاورزی و نیز صنایع شیمیایی و سموم دفع آفات، منابع دارویی و غیره پرداخت. علاوه بر این، همکاری­های گسترده­ای در صنایع مخابراتی- ارتباطی، امور زیربنایی و پایین دستی و نفت میان اسرائیل و آذربایجان صورت می­گیرد. حضور اقتصادی اسرائیل در بخش­های مختلف اقتصادی، علاوه بر اینکه فرضیه­ساز ارتقا دیگر زمینه­های همکاری است، باعث می­شود که سطح همکاری­های ایران در این حوزه­ها و بهره­گیری­ها اقتصادی از آن به شدت کاهش یابد که این مسئله زیان­های اقتصادی و تحدید نفوذ ایران را در منطقه به دنبال خواهد داشت. از این نظر است که بعد اقتصادی امنیت ملی با تحدید و تضعیف مواجه می­گردد.

8-4- تأثیر سیاسی

 استراتژی ائتلاف غرب و راهبردهای آن نظیر اسرائیل در قفقاز، راهبرد «همه چیز در منطقه بدون حضور ایران» است و بر این اساس تلاش دارند تا با طرح مسائلی واهی نظیر حمایت ایران از بنیادگرایی اسلامی، و تحرکات تروریستی، ذهنیت امنیتی را برای نخبگان سیاسی- راهبردی کشورهای قفقاز به وجود آورند؛ در این راستا اسرائیل به تبعیت از سیاستگذاری کلان راهبردی- امنیتی ایالات متحده یعنی «سیاست دست­های کوتاه» در مورد ایران می­کوشد تا نفوذ جمهوری اسلامی ایران را هم از منظر سخت­افزاری نظامی و امنیتی و هم نرم­افزاری اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به حداقل برساند(17-19 ، 2003، .(Burisبا توجه به سیاست­های اتکای به قدرت هژمون از سوی کشورهای قفقاز، این احتمال امنیتی- سیاسی وجود دارد که با حضور هر چه بیشتر اسرائیل در قفقاز، زمینه مساعدتری برای تحدید نفوذ جمهوری اسلامی ایران در قفقاز و در نتیجه کاهش امنیت و منافع ملی ایران فراهم آید. از سوی دیگر حضور امنیتی- سیاسی اسرائیل در قفقاز موجب گردیده است تا با ارتقای همکاری­های امنیتی- نظامی و ارایه کمک­های مالی، نفوذ در احزاب و نخبگان سیاسی، طیفی از نخبگان سیاسی واگرا با جمهوری اسلامی ایران مجال مناسبی برای کسب قدرت و اعمال سیاستگذاری­های امنیتی- راهبردی واگرا با جمهوری اسلامی ایران بیابند. در واقع نخبگان کشورهای این منطقه به دلیل تهدیدی که از ناحیه مخالفان داخلی و خارجی خود احساس می­کنند، سعی در نزدیکی بیشتر به آمریکا توسط اسرائیل دارند.[8] بدین ترتیب، حضور اسرائیل در منطقه به تقویت نخبگان واگرا با جمهوری اسلامی ایران می­انجامند که پیامد طبیعی چنین امری کاهش نفوذ و تأثیرگذاری ایران در منطقه و در نتیجه تضعیف امنیت ملی آن خواهد بود.

بنابراين، در مجموع همچنان که اسرائیل به هر دلیل و بنا به هر موقعیتی توانسته باشد در بخش­های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی موفق به جلب همکاری کشورهای منطقه شده باشد، به همان میزان از قدرت و تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران کاسته خواهد شد. این مسئله عملاً به معنی از دست دادن بخش از منافع ایران در هر یک از این بخش­ها بوده که در نهایت کلیت منافع و امنیت ملی آن را تضعیف و تهدید می­نماید.

9- جمع­بندی و نتیجه­گیری

جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقه­ای در خاورمیانه و تمرکز راهبردی بر منطقه قفقاز جنوبی به عنوان محیط امنیتی پیرامونی خود، از شرایط ویژه­ای در تعاملات بین­المللی برخوردار است و هر گونه افزایش سطح تأثیرگذاری و نفوذ کشورهای فرامنطقه­ای را با دقت و حساسیت مدنظر دارد. این مسئله ناشی از این است که هر گونه همکاری سیاسی- اقتصادی کشورهای منطقه­ی قفقاز جنوبی با کشورهای واگرا با سیاستگذاری­های امنیتی- راهبردی جمهوری اسلامی ایران می­تواند در راستای کاهش سطح تأثیرگذاری مثبت و تهدیدی برای امنیت ملی ایران تلقی گردد.

جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی (1979)، علاوه بر واگرایی با سیاستگذاری­های یکجانبه­گرایانه ایالات متحده و ائتلاف غرب، بنا به ارزش­گذاری­های خاص نظام سیاسی خود، در خط­ مشی­های سیاسی- امنیتی، مقوله­ی «ایدئولوژی» را به دقت مطمع نظر قرار داده است. این بدان معنی است که اهداف ارزشي- هویتی بخش اساسی از اهداف قابل تعقیب در سیاستگذاری­های خارجی جمهوری اسلامی ایران است. بنابراین با توجه به این نکته است که می­توان به درک جامع­تری از رفتارهای سیاست خارجی ج.ا.ا ایران و تعاملات آن با دیگر کشورها دست یافت.

با توجه به همسویی و همگرایی راهبردی- امنیتی اسرائیل در منطقه خاورمیانه با ایالات متحده آمریکا و نظام ارزشی ائتلاف غرب و هنجارهای حاکم بر نظام بین­المللی و تعارضات هویتی- ایدئولوژیکی ج.ا.ا. با موجودیت رژیم اسرائیل، هر گونه افزایش حضور اسرائیل در محیط امنیتی پیرامونی ج.ا.ا. به انحاء مختلف سیاسی، نظامی، امنیتی اقتصادی، فرهنگی- اجتماعی و فنی و تکنولوژیکی به معنای کاهش میزانی از نفوذ و قدرت تأثیرگذاری ایران تلقی شده و طبیعاً تهدیدی برای امنیت ملی آن به حساب می­آید. حضور و نفوذ امنیتی- راهبردی و اقتصادی اسرائیل در کشورهای قفقاز بر مبنای دکترین پیرامونی بن گوریون و خاورمیانه جدید شیمون پرز با هدف ارتقاء منافع مختلف این کشور و تحدید دامنه قدرت و تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه و قفقاز به مثابه تهدیدی راهبردی برای این رژیم تقابلی آشکار با منافع و امنیت ملی ج.ا.ا. دارد. دور نگهداشتن ایران از منطقه­ی طبیعی نفوذ خود که دارای پیوندهای ژئوکالچر، ژئواکونومیک و ژئوپلتیک با آن است، بهره­گیری از فرصت­ها و موقعیت مختلف منطقه­ای به عنوان امکانی برای ضربه زدن به این کشور از سوی اسرائیل، نظامی کردن منطقه و ایجاد ذهنیت منفی رهبران منطقه به اهداف و مطامع مختلف ج.ا.ا. دقیقاً مجموعه اقداماتی هستند که بصورت آشکار منافع و امنیت ملی ایران را هدف قرار می­دهند.

بنابراین، می­توان گفت هر گونه افزایش قدرت تأثیرگذاری رژیم اسرائیل در منطقه­ی قفقاز و تحت هر امکانی و با بهره­گیری از هر شیوه­ای و به هر میزانی، منجر به ایجاد تهدیدی علیه منافع و امنیت ملی ایران می­گردد و بازی رقابتی برد- باخت را به نفع این رژیم رقم خواهد زد. با توجه به شرايط موجود است كه حضور اسرائيل را در محيط امنيتي ايران و در منطقه اي كه حوزه نفوذ سياسي، اقتصادي و فرهنگي ايران و يا بخشي از آن بحساب مي آيد، عاملي تهديدزا براي امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران محسوب مي گردد. اقدامات برخي از كشورهاي منطقه كه روابط گسترده اي با رژيم اسرائيل دارند به نوعي عملي شدن برخي تهديدات برآمده از وضعيتي است كه از دهه ي 1990 در اين منطقه روي داده است.

منابع و مأخذ

اخوان مفرد، سیاوش، 1379، «اسرائیل در آسیای مرکزی»، مجله سیاست دفاعی، شماره 30-29.

 امیر احمدیان، بهرام، 1377، «ایران و قفقاز»، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره 136-135.

 امینی، آرمین، 1383، «روسیه، ناتو و امنیت ملی ایران، کنکاشی بر پایه واقع­گرایی نوکلاسیک»، فصلنامه راهبرد.

 چشمه اعلایی، مهرداد، 1384، «جمهوری اسلامی ایران و تحولات حوزه قفقاز»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 52.

 خبیری، کابک،1385،  «بحران اطلاعات و اقدام پیشگیرانه در سیاست امنیتی آمریکا»، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک،

پژوهش­نامه امنیت بین­المللی.

دوئرتی، جیمز و رابرت فالتزگراف، ترجمه­ی وحید بزرگی و علیرضا طیب ، 1382، نظریه­های متعارض در روابط بین­الملل، تهران: انتشارات قرمس ، چاپ سوم.

سایق، یزید، ترجمه­ی مصطفی ایمانی ، 1382، «امنیت در کشورهای در حال توسعه»، مجله راهبرد دفاعی، شماره 2.

 معرض، جلال عبدالله، ترجمه یحیی عطارزاده، «همکاری نظامی ترکیه و اسرائیل: اهداف و پیامدها»، مجله المستقبل العربی، به نقل از: روزنامه همشهری، 12/11/1385.

Aras, Bulent, 1998, “Post-cold war Realities: Israel’s Sterategy Azerbaijan and Centeral Asia”, Middle East Policy, vol.7, No.4.

Brans.j.Steven, 1975,Game Theory and Politics, New York: The Free Press,.

Buris, Gregory, A, 1998 ,“Turkey- Israel: Speed Bumps”, the Middle East Quarterly, Fall 2003.1 Buzan, Barry, weaverole. Dewald, juap, A New Security Framework Analysis, Lynn Rainer: Boulder-co.

Cornell, E.Sovant, 2001, Small Nations and Great Power: A Study of Ethno Political Conflict in the Caucasus, London: Curzone press.

Ehteshami, Anoshirvan. Murphy, Emma C. 1999 ,“the Non Arab Middle East States and the Caucasian, Central Asia Republics, Iran and Israel” International Relations studies, Vol. 12, No. 1.

Freedman, Roberto, 1991, sovit policy powards Israel under gorbachev, New York: Krieger with the Esis, Washington DC.

Freedman, Roberto. 1993 ,“Israel and central Asia: A Preliminary Analysis”, Central Asia Monitor, No. 2.

Granmaye, Ali. 1999 ,“Iran’s Relations with Azerbaijan: History, Politics, National Security”, Gulf Report, No. 89.

Gresh, Alain. 1998, “Turkish- Israel Relations & Their Impact on the Middle East”, The Me Journal, Vol. 52, No. 2.

Hyman, Antony, 2001, Centeral Asia and the middle East: the Emerging links, London: zed books.

“Israel Armenia Resume Defece Dialogue”, http://www.jinsa.org/Articles/03-2006/1152/html

Islamov, Elder. Palukhon, Eihan. 2000 ,“The Old and New Players in Caucasian Politics” Central Asia and the Caucasus Journal of Social and political Studies.

Lacy, William B. 1999, “Assumptions for Human Nature and Initial Expectation and Behavior of Conflict Resolution”, World Politics.

Mans Back. W, Richard, Vasquez, A, john, 1981, In Search of Theory: A New Paradigm for Politics, New York: Columbia university press.

Mufi, Malik. 1998, “Daring and Caution in Turkish Foreign Policy”, The Middle East Journal, No. 4.

Prez, Shimon, 1993,The New Middle East, USA; New York press.

Rubin, Barry. 1998, “Notes on Turkey- Israel Relations”, Foreign Affairs.

Veliev, Anav. “The Israel-Turkey-Azerbaijan Triangle: present and Future”, http://www.cac.org/journal/eng02/2002/veliev/html

Zriagelskaya. D, Irena, 1994, Centeral Asia and Transcausia: New Geopolitical, we port con. Ann London: coreen wood press.

Zacharia, Janine. “Israel Supplies US with central Asia intelligence” Jerusalem Post in http://www.jpost.com/editions/08-2005/10/News.35756.html

 

 

 

[1] . Goame theory

[2] . Long shadow in the future.

[3] . Unilateral victory

[4] . Players.

[5] . The New Great Game.

[6] . Complexity of security.

1 . “Armenia-Israel”, htt://www.fas.org/2-2007/htm.

[8] . “Israel Armenia Resume Dialoque”. htt://www.jinsa.org/articles/03-2006/1152/html.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا